--

آن عاشقان شرزه

شنبه 21 مرداد 1391  •  دیدگاه ها : ()  

آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند

فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند

مرغان پر گشودۀ طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند

می گفتی ای عزیز! سترون شده است خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند

هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند


شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی



دسته بندی: شفیعی کدکنی،

برچسب ها: شعر معاصر ،

شادی

جمعه 12 اسفند 1390  •  دیدگاه ها : ()  

طفلی به نام شادی دیری است گمشده است
با چشم های روشن براق
با گیسوی بلند به بالای آرزو


ادامه مطلب
دسته بندی: شفیعی کدکنی، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: شعر معاصر ، شعر درباره وطن ، شعر نو ،

اعتراف

یکشنبه 16 بهمن 1390  •  دیدگاه ها : ()  

اعتراف
بی اعتماد زیستن
این سان به آفتاب
بی اعتماد زیستن
این سان به خاک و آب
بی اعتماد زیستن

ادامه مطلب
دسته بندی: شفیعی کدکنی، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: شعر نو ، شعر معاصر ،

 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات