بهاردوباره(خاطرات کموتراپی من)

باد با چراغ خاموش کاری ندارد، اگر در سختی هستی ، بدان که روشنی …

80-خدایا میدونم هوامو داری!

فردا صبحش ما دوباره رفتیم بیمارستان طالقانی،خیلیای دیگه بودن که مثل من اومده بودن توی جلسه شرکت کنن.ساعت 11 نوبت من شد،منم با درسا رفتم.جلوی بخش پیوند ورود ممنوع بود و هرکس میخواست بره توی بخش باید کفشاشو عوض میکرد،واقعا ترسناک بود،البته ما رفتیم توی یه اتاق ابتدای بخش، توی اون جلسه شاید در مجموع 10 تا اتند و فلوشیپ و رزیدنت و پرستار و...بودن،
که بعد از کلی صحبت
که من فقط از بعضی هاش سر در میاوردم،به این نتیجه رسیدن که من فعلا اندیکاسیون(ضرورت)پیوند ندارم،من خوشحال شدمYah ولی دکتری که فکر کنم رئیس کمیته پیوند بود گفت:بالاخره 2،3 یا 5سال دیگه باید پیوند بگیره،
(تو دلم گفتم عمرا
!!من در حد المپیک به دکتر جون خودم اعتماد دارم،وقتی گفته نیاز نداری،حتما ندارم دیگه )
الان میتونه خوب زندگی کنه، فعلا بهش استرس وارد نکنیم بهتره
Shark Island!!!اگه بخواد پیوند بگیره ما یه شیمی درمانی(high dose)انجام میدیم و بعد پیوند میکنیم.بغض چنگ انداخته بود روی گلومو فشار میدادgirl_to_take_umbrage2.gif.گفتن بهتره که دهنده بیاد و سلول هارو بده تا ما (save)کنیم تا اگه یه زمانی لازم شد ،واسه اینکار معطلی نداشته باشیم.صحبت راجع به من تموم شد،من اومدم بیرون،درسا با یکی از دکترا داشت صحبت میکرد،وقتی اومد گفت:خانم دکتر گفته ما باید دوباره (BM)بگیریم و پانل مولکولی رو بررسی کنیم.دقیقا نمیدونم چی بود ،ولی اون طور که فهمیدم تو اون آزمایش سلولها رو تک به تک بررسی میکردن و گفته بودن حتی اگه به اندازه یه سلول بیماری عود کنه باید پیوند بگیره!!!وبهتره این آزمایش هر 3ماه یکبار انجام بشه.به درسا گفتم عمرا اگه بذارم رزیدنتا اینجا از من مغز استخون بگیرن.بعد هم یه تاریخ دیگه تعیین کردن که ما دوباره بریم.
خلاصه که ما برگشتیم خونه،اون بغضی که اونجا گلومو گرفته بود توی خونه موقع نمازم ترکید. ولی سعی میکردم جلوی مامان خودمو کنترل کنم
girl_cray.gif،واسم ناهار آورد،سریع خوردم 36_1_51.gifو بابا منو رسوند دانشگاه،کلاس زبان داشتم،تمام طول مسیرو گریه کردم،تو دانشگاه هم همینطور،بعد از یه نیم ساعتی گفتم به جهنم،هرچی میخواد بشه،بشه...
خدایا من خودمو به تو سپردم...میدونم هوای منو داری!!




موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)،

[ جمعه 23 اسفند 1392 ] [ 10:49 ب.ظ ] [ بهار ]

[ خدا دوستم داره،مگه نه؟(نظرات)() ]

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات