تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
نم باران نشسته روی شعرم ، دفترم یعنی
نمی بینم تو را، ابری است در چشم ترم یعنی
سرم داغ است، یک کوره تبم ، انگار خورشیدم
فقط یک ریز می گردد جهان دور سرم یعنی
تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستیم نابود شد، بال و پرم یعنی
ادامه مطلب
دسته بندی: مهدی فرجی، شعر عاشقانه، شعرهایی که دوست شان دارم،
برچسب ها: غزل معاصر ، شعر معاصر ،
نمی بینم تو را، ابری است در چشم ترم یعنی
سرم داغ است، یک کوره تبم ، انگار خورشیدم
فقط یک ریز می گردد جهان دور سرم یعنی
تو را از من جدا کردند و پشت میله ها ماندم
تمام هستیم نابود شد، بال و پرم یعنی
ادامه مطلب
دسته بندی: مهدی فرجی، شعر عاشقانه، شعرهایی که دوست شان دارم،
برچسب ها: غزل معاصر ، شعر معاصر ،