بازگشتِ مریم !!

سلاااااااااااااام
در حالی نشستم و اولین پست بعد از سع سال ام رو میذارم
که نصف ملت الان تو رختخواباشون از پهلویی به پهلوی دیگه میشن
( زور میزنن که خوابشون ببره )
که خدایی نکرده برا اولین روز مدرسه خواب نمونن آبروشون برع!!
ولی از جایی که همه تا دیشب زودتر از ساعت 3:30 شب نخوابیدن و
تا صبح بخشید ظهر ساعت 12 خواب بودن ، فکر نمیکنم هیچکس
فرداصُب ساعت 6 حال مساعدی داشته باشه

و حس خوشبختی رو زمانی با تمام وجود میچشم
که دیگه هیچوخ شنبه های من #خر نیسدن !!!!

برای اینکه اسممون شده بچه پیش دانشگاهی!

بعله !
ووواااای چ شیییییک !

اصن خیلی اسمش خفنه نمیتونم هیجانمو کنترل کنم!

و مث عادم بزرگا یه روز بیشتر از بقیه تعطیل هستیم
مینا اینا 4شمبه ها تطیلن و مدرسه من شمبه ها
همیشه فکر میکردم اونایی که اسمشون کنکوریه قطعا باید خیلی آدمای بزرگی باشن
عاقا پس چرا من بزرگ نیستم هنوز

هوووووووومممم
اینکه چرا و چیشد که تصمیم گرفتم برگردم وبلاگ بماند
هروخ حوصلم کشید مینویسم :)
و اینکه توی این سه سال کجا بودم و چیکار میکردم هم باز بماند - خوابم میاد حال ندارم بنویسم

الانم همین چارتا خطو ک نوشتم بشدت بهم فشار اومده اصن یه وضی!

امیدوارم آخرین شب تابستون تون رو با آسودگی سر بر بالین بگذارید
که از فردا استرس ها دوباره شروع میشن !
چپخیر !

موضوع: ❤ مناسبتی ، ❤ خاطرات مدرسه فرهنگ،
[ شنبه 3 مهر 1395 ] [ 12:34 ق.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ]