14- تشخیص قطعی ودرمان نفرت انگیز
اینجا بود که دیگه دوران خوش خیالی تموم شد...
(ALL)تشخیصی بود که از روی نمونه داده بودن... توی خونم 45%بلاست بود ومن باید شیمی درمانی میشدم.هیچ جوری نمیتونستم باور کنم که این بلا سر من اومده،در واقع با اینکه همه چیز قطعی شده بود،ولی انگار تو فاز انکار بودم و میگفتم شاید اشتباه شده باشه !!!قبل از درمان دکتر به من گفت دکتر پزشکی قانونی میاد ویه چیزایی بهت میگه،حالا من چندتاشو میگم.واقعا انقد گیج شده بودم انگار هیچی نمیشنیدم.فکر کنم 5روز از بستری شدن من گذشته بود که داروهامو گرفتن ودرمان رو شروع کردن.قبل از شروع درمان من رو به اتاق ایزوله منتقل کردن که خودم تنها اونجا بودم.اولین داروم سیکلو فسفاماید بود.همه پرسنل بخش به من میگفتن تو چرا انقد بی اعصابی.واقعا هم راست میگفتن حوصله هیچ کسی رو نداشتم.آخرین روزای اسفند بود،دوست داشتم برم خرید،دوست داستم هرجا باشم الا بیمارستان،فقط میدونستم عوارض داروهای کموتراپی ریزش مو وعوارض گوارشیه ولی نمیدونستم شدتش چقده...من شاید تا 2/3روز آخر بستری بودنم توی دوره ی اول آنتی بیوتیک میگرفتم.چون تبم همچنان ادامه داشت.2واحد هم خون گرفتم.سیتارابین هم از داروهای دور اولم بود.موهام به قوت خودش باقی بود و من از این قضیه خوشحال بودم.آخه توی اورژانس که بودم یکی از پرستارا میگفت اگه روحیت خوب باشه موهات نمیریزه،ما مریض داشتیم که تا دوره های آخر موهاش نریخته.(منم باور کرده بودم)تا اینکه گفتن بهتره موهاتو کوتاه کنی.آخرین دارویی که گرفتم آدریا مایسین بود.قرمز بود.بعد از اون خواهرم موهام روتوی بیمارستان کوتاه کرد،همه سر جاشون بودن تا اینکه من رفتم حموم،وقتی بعدش موهامو شونه کردم دیدم با هر بار شونه کشیدن شاید 10/20 تا دونه میریخت.به درسا (خواهرم)گفتم نمیخواد شونه کنی.موهای خوشگلمو که تازه رنگ کرده بودم سشوار کشیدم و رفتم سرتخت.چند روز اول فروردین بود.
موضوع: دوران خوش خیالی(آخر91)، خاطرات کموتراپی من(سال92)،
برچسب ها: /کموتراپی، شیمی درمانی/،
[ چهارشنبه 25 دی 1392 ] [ 11:50 ق.ظ ] [ بهار ]