--

لباس های تو روی طناب رقصیدند

چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392  •  دیدگاه ها : ()  

لباس های تو روی طناب رقصیدند
و دکمه هاشان -مثل همیشه- خندیدند

سلام پیرهن قهوه ای که چندی پیش
به روی شانۀ تو چشم هام باریدند!

همان طرف که تویی روی ژاکت قرمز
پرنده های بهاری ترانه پاشیدند

چقدر عطر تو در آن سوی حیاط پر است
چقدر خاطره ات را پرنده ها چیدند


ادامه مطلب
دسته بندی: مجتبی صادقی،

برچسب ها: غرل معاصر ، شعر معاصر ،

چراغ ساعت شش

جمعه 19 فروردین 1390  •  دیدگاه ها : ()  

چراغ ساعت شش روی ریل ها روشن
قطاری آمد از آغاز ماجرا روشن

به اینکه: هیچ کس مثل من نمی پلکد
قطار پلک نزد از ستاره تا روشن



ادامه مطلب
دسته بندی: مجتبی صادقی، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: غزل معاصر ، شعر معاصر ،

 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات