22- تبعات دوره 4ام(قسمت اول)
من بعد از دوره های زوج شدیدا کم خون میشدم.یه جوری که اصلا نمیتونستم بایستم ضعف شدیدی داشتم.این دوره هم همین اتفاق افتاد.من رفتم بیمارستان مدنی (کرج)که نزدیکترین بیمارستان به خونمون بود (P.C)بگیرم،ولی گفتن متخصص داخلی نداریم،باید برید بیمارستان شهید رجائی(کرج)...
اونجا(CBC)گرفتن.(WBC:150)(PLT:22000)(Hb:7)بود،ما هم تا حاضر شدن خون رفتیم بستنی زعفرونی خوردیم (تلخ ترین بستنی عمرم)بعد کلی معطلی به من 2واحد(P.C)و 4تا (PLT)دادن.رفتیم اورژانس،درسا به پرستارا گفت که من کموتراپی شدم،(WBC)م پایینه و ایمنی ندارم.هر کسی میتونه خوب رگ بگیره واسه من آنژیوکت بزنه!!یکی از پرستارا اومد با یه آنژیوکت سبز،که نرفت توی رگ،درش آورد و از این یکی دستم دوباره زد،بازم تو رگ نبود،همچنان مصر بود که خودش دوباره یه جا دیگه رو سوراخ کنه(طبق پروتکل کسی که دوبار سوزن زد و نشد دفعه بعدی رو باید به شخص دیگه ای بسپره)،که همکارش همون آنژیوکت رو دوباره از روی میز برداشت، گفتم اون روی میز بوده،گفت من از توی کاورش درآوردم،به میز نخورده،خلاصه که این یکی تو رگ بود،پلاکتها تموم شد، .کیسه خون رو وصل کردن،ولی انگار قصد رفتن نداشت .بخاطر داروهای کموتراپی رگام خشک شده بودن وکشش نداشتن،به درسا گفتن برو یه آنژیوکت دیگه بخر بیار،درسا رفت گرفت و بعد یهو یه پرستار اومد ست خون رو کلمپ کرد (بست) وبه درسا گفت بیا ببینم اصلا مریض شما دفترچه داره؟؟!!! متوجه شدیم منشی اورژانس روی پرونده من اشتباها کپی دفترچه یه پیرزن 70 ساله رو گذاشته بود وبابت این قضیه سرم منو قطع کردن تا رفع سوتفاهم شد و فهمیدن اشتباه از همکار خودشون بوده.(به فرض محال که من دفترچه نداشتم ،آیا از نظر اخلاقی همچین رفتاری درسته؟ اونم در مورد خون؟!) تازه اصلا (VS) منو کنترل نکردن.(در صورتیکه قبل ،حین ،وبعد دریافت (P.C) علائم حیاتی باید کنترل شه.)4ساعت گذشته بود درسا چون شیفت بود مجبور شد بره بیمارستان خودشون. دوباره با کلی بدبختی از مچ دستم رگ گرفتن، هنوز کیسه خون به نصفه نرسیده بود که من شدیدا تب و لرز کردم.مامان چند بار به پرستارا گفت،ولی انگار نه انگار
موضوع: خاطرات کموتراپی من(سال92)، تبعات بعد کموتراپی(سال92)،
اونجا(CBC)گرفتن.(WBC:150)(PLT:22000)(Hb:7)بود،ما هم تا حاضر شدن خون رفتیم بستنی زعفرونی خوردیم (تلخ ترین بستنی عمرم)بعد کلی معطلی به من 2واحد(P.C)و 4تا (PLT)دادن.رفتیم اورژانس،درسا به پرستارا گفت که من کموتراپی شدم،(WBC)م پایینه و ایمنی ندارم.هر کسی میتونه خوب رگ بگیره واسه من آنژیوکت بزنه!!یکی از پرستارا اومد با یه آنژیوکت سبز،که نرفت توی رگ،درش آورد و از این یکی دستم دوباره زد،بازم تو رگ نبود،همچنان مصر بود که خودش دوباره یه جا دیگه رو سوراخ کنه(طبق پروتکل کسی که دوبار سوزن زد و نشد دفعه بعدی رو باید به شخص دیگه ای بسپره)،که همکارش همون آنژیوکت رو دوباره از روی میز برداشت، گفتم اون روی میز بوده،گفت من از توی کاورش درآوردم،به میز نخورده،خلاصه که این یکی تو رگ بود،پلاکتها تموم شد، .کیسه خون رو وصل کردن،ولی انگار قصد رفتن نداشت .بخاطر داروهای کموتراپی رگام خشک شده بودن وکشش نداشتن،به درسا گفتن برو یه آنژیوکت دیگه بخر بیار،درسا رفت گرفت و بعد یهو یه پرستار اومد ست خون رو کلمپ کرد (بست) وبه درسا گفت بیا ببینم اصلا مریض شما دفترچه داره؟؟!!! متوجه شدیم منشی اورژانس روی پرونده من اشتباها کپی دفترچه یه پیرزن 70 ساله رو گذاشته بود وبابت این قضیه سرم منو قطع کردن تا رفع سوتفاهم شد و فهمیدن اشتباه از همکار خودشون بوده.(به فرض محال که من دفترچه نداشتم ،آیا از نظر اخلاقی همچین رفتاری درسته؟ اونم در مورد خون؟!) تازه اصلا (VS) منو کنترل نکردن.(در صورتیکه قبل ،حین ،وبعد دریافت (P.C) علائم حیاتی باید کنترل شه.)4ساعت گذشته بود درسا چون شیفت بود مجبور شد بره بیمارستان خودشون. دوباره با کلی بدبختی از مچ دستم رگ گرفتن، هنوز کیسه خون به نصفه نرسیده بود که من شدیدا تب و لرز کردم.مامان چند بار به پرستارا گفت،ولی انگار نه انگار
موضوع: خاطرات کموتراپی من(سال92)، تبعات بعد کموتراپی(سال92)،
[ شنبه 26 بهمن 1392 ] [ 03:35 ب.ظ ] [ بهار ]