چی دلم میخواست ؟
[ پنجشنبه 28 فروردین 1399 ] [ 02:07 ق.ظ ] [ (مریم ، مینا ، فاعزه ، ندا ) ]
˙·٠●❤ چار دختر جفنگ ❤●٠·˙✿ مریم ✿ مینا ✿ فائزه ✿ ندا ✿ |
چی دلم میخواست ؟
دلم میخواست الان
یه زن 45 ساله خونه دار بودم که با سرمایه ام زده بودم تو کار حمایت از نویسنده هایی که میخواستن کتاب اولشونو چاپ کنن ازدواج نکرده بودم و هفته به هفته میرفتم بهزیستی سراغ دختری که داره میرسه به سن 18 و کم کم باید وسایلشو جمع کنه از اونجا بره باهم درس میخوندیم برای کنکورش و میاوردمش خونه ام اردیبهشت ماه بودو عطر بهارنارنج از اون خونه ی ته بن بست کل کوچه رو پر کرده بود و سر راه آلاله های صورتی و سرخ میخریدم که گل روی میز چوبی اتاقمو پر کنم یه زن با حس رهایی یه آدم که بی دغدغه کارایی رو بکنه که دوست داره ولی حالا ساعت سه و رب صبحه و یه غمی نشسته رو شونه هام یه دوراهی رو رد میکنم و میرسم به دوراهی بعدی تا چند روز پیش دغدغه هممون تموم شدن قرنطینه بود ولی همون لحظه خدا با چیزای بزرگتری میاد سراغمون که قوی ترمون کنه از یکی یه چیز ارشمندو کم میکنه و میگیره به یکی فرصت میده و راه میزاره جلوشو میگه این همون چیز ارزشمندیه که از بالغ شدی و فهمیدی زندگی چی هست اصن میخواستیش ولی تو میدونی برات بده میدونی مدت هاست مریضت کرده میدونی تو ماه هاست تلاش کردی فراموش کنی تلاش کردی خودتو از باتلاقش بکشی بیرون میدوونی دیگه حتی اکه بخوای هم نمیتونی خواسته همیشگی تو داشته باشی چون اعتماد و روح یکی دیگه رو ممکنه داغون کنی شاید خدا داره با اینکارا قوی ترمون میکنه این ماییم که باید حتی اگه زخمی هم شدیم حتی اگه شکستیم بتونیم دوباره سرپا شیم زندگی برامون صبر نمیکنه باید پاشی خودتو قوی تر کنی برای ضربه بعدی هر بار قوی تر تا دیگه با ضربه هاش زخمی نشی نباید بخاطر زخم هات خودتو سرزنش کنی نباید با خودت قهر کنی نباید نبخشی خودتو تو این روزا با خودت مهربون تر باش ، خودت به اندازه کافی خسته و دلگیر هست تو بیشتر دعواش نکن [ پنجشنبه 28 فروردین 1399 ] [ 02:07 ق.ظ ] [ (مریم ، مینا ، فاعزه ، ندا ) ] |
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |