تاریخ : دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 | 08:32 ب.ظ | نویسنده : نگار اهورا
سام علیک

اول اینکه مو شرمنده ی همه ی مسلمین و مسلمات نت گرد و وب خون و برو بچ وبلاگوم بوخودا....

یه سال نو رو هم تبریک نگفتیم .... الانم نمیگم تا حالتون گرفته شه



آما... خبر دارم براتون از الیاس خان! این داآآآش ما یه چن وقتیه هم چینا بگی نگی روم فرم نیست و گوشی مبارکش هم گویا پوکیده و از اون طرف هم نت یخدر... واسه همینه که خبری ازش نیست و در غیبت صغری به سر میبره! دعا کنید که شاید این جمعه بیاید!!!

دیگه خواستم خبر داده باشم که از نگرانی در بیاین ایشالا خودش هر چی زودتر میاد و یه فازی اساسی به ما و وب میده...

جاش خالیه نه؟؟؟!!!! بس که خپلوئه.... زیاد جا می گیره


+شنیدم که دانشگوهی ها (!) هم باید تا قبل از بیستم دانشگاه ها رو تموم کنن و دهنا همه سرویس! خدا صبرتون بده!

+ دیگه چه خبرا؟! همه خوبین؟؟




طبقه بندی: روزمرگی های ما، 

تاریخ : شنبه 24 فروردین 1392 | 12:59 ب.ظ | نویسنده : مریم اهورا
بخواب آروم عسل بانو
که بی تو ساکته اینجا
ولی راحت شدی انگار
از این بی رحمی دنیا
بخواب آروم و بی غصه
کی این درد و یادش میره ؟
سکانس آخرت این نیست
کسی جات و نمیگیره
لالالالا بخواب اما
روزای بی عسل سخته
با پرواز پر از دردت
بهار از یادمون رفته
تو با "پروانه ای در مه"
تو با "دستای آلوده"
عسل بودی،عسل موندی
واسه رفتن ولی زوده                                                    از (مریم حیدرزاده)




+ روحش شاد یادش گرامی
+دوستای من خوشحال میشم که به وبلاگ شعرای من بیاید و با نظراتتون منو توی شعرهام راهنمایی کنید (آرامگاهـ افکار)
+مریمـ اهورا





طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: عسل بدیعی، شعری برای عسل بدیعی از مریم حیدر زاده، مریم حیدرزاده، پروانه ای در مه، دستای آلوده، عکس عسل بدیعی، مرحومه عسل بدیعی،  

تاریخ : پنجشنبه 22 فروردین 1392 | 04:08 ب.ظ | نویسنده : مریم اهورا


نسل بوسه هایِ خیابانی هستیمـ
نسل خوابیدن با اس امـ اس 
نسل درد و دل با غریبه ها 
نسل کادوهای یواشکی 
نسل ترس از چراغ های گردان ماشین پلیس
نسل سوخته !
نسل من
نسل تو
یادمان باشد
هنگامی که دوباره به جهنمـ رفتیمـ 
بین عذاب هایمان مدامـ بگوییمـ :
یــــــــــــــادش بخیر !
دنیایِ ما همـ همینطور بود مثل جهنمـ . . . !




+انقدر از این متنِ خوشم اومد کـ ه گفتمـ توی وب بذارمش...(از مریمـ اهورا نبود)
+راستی یه نفر برام یه کامنت گذاشته بود کـ ه خدایی دلمـ براش خیلی سوخت چون ادرس نداشت می خوامـ اینجا بهش بگمـ کـ ه ناراحت نباش خدا به اندازه دلـ ه هر کسی بزرگـ ه وسعت قلبتو بیشتر کن مطمئن باش دوباره همه چیز خوب میشه و دوباره خنده به روی لب هاتون میاد  و دوباره طعمه یه نم نم بارون و یه چترو دو نفر در کناره هم و میچشی دوست من برای شاد بودنت دعا می کنم...
+خداوند به دوستان من بهترین هارو بده...آمیـــــــــــــــن 
+دوستون دارمـ 
+:)




طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: این نسل، نسل سوخته، جهنمـ، یــــــــــــــادش بخیر، درد و دل، دوستان من،  

تاریخ : دوشنبه 12 فروردین 1392 | 10:55 ب.ظ | نویسنده : الیاس
فردا 13 به در هستش روزی که بیشتر مردم کشور عزیزمون و چند تا از کشورهایی که فرهنگشون به ما نزدیکه برای تفریح به نقاط سر سبز میرن و دست جمعی کنار خانواده خوش میگذرونن . 
الان خیلی ها توی فکر فردا هستن این که کجا برن ؟ چی کارا کنن ؟ از چه مسیری برن به ترافیک نخورن ؟ چه ساعتی راه بیوفتن ؟ 
خیلی ها از امشب رفتن و جا گرفتن برای فردا صبح . 

ولی من فردا میمونم خانه تا به کار های مجموعه شعرم برسم . 

13 ما هم این جوری به در میشه دیگه . . .  

امیدوارم فردا به همه خوش بگذره و روز خوب و زیبایی برای همگی باشه . 




طبقه بندی: روزمرگی های ما، 

تاریخ : جمعه 9 فروردین 1392 | 06:36 ب.ظ | نویسنده : مریم اهورا
خیلی ها بــاران را نمــی فهمند
نمـــی فهمند باید خیس شـد تا سبکـ شد
نمی فهمند کـ ه شیشـ ه عینکشــان باید نمناکـ شود
نمــی فهمند کـ ه با بــاران باید خندید
بـ ه بـــاران باید عشق داد
با بـــاران باید عشق کـــرد
و شــایــد بــاران خیلــی ها را نمــی فهمــد !


+دلمـ خیلی بارون میخواد !!!
+نمیدونمـ چرا؟؟؟
+;) 










طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: دلمـ بــارون می خواد، باران، مریم اهورا، شعری در زیر باران، زیر باران باید رفت،  

تاریخ : جمعه 2 فروردین 1392 | 01:54 ق.ظ | نویسنده : الیاس
تاریخ : سه شنبه 29 اسفند 1391 | 06:09 ب.ظ | نویسنده : مریم اهورا
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پردوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو،گل بشنو...
هرکسی می خواهد
واردخانه ی پر عشق وصفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن شست وشوی دلهاست
شرط آن داشتن داشتن یک دل بی رنگ وریاست
بردرش برگ گلی می کوبم
روی آن باقلم سبزبهار
می نویسم:ای یار!
خانه ی دوستی مااینجاست
تا دگربارنپرسدسهراب
"خانه ی دوست کجاست؟"


فریدون مشیری


+تقدیم به همه ی شما عزیزان
+دوستایِ خوبه من نوروزه باستانی رو به همتون نبریک می گم سالِ خوبی رو براتون آرزو می کنم شاد باشید و پایدار...
(مریمـ اهورا)




طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: خانه دوست، فریدون مشیری، "خانه ی دوست کجاست؟"، شعرا، مریم، نوروز باستانی،  

تاریخ : جمعه 25 اسفند 1391 | 03:24 ب.ظ | نویسنده : مریم اهورا

+دوستای خوبه من عکس رو براتون کوچیک کردم ولی متاسفانه کوچیک تر از این تصویر رو خراب میکنه به خاطره همین برای دیدنه کامل اینجا کلیک کنید.



طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: سِتـاره ی شَبــ های مـَن، کارت پستال، هزار و یک شب، مریم اهورا، عاشقانه ها،  

تاریخ : جمعه 25 اسفند 1391 | 01:10 ق.ظ | نویسنده : الیاس
سلام به همه دوست های عزیز و گلم پیشاپیش عید و به همتون تبریک میگم امیدوارم همتون توی این عید حسابی شادی کنید و سنت های کهن ایرانی و همچنان زنده نگه دارین تا بعضی ها که سنت های عربی براشون خیلی با ارش تر از جشن های ملی خودمون هستش ببینن که ما ایرانی هستیم و ایرانی خواهیم بود . 

به تازگی دارم یه سری استعداد درون خودم کشف میکنم . فهمیدم که تورشی نخورم کمی هنر آَشپزی دارم و خوب میتونم سفره و زیبا کنم چیز های مختلف و کنار هم قرار بدم یه زیبایی خوشمزه به وجود بیارم . 

به نظر من بیشتر کسایی که کار های هنری میکنن آشپزیشون خوبه . به چند دلیل : 

1- بیشتر هنرمند ها بیشتر سال های عمرشون و توی تنهایی به سر میبرن و برای این که از گشنگی نمیرن مجورن آستین هاشون و بالا بزنن و دست به کار بشن. 

2- کلا هنرمند ها به زیبایی و خلق تصاویر و موقعیت های زیبا اهمیت خاصی میدن که همین روحیشون توی اشپزی هم به سراغشون میاد 

3- و سوم این که از اون جایی که این جا به سختی میشه از درامد حاصل از فعالیت های هنری روزگار گذروند مجبور میشن یه شغلی و پیشه کنن که با اشپزی هم بعضی وقت ها بی ربط نیست . 

البته یه وقت سوء تفاهم نشه ها منظور از هنرمند خودم نبودم ها از هنر برای ما یه اشپزیش مونده که اون هم بشتر اوقات به تخم مرغ ختم میشه . 

اما حالا با این تفاسیر چی باعث میشه که هنرمند های عزیز کمتر برای خودشون و دیگران از این لطف ها بکنن : 

دلیل عمده اش تنبلی منحصر به فرد این افراد هستش که در موقعیت های مختلف گریبانگیرشون میشه . 

البته این نکته ها در آدم های مختلف فرق میکنه و هیچ آدمی شبیه به دیگری نیست . 



طبقه بندی: روزمرگی های ما، 
برچسب ها: آشپزی، اشپزی هنرمند ها، هنر اشپزی، رزومرگی های ما، دلایلی که باعث آشپزی کردن هنر مند ها میشه، حالا چه دلیلی داره که کمتر از این کار ها میکنن،  

تاریخ : پنجشنبه 17 اسفند 1391 | 04:21 ب.ظ | نویسنده : الیاس
یه سلام سفید از جنس دونه های برف به دوست های عزیز و گلم . 
دیشب همین جوری پای نت بودم که دیدم مامان بزرگم داره صدا میکنه الیاس بیا بیرون داره برف میاد . 
من هم سریع پریدم بیرون اول با مامان بزرگم و بابا بزرگم گلخانه مامان بزرگم و ردیف کردیم تا گلهاش خشک نشه بعد هم دو سه تا قالی چشو که شسته بود اوردم تو دیشب اصلا فکر نمیکردم که تا صبح اینقدر برف بیاد . 
صبح  که بیدار شدم برم سر کار دیدیم به به چه خبره وقتی میخواستم برم سوار سرویس بشم ساعت 30 : 5 مثل بچه ها توی این برف ها میدوایدم و شادی میکردم سر کوچه مون هم یکی ماشینش روشن نمیشد داشت غور غور میزد وقتی من و دید یارو با اون اعصاب خرابش خندش گرفت . 
وقتی رسیدیم سر کار یه یکی دو ساعت بعدش تعطیل شدیم دوباره برگشتیم . 
خوب این پنشنبه به اون جمعه در شد . 

این شعری و که میخوام براتون بنویسم حدود 6 یا 7 سال پیش گفتم شاید زیاد شعر قوی نباشه ولی برام بوی سادگی کودکی و  پاکی برف و میده . 


می آید از آسمون پایین برف 
درخشان و سپید و زیباست برف 

مینشیند بر بام خانه ما 
میکند روشن درون سینه ما 

سفیدیش میکند زیبا چشمم 
دونه هایش میکند سفید دشتم 

میدوم شاد درون این برف 
خاطرات خوب مبگرم از برف 

دوست خوب من است برف 
دوست زیبا و سفید و ژرف

وقتی میبینمش شاد و خوشحالم 
چه ها میکند با حال من این برف 

میگیرم درس من از این برف 
وقتی هست دستم ضرف و در آسمونم برف 

ببار ای برف ببار و سفید کن روی ادم ها 
ببار که سیاه و تاریک است درون ادم ها 




طبقه بندی: شعر،  روزمرگی های ما، 
برچسب ها: برف، شعر، پنشنبه سفید، شعر کودکی من، برف و دوست دارم، دونه های سفیدش و هم دوست دارم، شعر برفی،  

تاریخ : سه شنبه 15 اسفند 1391 | 02:13 ق.ظ | نویسنده : الیاس
سلام به دوست های و عزیز و گلم . 
این جمعه ای که گذشت رفیقتون که این جانب باشه رفت سر کار . 
خدایی خیلی ستمه کل هفته و مثل تراکتور کار کنی بعد برای جمعه کلی بساط عیش و نوش فراهم کنی بعد اخر ساعت کاری پنشنبه بهت بگن که فردا باید بیای سر کار . این جاست که زمین و گاز میگیری ها من هم رفتم دیگه چه میشه کرد نباید اهداف بلند مدت و فدای خوشی های زودگذر کرد اخه ولی حالا بماند ساعت 14 دیگه پیچیدم به بازی و جیم فنگ شدم . 



تو یک مجرمی که باید فکر دار کنه 

وقتی یه عمر کسی خودش و خار کنه 

کار به جایی میرسه که باید 

روز جمعه هم اون کار کنه 

+ این شعر و هم همون اوایل ساعت کاری جمعه گفتم . 



طبقه بندی: روزمرگی های ما، 
برچسب ها: روزمرگی های من، ساعت کاری، جمعه رفتم سر کار، جمه ها هم باید کار کرد، نباید هدف های بلند مدت و فدای خوشی های زودگذر کرد، خانواده اهورا،  

تاریخ : سه شنبه 8 اسفند 1391 | 08:48 ب.ظ | نویسنده : الیاس
سلام خدمت دوست های عزیز و گلم . اگر در هفته های آتی من کمتر تونستم وبلاگ و به روز کنم و به خانه های خوشگلتون سر بزنم من و به بزرگی خودتون ببخشید . 
آخه تقریبا یه دو ماهی میشه که شاغل شدم و از ساعت 5 صبح باید برم سر کار و ساعت 7 شب برگردم خانه . 
اخه تو این دیار بر عکس جا های دیگه برای نشون دادن و اثبات استعداد ها و توانایی هات احتیاج به پول حلال مشکلات داری . 
این جا همین که به خودت میای سد های بزرگی سر راهت و میگیرن برعکس این که پشتت باشن و تشویقت کنن  مانعت میشن و تو سرت میزنن . 
سد هایی مثل ارشاد و این که چشم دیدن موفقیت هم دیگرو نداریم و دنبال تخریب همیدگه هستیم و کمتر بزرگتره دلسوزی پیدا میشه که بدون در نظر گرفتن منافع شخصی خودش دست جوان و هارو بگیره و  هزاران مانع دیگه که این ها کوچیک هاش محسوب میشه . 
این جا وقتی شور میگیری و استین هات و میزنی بالا که شروع کنی توی همون مرحله اول میفهمی که باید خودت و سانسور کنی و البته استین هات و هم بدی پایین و یغه رو هم ببندی . 
و در مرحله دوم باید شگرد پیشرفته لفت و لیس و بیاموزی و دسمالت و زین کنی و بری زیر یکی از آقایون یا خانم های به ظاهر مطرح و شروع کنی به برق انداختن تا شاید به لطف اون ها هم که شده کمی دیده بشی یا این که تبر و برداری و بری وسط این جنگل خوشکیده که خیلی وقت بارونی چشم های ادام هاش و نشسته و شروع کنی به تخریب افراد تا شاید این طور هم کسی بهت نظری بندازه . 
ولی این کار ها و این مانع ها برای کسایی که سقف آرزوهاشون به قدر افکارشون کوچیکه و نهایت اهدافشون اینه که یه 4 تا دونه کتاب چاپ کنن و عکس خودشون و این طروف و اون طرفش بزنن و به چند تا محفل ادبی و سمینار برن و حرف های قلمبه سلمبه بزنن و با چند نفری از جنس مخالفشون رفت و امدی داشته باشن خلاصه میشه نه برای کسایی که هدف و آرزوشون نوبل ادبیاته هستش و با هنرشون زندگی میکنن و لذت میبرن . 
دوست های گلم برام دعا کنین سختی های زندگی و مشکلات روز مره هیچ وقت من و از مسیر اصلی زندگیم خارج نکنه . برام دعا کنید . 

بعد از گذشت یه دوهفته ای از پاک شدن نسل سوخاریم به اهنگ رضا صادقی که میگه : اون که رفته دیگه رفته دیگه برگشت هم نداره . رسیدم و تصمیم گرفتم نسل سوخاریم و از اول پایه ریزی کنم. مطمئن باشین تمامه تلاشم و میکنم تا از خواندنش لذت ببرین . تقریبا یک سالی باید روش کار کنم تا همون چیزی که دوست دارم بشه همچنان منتظر نسل سوخاری باشین که یه اهورای واقعی هیچ وقت خسته نمیشه . قابل توجه خانواده عزیزم . 



طبقه بندی: روزمرگی های ما، 
برچسب ها: الیاس، الیاس اهورا، مجموعه شعر، شعر، اطلاعیه فوق سری، نسل سوخاری، روزمرگی های یه شاعر،  

تعداد کل صفحات : 24 ::      1   2   3   4   5   6   7   ...  

  • امیر خان
  • انجمن مورفولوژی جغرافیایی
  • کارت شارژ همراه اول
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات