مراد خاطر ما جوی
چو زلف سر زده ما را فرو گذار و رها کن
نه عهد کردی و گفتی که با تو کینه نورزم
به ترک کینه کن اکنون و عهد خویش وفا کن
به هرطریقی که دانی مراد خاطر ما جوی
به هر صفت که تو دانی تدارک دل ما کن
ادامه شعر
دسته بندی: خواجوی کرمانی، شعرهایی که دوست شان دارم،
برچسب ها: غزل کهن ،