--

من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم

یکشنبه 17 فروردین 1393  •  دیدگاه ها : ()  

من اگر نظر حرامست بسی گناه دارم
چه کنم نمی‌توانم که نظر نگاه دارم

ستم از کسیست بر من که ضرورتست بردن
نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم

نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم


ادامه مطلب
دسته بندی: سعدی، شعرهایی که دوست شان دارم،

باد بهاری

یکشنبه 18 فروردین 1392  •  دیدگاه ها : ()  

باد بهاری وزید، از طرف مرغزار
باز به گردون رسید، نالهٔ هر مرغ‌ زار

سرو شد افراخته، کار چمن ساخته
نعره زنان فاخته، بر سر بید و چنار

گل به چمن در بر است، ماه مگر یا خور است
سرو به رقص اندر است، بر طرف جویبار

شاخ که با میوه‌هاست، سنگ به پا می‌خورد
بید مگر فارغ است، از ستم نابکار


ادامه مطلب
دسته بندی: سعدی،

برچسب ها: شعر درباره بهار ،

گرافیک| خیال در همه عالم برفت و باز آمد

شنبه 25 آذر 1391  •  دیدگاه ها : ()  


خیال در همه عالم برفت و باز آمد



ادامه مطلب
دسته بندی: شعر و گرافیک، سعدی،

تو در میان جانی

پنجشنبه 13 مهر 1391  •  دیدگاه ها : ()  

نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی

دلم از تو چون برنجد که به وهم درنگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی

نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی

غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی


ادامه مطلب
دسته بندی: سعدی، شعرهایی که دوست شان دارم،

نگفتمت که به یغما رود دلت

شنبه 7 مرداد 1391  •  دیدگاه ها : ()  

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بود است ناشکیبا را

بیا که وقت بهار است تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را


ادامه مطلب
دسته بندی: سعدی، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: غزل کهن ، غزلیات سعدی ،

مرد تماشای باغ حسن

چهارشنبه 4 مرداد 1391  •  دیدگاه ها : ()  

روی تو خوش می‌نماید آینه ما
کآینه پاکیزه است و روی تو زیبا

چون می روشن در آبگینه صافی
خوی جمیل از جمال روی تو پیدا

هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا


ادامه مطلب
دسته بندی: سعدی،

دست ز دامن نکنیمت رها

شنبه 31 تیر 1391  •  دیدگاه ها : ()  

ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمده‌ای مرحبا

قافله شب چه شنیدی ز صبح
مرغ سلیمان چه خبر از سبا

بر سر خشم است هنوز آن حریف
یا سخنی می‌رود اندر رضا


ادامه مطلب
دسته بندی: سعدی،

اول دفتر

شنبه 31 تیر 1391  •  دیدگاه ها : ()  

اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا

اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا

از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا

قسمت خود می‌خورند منعم و درویش
روزی خود می‌برند پشه و عنقا


ادامه مطلب
دسته بندی: سعدی،

نه تنها منم ربوده عشق

شنبه 24 تیر 1391  •  دیدگاه ها : ()  

دوشم آن سنگ دل پریشان داشت
یار دل برده دست بر جان داشت

دیده در می‌فشاند در دامن
گوییا آستین مرجان داشت

اندرونم ز شوق می‌سوزد
ور ننالیدمی چه درمان داشت


ادامه مطلب
دسته بندی: سعدی،

دیدار خوبان

جمعه 23 تیر 1391  •  دیدگاه ها : ()  

آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما می‌برد
ترک از خراسان آمدست از پارس یغما می‌برد

شیراز مشکین می‌کند چون ناف آهوی ختن
گر باد نوروز از سرش بویی به صحرا می‌برد

من پاس دارم تا به روز امشب به جای پاسبان
کان چشم خواب آلوده خواب از دیده ما می‌برد

ادامه مطلب
دسته بندی: سعدی،


تعداد کل صفحات ( 2 ) 1 2
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات