آنچه در ترم ۱ گذشت...
[ شنبه 30 دی 1396 ] [ 02:29 ب.ظ ] [ ✿ مینا ✿ ]
˙·٠●❤ چار دختر جفنگ ❤●٠·˙✿ مریم ✿ مینا ✿ فائزه ✿ ندا ✿ |
آنچه در ترم ۱ گذشت...خب ترم یکمونم تموم شد! به همین مسخرگی!! فک کنم از دهم مهر بود که باید میرفتیم دانشگا ولی هفته ی اول که کلاسی تشکیل نشد؛ تا آخر آذر رفتیم دانشگا با سه چارتا جبرانی هفته اول دی ماه... کلا چقد شد؟؟ خیلی کم!! ۱۶ تا ۲۶ دی هم امتحانامونو دادیم خوندیم برای پاس شدن!! امتحانای دانشگا با اینکه خیلی شبیه مدرسه س ولی یه فرقایی هم باهم داره مثلا تو دبیرستان هم نمره برام مهم نبود؛ چون میدونستم نمره م اگه کم بشه تو هیچ چیزی تاثیر نمیذاره!!! هرجوری هم هس خود معلما حواسشون هس نمره ی بچه ها رو زیاد کنن البته توی خوندنش کم نمیذاشتم! فقط نتیجه ش برام اهمیتی نداشت! تو دانشگاهم همین طوره! واقعا تهش برام مهم نیس چن میشم؛ اما حالا فرقی که با مدرسه داره اینه که استادا دیگه توجهی ندارن که نمره بدن به دانشجوشون! گرفتی گرفتی، نگرفتی ایشالا ترم بعد و این خیلی وحشتناکه که همون کلاسو مجبور باشی یه دور از اول بیای کلاس و امتحان بدی فرق مهم دیگه ش تعداد غیبت هاس! خب تو مدرسه هم همیشه معاونا تهدید میکردن که اگه غیبت کنید ( مخصوصا یه روزای خاص مث بین التعطیلی ها و روزای آخر اسفند قبل از عید و ...) از نمره انضباطتون کم میکنیم! که البته توجهی به حرفشون نمیکردیم؛ و تا هر وخ دوس داشتیم میومدیم مدرسه ولی من به شخصه اصلا تو خونه موندنو به بودن کنار دوستام تو مدرسه ترجیح نمیدادم! غیبتام مال وقتایی بود که از مریضی داشتم میمردم یا مسافرت بودیم! ولی تو دانشگا.... واااای! باز همون قضیه ی وحشتناک که اگه بیشتر از ۳تا غیبت داشته باشی حذف میشی و مجبوری یه بار دیگه از اول اون درسو برداری و بری سر کلاساش!! اما تو دانشگا واقعا یه سری روزا اصلاااااا حس سر کلاس رفتن نیس!! دوستای دانشگاه انقد صمیمی نیستن که بخوای بخاطر اینکه پیششون باشی بری و کلاس و استادو تحمل کنی! در این مرحله غیبتا باید برنامه ریزی شده باشه ینی اول سال همه ی فرصتای غیبتو خرج نکنی که برا آخر ترم هیچ راه فراری نداشته باشی! یا اینکه حواست باشه انقد همه ی جلسه ها سر کلاس حاضر نشی که آخر ترم غیبتات بمونه رو دستت! چون واقعا یه حسیه که انگار از یه فرصت طلایی تو زندگیت استفاده نکردی اول ترم که درسا سبکه میترسی فرصت غیباتو خرج کنی آخر ترمم اگه غیبتات بمونه دیگه نمیشه خرجشون کرد چون درسا مهم و جدی شده و دیگه نمیشه الکی سر کلاس حاضر نشد... چون چیزای زیادی رو برا امتحان از دس میدی!! کوله باری از تجربه دارم از همین ترم اول این ترم ۶تا درس داشتیم، ۱۷ واحد ۴تاش استادش زن بود که ۲تاشون ۲۹ سالشون بود و یکی از یکی مزخرف تر :| ۲تاش مرد که ازین ۲تا یکیشون روحانی بود و اون یکی مرده تنها کسی بود که به استادی قبولش داشتم!! عضو هیئت علمی بود و قبلا زبان درس میداد! ولی الان دیگه احکام تدریس میکرد انقدررر آدم باشعوری بود! انقد آروم و ساکت و با ادب و خوش اخلاق و مهربون بود! کلا همه جوره قبولش داشتم ( البته نمره دادنشو ندیدم هنوز!!) تازه جلسه آخر گفت یکی از بچه ها که جزوه ش کامل تره کپی کنه به کل کلاس بده؛ یه کپی هم بده به من از همون سوال طرح کنم! کل جزوه ش ۲۰ صفحه بود فارسی عمومی مون یه کتاب ۳۰۰ صفحه ای داشت که من فقط رسیدم نصفشو بخونم و اکثر سوالای امتحان تاریخ ادبیاتای جدید بود که بلد نبودم!! تنها چیزیش که از دبیرستان خونده بودیم حدیقه الحقیقه سنایی بود! همه امیدم به نمره ای بود که از معنی شعر و نثر میگرفتم که همونم بعد امتحان فهمیدم نصف نمره ش برا درآوردن آرایه هاش و معنی کردن لغتاش بوده که من اصلا حواسم نبوده اینا رو بنویسم فقط امیدوارم اینو نیفتم چون اصلاااا اصلااا حوصلشو ندارم دیگه! استاد حسابداریمون هیچچچچی یادمون نداد! نمیتونم حلالش کنم با این حقی از بچه ها که گردنشه فقط اومدیم سر کلاس و رفتیم، اون از اول تا آخر سرش تو گوشیش بود یه پی دی اف داده بود که از روی اون بخونیم خودمون، هر جلسه دوتا تمرین بیایم حل کنیم برای امتحانم یه چن تا برگه داد گف بخونید -_- کاملا مث غیرحضوری ها! خب پس تو چیکاره ای اینجا؟؟ اسمت استاده مثلا! انقد بچه ها چیزی بلد نبودن؛ که یکی از بچه ها که داییش حسابدار بود رفت خونه داییش حسابداری رو از اون یاد گرفت، اومد به ما یاد داد! سر امتحان من هرررچی بلد بودمو اون همکلاسیم یادم داده بود! حالا نمره ها اومده؛ اون شده ۱۲؛ من شدم ۱۷ونیم ۲تا خرخونم داریم که یکیشون ۱۳ شده، اون یکی ۱۶ و بقیه ی بچه های کلاس همه افتادن :|| منی که همیشه میرم نمره مو به بقیه اعلام میکنم الان میترسم بگم بهشون صافم میکنن -_- امتحان تستی هم خیلی خوبه یه کتاب ۲۰۰ صفحه ای که مجموعه ای از مزخرفاتیه که بهشون اعتقادی نداری رو فقط میشه به امید تستی بودنش خوند!! امتحان روانشناسیمونم استاد مشخص نکرده بود تستیه یا تشریحی اما در طول ترم ۳تا امتحان تشریحی گرفته بود! منم به سختی تشریحی خونده بودمش چن روز قبل امتحان یه پی دی اف داده بود گفته بود حتما بخونیم ۷۰ تا سوال بود من ۴۰ تاشو خوندم دیدم اصن اینا رو بلد نیستم که!! از قسمتایی بود که تو کتاب حذف کرده بود برای همین گذاشتمش کنار ندیده بودم صفحه ی آخر پی دی اف، کلید داره :|| خلاصه رفتیم سر امتحان؛ فقط ۲۵ تا تست از همون ۷۰ تای پی دی اف بود! که من دقیقا همونو نخونده بودم! :| ولی با کمک دوستان سمت چپی و راستی و جلویی پاسخنامه ها رو باهم تطابق دادیم و پاشدیم اومدیم بیرون از جلسه امتحان برای اونا که گزینه ی جوابا رو حفظ بودن، این راحت ترین امتحان بود! ولی الان که نمره هاش اومده خیلیا کم شدن به دلایل نامعلوم!! از قسمت های خوب امتحانا این بود که برای هر امتحان جامون عوض میشد! مثلا من برا امتحان اولیمون در بدترین نقطه ی سالن قرار داشتم که سمت راستم دیوار بود و سمت چپم یه ستون گنده! نه استاد منو میدید که بیاد سوالمو جواب بده، نه مراقب آخر امتحان بیاد برگمو تحویل بگیره!! :| و در آخر کارشناسای رشته ی ما مسئولیت پذیر ترین آدمایین که تاحالا باهاشون روبرو شدم :| خلاصه که ماعم دانشجو شدیم دیگه... این ترم اولی که همه به بدی ازش یاد میکنن هم گذشت... [ شنبه 30 دی 1396 ] [ 02:29 ب.ظ ] [ ✿ مینا ✿ ] بعد از مدت ها...حرف که برای گفتن زیاد دارم... ولی تا حسش بیاد که بنویسم؛ دیگه حرفام یادم رفته چن وخته گوشیم مسخره بازیش گرفته همش یا کند کار میکنه یا هنگه :| مشکلشم نمیفهمم! بعضی وقتا هم دیوونه میشه یهو شارژ خالی میکنه!!! هیچ وقتم جا نداره! خالی خالیش کردم! دیگه نمیدونم چی رو باید از حافظه گوشی پاک کنم تا بتونه نفس بکشه! ویروسم نداره! کسی میدونه چشه؟؟ ینی پیر شده بچم؟؟ خوددرگیری مزمن؟ امسالم که نه برفی داشت و نه بارونی اصلا راضی نیستم ازش فقط به طرز شگفت آوری هی زلزله اومد!! که ما کاملا بی حس بودیم دربرابرش هر دو تا زلزله ای که تو قم حس شد اصن نفهمیدیم! یه مدتم که در حالت فیلتری قرار داشتیم که روزهایی بس خسته کننده بود؛ البته نه اینکه من اینستا و تلگرام نرم ولی خب بقیه نبودن، صفا نداشت... کلا جو بدی بود! از هر حقیم تو این مملکت بگذرم، ازین فیلترینگ نمیگذرم
[ پنجشنبه 28 دی 1396 ] [ 12:04 ق.ظ ] [ ✿ مینا ✿ ] |
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |