بهاردوباره(خاطرات کموتراپی من)

باد با چراغ خاموش کاری ندارد، اگر در سختی هستی ، بدان که روشنی …

3- چند قدم تا...

بالاخره امتحانامون تموم شد وما برای استراحت اومدیم خونهHello،همه چی آروم بود تا اینکه یه روز عصر درد من دوباره شروع شد،من هم رفتم حمام شاید گرما واسم خوب باشه،وقتی اومدم بیرون غش کردم .338819_faintingsmiley.gif
اینبار ما رفتیم بیمارستان .پزشک اورژانس یه دکتر عمومی بود، یه عکس هم از ریه من گرفتن ولی همه چیز عادی بود و چیز مشکوکی توش ندیدن،یه بسته قرص متوپرولول نوشت و گفت کم خونی.برای پادرد شدیدی  هم که داشتم، بهم آمپول پیروکسیکام داد.هفته دوم بهمن بود.





موضوع: دوران خوش خیالی(آخر91)،

[ یکشنبه 24 آذر 1392 ] [ 03:18 ب.ظ ] [ بهار ]

[ نظرات() ]

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات