جان شد از آن دشمن و دل شد از آن دوست
نفرین به جان دشمن و نفرین به جان دوست
فرسود «رایگان» همه عمر و دم نزد
این گرده در تحمل بار «گران» دوست
ما فحش خورده ایم و همه کام برده اند
هرکس به قدر ظرفیت اش از دهان دوست!
ادامه مطلب
دسته بندی: حسین زحمتکش،
برچسب ها: شعر معاصر ، غزل معاصر ،