معاهده نوشیدن چای
معاهدهی ما
ترکمنچای نبود
عهد سادهی نوشیدن چای بود
در عصرهایی که حسابش از تاریخ معاصر جداست
هرچند خورشید همیشه به دامان غرب پناهنده میشود
اما روشنایی خانه
چشمان تو و گردسوزی ساده بود
که شب را به صبح میرساند
کاغذهای کاهی
نه اعلانهای شهربانی نه اعلامیههای مجازات بود
کاغذهای کاهی فرصت اندکی بود برای نوشتن، دوست داشتن و نوشتن دوستت دارم
خورشید ملاک تمدن نبود
وقتی سایهروشن پیراهن تو مرزهای شرق و غرب را معین میکرد
کشف حجاب
نه به ضرب و زور و دستور شاه
که تواقفی دوجانبه بود بین آرمانگرایی من و سستعنصری دکمههای پیراهنت
که زود وا دادند
و دست تو را رو کردند
و این سقف خواستههای من بود
همین شد که بعد از تو هیچ نسلی به کف خیابان و کف خواستههاش تن نمیدهد
خون در کف خیابان
خون در کف اتاق
خون در کف حمام
و خون روی تخت
ما و خانه و خیابان با هم به بلوغ رسیدیم
از آن بحبوحهی تاریخی سالها گذشته است
فصلها آنقدر رفتند
که بهار عربی رسید
بهار عربی یعنی ربیع
و اینجا ربیع یعنی گلاب
و گلاب یعنی فاتحه
و فاتحه این شعر
و فاتحه این معاهده خوانده شده است با عملیات انتحاری من برای حفظ تو در این جمله در این برهه
اما تو رفتهای
تو رفتهای
و بحران نوشیدن چای بی تو در این خانه
مهمترین بحران خاورمیانه است و
این احمقها هنوز سر نفت میجنگند
شاعر: پوریا عالمی
دسته بندی: پوریا عالمی، شعرهایی که دوست شان دارم،
برچسب ها: شعر نو ، شعر معاصر ،
ترکمنچای نبود
عهد سادهی نوشیدن چای بود
در عصرهایی که حسابش از تاریخ معاصر جداست
هرچند خورشید همیشه به دامان غرب پناهنده میشود
اما روشنایی خانه
چشمان تو و گردسوزی ساده بود
که شب را به صبح میرساند
کاغذهای کاهی
نه اعلانهای شهربانی نه اعلامیههای مجازات بود
کاغذهای کاهی فرصت اندکی بود برای نوشتن، دوست داشتن و نوشتن دوستت دارم
خورشید ملاک تمدن نبود
وقتی سایهروشن پیراهن تو مرزهای شرق و غرب را معین میکرد
کشف حجاب
نه به ضرب و زور و دستور شاه
که تواقفی دوجانبه بود بین آرمانگرایی من و سستعنصری دکمههای پیراهنت
که زود وا دادند
و دست تو را رو کردند
و این سقف خواستههای من بود
همین شد که بعد از تو هیچ نسلی به کف خیابان و کف خواستههاش تن نمیدهد
خون در کف خیابان
خون در کف اتاق
خون در کف حمام
و خون روی تخت
ما و خانه و خیابان با هم به بلوغ رسیدیم
از آن بحبوحهی تاریخی سالها گذشته است
فصلها آنقدر رفتند
که بهار عربی رسید
بهار عربی یعنی ربیع
و اینجا ربیع یعنی گلاب
و گلاب یعنی فاتحه
و فاتحه این شعر
و فاتحه این معاهده خوانده شده است با عملیات انتحاری من برای حفظ تو در این جمله در این برهه
اما تو رفتهای
تو رفتهای
و بحران نوشیدن چای بی تو در این خانه
مهمترین بحران خاورمیانه است و
این احمقها هنوز سر نفت میجنگند
شاعر: پوریا عالمی
دسته بندی: پوریا عالمی، شعرهایی که دوست شان دارم،
برچسب ها: شعر نو ، شعر معاصر ،