ساده ترین كار جهان این است كه خود باشی و دشوارترین كار جهان این است كه كسی باشی كه دیگران می خواهند

همیشه تلخ ترین لحظه ها را کسی میسازد که قشنگ ترین لحظه را با او باور داشتی

یاد دارم در غروبی سرد سرد

میگذشت از کوچه ما دوره گرد

داد میزد : کهنه قالی میخرم
...
دست دوم جنس عالی میخرم

کاسه و ظرف سفالی میخرم

گر نداری کوزه خالی میخرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی زد و بغضش شکست

گفت :اول ماه است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست ؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقاً مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت : آقا سفره خالی میخرِید؟

خاطــــــره
مثل سیگار است
حال می دهد
اما
از درون می پوسونه !!!

دلم می گیرد از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد...و نگاهی که به توست، اما هیچ وقت تو را نمی بیند...

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد

عجب از محبت من که در او اثر ندارد

غلط است هرکه گوید دل به دل راه دارد

دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد

هرکس بد ما به خلق گوید

ما چهره به او نمی خراشیم

ما خوبی او به خلق گوییم

تا هر دو دروغ گفته باشیم

خنده را معنی ز سرمستی نكن ، آنكه میخندد غمش بی انتهاست...

طبقه بندی: جملات کوتاه، 
برچسب ها: شعر، احساس، عشق، مستی های غم ناک، زوزه های بی صدا، الیاس اهورا، هنر داستان و شعرو ...، ارتباط، ارزو های گم شده در کاغذ های تقویم،  

 زمانی که ادبیات غرب

اسمش  فرنگ و فحشا میشود

معلوم است نماد ادبیات ما در ایران

وزارت فرهنگ و ارشاد میشود                                                                           

                                                                        

"`)Kالیاس اه


طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: ادبایت، الیاس اهورا، هنر داستان و شعر و...، فرنگ و فحشا، فرهنگ و ارشاد، وزارت، ادبیات غرب،  

دگر هیچ نمانده از تن زخمی درخت

در جنگل های بی انتها

می اید از دور قار قار

کلاغان سیاه انضوا

جنگل هایمان همه اش سوخت اتش گرفت

من این را میدیدم از همان ابتدا

دگر تمام شد تمام شد جنگل سوخت حرام شد

ما همه فاسد شدیم به اخر رسید تارخ انقضا .

Ex {200};$ALetterE


طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: هنر شعر و داستان و ...، الیاس اهورا، جنگل، باغ، درد های ناتمام، غار غار کلاغان مست، فاسد، انقضا، تن های زخمی درختان، اسیران ازاد، مرده های زنده،  

روز های تنهایی  و خیابون های خلوت

در سر هزاران فکر و در دل احساس غربت

روز ها می گذشت با این فکر که

روز ها بگذرد زود تر

 

                                 

                                  من ایستاده ام و ارزوها میشود دور تر            P


طبقه بندی: شعر، 
برچسب ها: ارزو، شعر، الیاس اهورا، فرهنگ و هنر، عشاق مست، روز های تنهایی، دیوانگان، جوانی از دست رفته، حسرت گذشته،