بهاردوباره(خاطرات کموتراپی من)

باد با چراغ خاموش کاری ندارد، اگر در سختی هستی ، بدان که روشنی …

81-مسخره بازی گلبول سفیدا

19 آبان بود که دوباره درسا با بابا رفتن بیمارستان طالقانی(من بخاطرضعف ایمنی و پایین بودن (WBC)که 1500 بود،باهاشون نرفتم)،اونجا یه آزمایش نوشته بودن واسه بررسی همون پانل مولکولی،گفته بودن که من باید برم(BM)بدم،به درسا گفته بودم نمیذارم رزیدنتا  ازم مغز استخون بگیرن،درسا هم بهشون گفته بود که خواهر من توی بیمارستان امام خمینی که بوده،خیلی بخاطر بی تجربگی رزیدنتا اذیت شده،اونا هم این کارو سپردن به دکتر جون خودمون،چون دکتر  هممممه کارا رو شخصا انجام میداد و خدا رو شکر، اینجور کارارو به هیچ اینترن و رزیدنتی نمیسپرد.
بعد از این قضیه ما
30 آبان رفتیم پیش دکتر ،در حالیکه 17 روز بود که من هیچ دارویی مصرف نمیکردم و هر هفته (CBC)میدادم،ولی تازه  (WBC)شده بود 2200 ،یه جورایی خودمون هم نگران شده بودیم،میگفتیم نکنه برگشته باشهgirl_impossible.gif!!!به دکتر گفتیم که کمیته پیوند گفتن هر سه ماه یک بار باید پانل مولکولی بررسی بشه،دکتر  گفت:برای من مشکلی نیست ولی سه ماه یه بار سخته،خودت اذیت میشی(خداییش هم راست میگفت..،،،آخه یکی نبود به دکترای کمیته پیوند بگه خودتون باشین؛میذارین 3ماه یه بار استخونتونو ... ؟؟؟
دکتر گفت 3 ماه یک بار رو  می کنیم 6 ماه یه بار که تو هم کمتر اذیت شی
.(درواقع دکتر جون لطف کرد و قبول کرد که خودش این کارو انجام بده)
داروهای من همچنان قطع بود و (CBC)هفتگی و(PBS)ادامه داشت
.،گلبول سفید،2300 ،هفته بعد2200 ،دیگه حتی دکتر  هم  داشت شک میکرد و میخواست بخاطر این بالا نیومدن(WBC) ازم (BM)بگیرهgirl_cray.gif،ولی گفت:حالا صبر کنیم،بالاخره بعد از 56 روز انتظار و نگرانی (WBC)رسید به 3300 تا ودوباره داروهام شروع شد،البته با دوزی کمتر از دفعه قبل.





موضوع: دوران درمان نگهدارنده(مهر 92به بعد)،

[ یکشنبه 25 اسفند 1392 ] [ 03:31 ب.ظ ] [ بهار ]

[ نظر قند عسلا(نظرات)() ]

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات