--

معاهده نوشیدن چای

چهارشنبه 22 مهر 1394  •  دیدگاه ها : ()  

معاهده‌ی ما
ترکمن‌چای نبود
عهد ساده‌ی نوشیدن چای بود
در عصرهایی که حسابش از تاریخ معاصر جداست
هرچند خورشید همیشه به دامان غرب پناهنده می‌شود
اما روشنایی خانه
چشمان تو و گردسوزی ساده بود
که شب را به صبح می‌رساند

کاغذهای کاهی
نه اعلان‌های شهربانی نه اعلامیه‌های مجازات بود
کاغذهای کاهی فرصت اندکی بود برای نوشتن، دوست داشتن و نوشتن دوستت دارم
خورشید ملاک تمدن نبود
وقتی سایه‌روشن پیراهن تو مرزهای شرق و غرب را معین می‌کرد
کشف حجاب
نه به ضرب و زور و دستور شاه
که تواقفی دوجانبه بود بین آرمان‌گرایی من و سست‌عنصری دکمه‌های پیراهنت
که زود وا دادند
و دست تو را رو کردند
و این سقف خواسته‌های من بود
همین شد که بعد از تو هیچ نسلی به کف خیابان و کف خواسته‌هاش تن نمی‌دهد
خون در کف خیابان
خون در کف اتاق
خون در کف حمام
و خون روی تخت
ما و خانه و خیابان با هم به بلوغ رسیدیم
از آن بحبوحه‌ی تاریخی سال‌ها گذشته است
فصل‌ها آن‌قدر رفتند
که بهار عربی رسید
بهار عربی یعنی ربیع
و اینجا ربیع یعنی گلاب
و گلاب یعنی فاتحه
و فاتحه این شعر
و فاتحه این معاهده خوانده شده است با عملیات انتحاری من برای حفظ تو در این جمله در این برهه
اما تو رفته‌ای

تو رفته‌ای
و بحران نوشیدن چای بی تو در این خانه
مهم‌ترین بحران خاورمیانه است و
 این احمق‌ها هنوز سر نفت می‌جنگند


شاعر: پوریا عالمی


دسته بندی: پوریا عالمی، شعرهایی که دوست شان دارم،

برچسب ها: شعر نو ، شعر معاصر ،
جمعه 17 اردیبهشت 1395 08:29 ق.ظ
عالی بود . خوشم اومد .
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.

 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات