تاریخ : جمعه 23 تیر 1391 | 05:52 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
تاریخ : جمعه 23 تیر 1391 | 05:51 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
تاریخ : جمعه 23 تیر 1391 | 05:44 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
برچسب ها: سلامتی، شعر، نثر ادبی، خانواده اهورا، گروهی مقاوم در برابر بیچارگی، هنر، نعشگی های ناخواسته،
تاریخ : پنجشنبه 22 تیر 1391 | 05:30 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
تاریخ : پنجشنبه 22 تیر 1391 | 05:25 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
وِلت میکنم و می رم ......
نه اینکه دوستت نداشته باشم ها ...
بین خودمون باشه ...
از نخودی بودن متنفرم ....
برچسب ها: ولت میکنم، نوخودی بودن، بی خودی بودن، هنر، داستان، شعر، خانواده اهورا،
نه اینکه دوستت نداشته باشم ها ...
بین خودمون باشه ...
از نخودی بودن متنفرم ....
برچسب ها: ولت میکنم، نوخودی بودن، بی خودی بودن، هنر، داستان، شعر، خانواده اهورا،
تاریخ : پنجشنبه 22 تیر 1391 | 05:21 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
به كوری چشم تو هم كه باشد حالم خوب ِ خوب است اصلا هم دلم برایت تنگ نشده، حتی به ...تو فكر هم نمیكنم باران هم تو را دیگر به یاد من نمیآورد مثل همین حالا كه میبارد لابد حالا داری زیر باران قدم میزنی . . . . . . چترت را فراموش نكن ! لباس گرم را هم
برچسب ها: به کوری چشم تو، هنر داستان و شعر و ...، شعر شعر شعر، جملات کوتاه ولی زیبا، عرق و ورق و زر ورق،
برچسب ها: به کوری چشم تو، هنر داستان و شعر و ...، شعر شعر شعر، جملات کوتاه ولی زیبا، عرق و ورق و زر ورق،
تاریخ : پنجشنبه 22 تیر 1391 | 05:14 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
مرد باش ،
زمین به مرد بودنت نیاز داره ،
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز . مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ...
مرد باش ، نه فقط باجسمت ،
بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت ...
... ... مردباش و هیچوقت نامردی نکن
... مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده ...
هنوز هستند مردان و پسرانی که بوی مردانگی می دهند
در دستانشان عزت یک مرد ، یک مرد ، واقعی لمس می شود
اهل ناموس بازی نیستند!
می شود روی حرف و قول هایشان حساب کرد ..
زمین به مرد بودنت نیاز داره ،
مرد باش . مردونه حرف بزن . مردونه بخند . مردونه عشق بورز . مردونه گریه کن ، مردونه ببخش ...
مرد باش ، نه فقط باجسمت ،
بانگاهت ، با احساست ، با آغوشت ...
... ... مردباش و هیچوقت نامردی نکن
... مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده و باورت کرده ...
هنوز هستند مردان و پسرانی که بوی مردانگی می دهند
در دستانشان عزت یک مرد ، یک مرد ، واقعی لمس می شود
اهل ناموس بازی نیستند!
می شود روی حرف و قول هایشان حساب کرد ..
برچسب ها: خانواده اهورا، هنر داستان و شعر و ...، شعر، افشین اهورا، سیاست کثیف این روز های پست،
تاریخ : پنجشنبه 22 تیر 1391 | 03:40 ق.ظ | نویسنده : الیاس
صبح با رفقا کفتر بازی تو سئله
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر ...، شعر های اجتماعی، شعر، مجموعه نسل سوخاری، شعر های سیاسی، سرانجام شب بیداری ها،
با سر عت 180 تا رفتن ته دره
شب مست کردن و ریدن
در خونه امام جماعت محله
تو سری زدن و به زور بردن به مسجد
خفه شدن از بوی جوراب
و ترس از خوردن ترکه
هر روز 100 تا گرسنه در حال مردنه
صف ایستادن برای ثبت نام و رفتن به مکه
شعر گفتن توی ایران
مثال توف کردن توی پنکه .
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر ...، شعر های اجتماعی، شعر، مجموعه نسل سوخاری، شعر های سیاسی، سرانجام شب بیداری ها،
توی این جامعه نمیشه قشنگی و تجربه کرد
باید مثل اسکولا بود همین طوری زندگی کرد
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر، شعر، اوسکولا، جامعه لعنتی من، قشنگی که مرده، من که نبودم نمیدونم مشروب و کی خورده،
شب دوست دارم
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: شب، الیاس اهورا، ستاره، شعر، هنر داستان و شعر و ...، من شب و دوست دارم، هنر،
شب ستاره بارونه
شب و دوست دارم
دعا خوندن توش اسونه
شب و دوست دارم
با ولوله ی سوکوتش
شب و دوست دارم
با اسمون کبودش
شب و دوست دارم
با اهنگ تنهایی
شب و دوست دارم
با اسمون کذایش
شب و دوست دارم
با ماه اسمونش
شب و دوست دارم
با راه های اسونش
من شب و دوست دارم
من تو شب چند تا دوست دارم
ماه ستاره تاریکی تنهایی
من شب و دوست دارم
به خاطر همه دوستام .
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: شب، الیاس اهورا، ستاره، شعر، هنر داستان و شعر و ...، من شب و دوست دارم، هنر،
تاریخ : یکشنبه 18 تیر 1391 | 11:34 ب.ظ | نویسنده : الیاس
واسه هر خطری یه روز پا بودی
یه دوست خوب واسه ادامه راه بودی
کبود بودی مثل کبودی های باز جویی
نه منی بود و نه تو , من و تو با هم ما بودیم
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر و ...، شعر های زیبا، شنیدن صدا هایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، شعر و داستا ن های خانواده اهورا، کبودی های باز جویی، نسل سوخاری،
تاریخ : سه شنبه 13 تیر 1391 | 06:48 ب.ظ | نویسنده : افشین اهورا
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
...
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
من به بودنش نیازمند شدم
...
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
.: Weblog Themes By Pichak :.