به خاطر خودت میگویم
به خاطر خودت میگویم
که سردت نشود
که دلت نلرزد
که ترس برت ندارد
که دستت خالی نماند
به خاطر خودت میگویم دوستم داشته باش
که در سالن انتظار بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی.
که در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی.
که اس ام اس ساده "رسیدم، بخواب"، دلت را خوش کند.
که در مهمانی کسی ناگهان پشت گردنت را ببوسد.
که بتوانی راحت شعر سیدعلی صالحی را کنار دفترت بنویسی.
که ترست بریزد و تو هم شعر بنویسی.
که ترست بریزد و در کوچه برقصی.
که عصر جمعه دستت برود به من زنگ بزنی.
به خاطر خودت میگویم
دوستم داشته باش
که ادبیات بی استفاده نماند...
شاعر: پوریا عالمی
دسته بندی: پوریا عالمی، شعرهایی که دوست شان دارم،
برچسب ها: شعر معاصر ، شعر نو ،