بهاردوباره(خاطرات کموتراپی من)

باد با چراغ خاموش کاری ندارد، اگر در سختی هستی ، بدان که روشنی …

27-تلاش برای زندگی

بعد از اینکه منتقل شد (ICU)  من خیلی به آقای صادقی نژاد اصرار کردم که پیشش بمونم ولی اجازه ندادن. به آقای دکتر قدیانی گفتم چه کاری از دست من برمیاد : گفت پلاکت (Single donor) تهیه کنید ،با عفونت شدیدی که داره ریه ش خونریزی نکنه.
 و این آغاز ماجرا بود
،(تهیه اولین پلاکت سخت ترین کار بود) چون ایام تعطیل بود ، انتقال خون تهران گفتن فردا پنجشنبه است هیچ ، شنبه 4-3 نفر با گروه خونی (+O) بیارید آزمایشاش که انجام شد 24 ساعت بعدش حاضر میشه یعنی یکشنبه. که خیلی دیر می شد. رفتیم انتقال خون کرج اونام اولش همینو گفتن. اصرار کردم با آقای دکتر اخگر صحبت کردم گفتم آزمایشات روتینش هم خودم انجام میدم میارم ... فقط کمک کنید خواهرم بمونه. لطف کرد و با خانم دکتر نظامی و یه نیرو که مرخصی بود، تماس گرفتتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچك » بخش تصاویر زیباسازی » سری پنجم www.pichak.net كلیك كنید اومدن، من و برادرم گروه خونمون (+O) بود ولی کسی می تونست پلاکت بده که در طول 4 ماه گذشته اهدا داشته باشه نگهبان گفت من میدم ولی حیف 7روز از زمانش گذشته بود. خانم دکتر نظامی لیست دونورهای اون دوره رو برداشت و به تک تکشون زنگ زد  خیلیا مسافرت بودن بعضیام ترسیدن بیان حتی یه نفر منکر اهدای قبلیش شد. همه ی اوناییم که اونجا بودن گروه خونی دیگه ای داشتن. یه (Donor) اومد دستش هماتوم داد کنسل شد یکی دیگه اومد گفت دیشب سرما خوردم اونم کنسل شد . 4 ساعت گذشته بود هنوز خبری نبود، من فقط گریه می کردم. خانم دکتر گفت شده تا 8 شب طول بکشه کارتو راه میندازم... بالاخره فرشته ی نجات رسید یه  پسر  حدودا 20 ساله به نام علی قبول کرده بود. داشت با اضطراب به دوستاش میگفت می خوان وصلم کنن به دستگاه Farting. به منم گفتن این آقا یکماه پیش اهدا داشته ولی فردا جمعه است میره تا شنبه . چون میخوایم مراحل قانونی جلو بیفته (همون 24 ساعت) یه فرم هست که عواقب احتمالی بیماریهای عفونی (HIV HBV HCV) رو پزشکش باید بعهده بگیره . گفتم پزشکش تهرانه با این حجم ترافیک، زمان رو از دست میدیم.




موضوع: خاطرات ICU من(تابستان 92)، خاطرات پلاکتی(خرداد92)،

[ شنبه 26 بهمن 1392 ] [ 10:52 ب.ظ ] [ درسا ]

[ نظرات() ]

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات