--

به جهنم

سه شنبه 18 آذر 1393  •  دیدگاه ها : ()  

گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود
مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود

روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است
تا حواس احدی جمع به بغضم نشود

آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش
پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود

من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی
گیر لحن بم مردانه‌ی محکم نشود

شده حتی به دعا دست برآرم که :"خدا!
برود مشهد و برگردد و آدم نشود"

خون دل خوردم و حرفی نزدم تا شاید
مهربان تر بشود ، تازه اگر هم نشود-

با من ساده همین بس که مدارا بکند
عاشقم هم که نشد، خب به جهنم (!) نشود...


شاعر: نفیسه سادات موسوی


دسته بندی: نفیسه سادات موسوی،

برچسب ها: شعر معاصر ، شاعران زن ، غزل معاصر ،
دوشنبه 1 دی 1393 07:07 ب.ظ
لذت بردم،
لطافت بانوانه و بی رحمی عشق را به همراه طنز خفیف در شعرتون بود
من لذت بردم
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.

 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات