من مستم مرا آویزانم کنید
فکری به حال این تن نا میزانم کنید
اگر 80 ضربه هم کوبید بر پشت من
نتوانید از حفظ سوره المیزانمکنید
گر خواهید بگیرید امشب جان من
اما سحر را فکری به حال مریدانم کنید
به اسم اسلام بکشید و خاکم کنید
من را خاک توی ایرانم کنید
اما نخواهم گذاشت روزی
ایرانم را ویرانم کنید
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، شعر های اجتماعی، شعر های سیاسی، می و مستی، ایران، ویران، شاعران مبارز،
تاریخ : پنجشنبه 22 تیر 1391 | 03:40 ق.ظ | نویسنده : الیاس
صبح با رفقا کفتر بازی تو سئله
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر ...، شعر های اجتماعی، شعر، مجموعه نسل سوخاری، شعر های سیاسی، سرانجام شب بیداری ها،
با سر عت 180 تا رفتن ته دره
شب مست کردن و ریدن
در خونه امام جماعت محله
تو سری زدن و به زور بردن به مسجد
خفه شدن از بوی جوراب
و ترس از خوردن ترکه
هر روز 100 تا گرسنه در حال مردنه
صف ایستادن برای ثبت نام و رفتن به مکه
شعر گفتن توی ایران
مثال توف کردن توی پنکه .
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر ...، شعر های اجتماعی، شعر، مجموعه نسل سوخاری، شعر های سیاسی، سرانجام شب بیداری ها،
توی این جامعه نمیشه قشنگی و تجربه کرد
باید مثل اسکولا بود همین طوری زندگی کرد
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر، شعر، اوسکولا، جامعه لعنتی من، قشنگی که مرده، من که نبودم نمیدونم مشروب و کی خورده،
شب دوست دارم
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: شب، الیاس اهورا، ستاره، شعر، هنر داستان و شعر و ...، من شب و دوست دارم، هنر،
شب ستاره بارونه
شب و دوست دارم
دعا خوندن توش اسونه
شب و دوست دارم
با ولوله ی سوکوتش
شب و دوست دارم
با اسمون کبودش
شب و دوست دارم
با اهنگ تنهایی
شب و دوست دارم
با اسمون کذایش
شب و دوست دارم
با ماه اسمونش
شب و دوست دارم
با راه های اسونش
من شب و دوست دارم
من تو شب چند تا دوست دارم
ماه ستاره تاریکی تنهایی
من شب و دوست دارم
به خاطر همه دوستام .
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: شب، الیاس اهورا، ستاره، شعر، هنر داستان و شعر و ...، من شب و دوست دارم، هنر،
تاریخ : یکشنبه 18 تیر 1391 | 11:34 ب.ظ | نویسنده : الیاس
واسه هر خطری یه روز پا بودی
یه دوست خوب واسه ادامه راه بودی
کبود بودی مثل کبودی های باز جویی
نه منی بود و نه تو , من و تو با هم ما بودیم
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر و ...، شعر های زیبا، شنیدن صدا هایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، شعر و داستا ن های خانواده اهورا، کبودی های باز جویی، نسل سوخاری،
حرفی زدم با تو
گفتی: کلامت سلامت
گذاشتی رفتی و روی دلم
موند زخمی علامت
تو هم مثل ان همه چیز
که از زندگیم یه روز پر کشید و رفت
از بودن با تو زمانه کرد من و ملامت
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، افشین اهورا، همه چیز یه روز پر خواهد کشید، نسل سوخته، نسل سوخاری، فکر تو چار چوب چک خوردن، هنر داستان و شعر و ....، شعر، داستان، نثر، نثر ادبی، خستگی هام اه، خانواده اهورا، شنیدن صداهایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند،
در این دوران باید اهسته باشی
زیاد نری سرعت
زیاد هم حرف بزنی اسمت را میگذارند مرتد
گفتن بعضی حرف ها ریسک است
مثال این است در قزوین بگردی تو با شرتک
قسمتی از شعر دوران من
از مجموعه نسل سوخاری
طبقه بندی: شعر، مجموعه نسل سوخاری،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر و ...، شاعران، خانواده اهورا، نسل سوخته، نسل سوخاری، سیاست کثیف این روزها، داستان، دوران من، نثر ادبی، هنرمندان، شنیدن صدا هایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، هوای عشق تازه نیست تو رگ هام، تن نمیدم به رنگ کهربایی،
تاریخ : جمعه 9 تیر 1391 | 02:37 ب.ظ | نویسنده : الیاس
سهم من از این دنیا نگاه کردن
به دیوار از پشت میله ها بود
ارزوی بچگی های من داشتن
اسمون ابی و بازی کردن با تیله ها بود
بزرگ شدیم با این ارزو که زود تر بزرگ شویم
دریغ از این که بزرگی ها سرشار از حیله ها بود
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: الیاس اهورا، هنر داستان و شعر و ...، شعر، شعر های حبسیه، جفت 6 تو میاری ولی 6دردت هواست، افشین اهورا، شعر و داستان های خانواده اهورا، شنیدن صداهایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، نثر ادبی، داستان، سیاست کثیف این روز های پست، اینده در کمین است،
در دشت خیالم هر چه کاشتم هیچ شد
از ان زمان که علم و تدبیر فدای ریش شد
دشت خیالم دشتی بود سر سبز و زیبا
فدا شد فدای پیشانی سیا ه و سوخته از داغ ریاه
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: دشت خیال، ریش لعنتی، جای مهر روی پیشونی، ریاه، هنر داستان و شعرو ...،
تاریخ : یکشنبه 4 تیر 1391 | 11:19 ق.ظ | نویسنده : الیاس
به نام خدا
پدر یکی از دوستام حالش بده و سکته مغذی کرده .
ما ادم ها و هم نوع ها باید تو شرایط سخت هوای یکدیگر و داشته باشیم.
از خواننده های عزیز این وبلاگ میخوام که برای شفاشون دعا کنن .
به امید این که همه مریض ها شفا پیدا کنند .
بنی ادم اعضا یکدیگرند
که در افرینش ز یک گوهرند
برچسب ها: برای رکسانا،
دنبالک ها: می خانه درون، مخمصه، محفل ادبی گلستان، محفل ادبی با2اینم،
تاریخ : شنبه 3 تیر 1391 | 11:40 ب.ظ | نویسنده : الیاس
باز دل تو از من تیره شد
دوچشمان وحشی تو به من خیره شد
باز شب است و من غم دارم
از شرم نگاه تو تب دارم
امشب صبح نخواهد شد
موذن صبح اذان نخواهد گفت
امشب شبی سخت است
کسی اسوده نخواهد خفت
خنجر میزنی بر من
با اتش رنگ چشات
اتش این دل خاموش نشود
تا خاموش نکنی از من نگات
چه کردی با من ای دو چشم
اشفته و مست و پریشانم
اتش زدی من را دو چشم
رسوا کردی بین رفیقانم
شب است و من در کوچه های بی خابی
خاب بر چشمانم نمی اید
افسوس هیچ فرشته ایه ای
جزء ایه یئس نمی خواند
کینه دارم از دو چشم
کسی این را نمی داند
در این کوچه سرد و نمناک
کسی به انتظار نمی ماند
امشب صبح نخواهد شد
موذن صبح اذان نخواهد گفت
امشب شبی سخت است
کسی اسوده نخواهد خفت
طبقه بندی: شعر،
برچسب ها: شعر، هنر، داستان، شعر های مستی، کوچه تاریک، الیاس اهورا، روز های افسوس گرا، چشمان وحشی، شعری که از دهانم ریخت، خانواده اهورا، شنیدن صداهایی که در اعماق چاه باز فریاد میزنند، هنر داستان و شعر و ...،
روزی شخصی در قطار با لباس های شیک و کفش های واکس زده
و براق نشسته بود . که متوجه میشود سنگی درون کفشش است
کفش را از پایش در می اورد و به کنار پنجره قطار میرود . کفش را از پنجره بیرون میبرد و شروع
میکند به تکاندن که کفش از پنجره به پایین میفتد . اون شخص به سرعت اون یکی لنگه کفشش را هم در می اورد و به پایین می اندازد .
فردی که در صندلی مقابل نشسته بود پرسید :
چرا اون یکی لنگه کفشت را به پایین انداختی ؟
ان شخص جواب داد :
یک لنگه کفش به درد من نمی خورد . ولی یک جفت کفش نو میتواند یک نفر را خیلی خوشحال کند .
طبقه بندی: داستان،
برچسب ها: داستان، شعر، الیاس اهورا، کفش، قطار، افشین اهورا، هنر داستان و شعر و ....، روز های زندگی، ارززو های زندگی، عشاق دل خسته، روز های مستی، کمی گذشت بد نیست،
.: Weblog Themes By Pichak :.