--

چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی

یکشنبه 6 مهر 1393  •  دیدگاه ها : ()  

چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی

تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی

ز تو گر تفقدو گر ستم، بود آن عنایت و این کرم
همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی


ادامه مطلب
دسته بندی: هاتف اصفهانی، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: غزل کهن ،

 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات