چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی
چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
ز تو گر تفقدو گر ستم، بود آن عنایت و این کرم
همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی
ادامه مطلب
دسته بندی: هاتف اصفهانی، شعرهایی که دوست شان دارم،
برچسب ها: غزل کهن ،
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را
ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی
ز تو گر تفقدو گر ستم، بود آن عنایت و این کرم
همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی
ادامه مطلب
دسته بندی: هاتف اصفهانی، شعرهایی که دوست شان دارم،
برچسب ها: غزل کهن ،