تابستان نوین!!
[ چهارشنبه 14 شهریور 1397 ] [ 09:43 ق.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ]
˙·٠●❤ چار دختر جفنگ ❤●٠·˙✿ مریم ✿ مینا ✿ فائزه ✿ ندا ✿ |
تابستان نوین!!ماه شهریور پر است از خاطرات عشق من من به جان تا زنده باشم عاشق شهریورم سلام سلام! یه مریم داریم اینجا که بعد از چند سال به یه مناسبت قشنگ برگشته و میخاد دوباره بنویسه! شاید خیلی حرف بعد از گذشت چند سال وجود داشته باشه برای گفتن، ولی خب، بیشتر ترجیح میدم شبیه تازه ورود ها، خجالتی یه گوشه واستم و اول ببینم و تماشا کنم تا کمکم یاد بگیرم زندگی کردن توی اینجا رو :) برای شروع یه خلاصه از تفاوت تابستون جدید امسال با بقیه تابستونای طول زندگیم میخام بگم! تابستون 6 سال اول زندگیمون با روزای عادی فصلای دیگه تفاوتی نداشت! 6 سال دوم زندگی، تابستونا مث کلاس مهارت های زندگی گذشت کلاس های مختلف میرفتیم و توانایی های جدید به خودمون اضافه میکردیم! مثلا انواع ورزش ها و قرآن و خوشنویسی و طراحی و نقاشی خمیرسازی و و و...! 6سال سوم ینی از 11 تا 17 سالگی، عشق تابستونمون خوندن کتاب بود! یه عالمه رمان های هیجان انگیز میخوندیم و کلی با خودمون و تابستونمون حال میکردیم! اما تابستون 18 سالگی با استرس وحشتناااکی همراه بود که اجازه نمیداد از تعطیلی ها لذت ببریم و اونم بخاطر انتظار واسه جواب کنکورهامون بود! اما امسال، ماجرا فرق میکرد! افتادیم توی یه روند نرمال و یکنواخت زندگی! تابستونمون شبیه یه ساحل آروم بود که هرکی یه گوشه اش با آرامش مشغول یه کاریه. هروخ بخای بخابی ،هروخ بخای بیدار شی، هر کار عشقت کشید بکنی یا نکنی! در واقع تباهی کامل رو با تابستون 19سالگی تجربه کردیم! امیدوارم سال دیگه نیام بگم تابستون 20 ام با مراسم های خاستگاری گذشت! حالا هم تشویقم کنید تا بازم بیام و چیزای خوشگل بنویسم!
[ چهارشنبه 14 شهریور 1397 ] [ 09:43 ق.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] بازگشتِ مریم !!سلاااااااااااااام در حالی نشستم و اولین پست بعد از سع سال ام رو میذارم که نصف ملت الان تو رختخواباشون از پهلویی به پهلوی دیگه میشن ( زور میزنن که خوابشون ببره ) که خدایی نکرده برا اولین روز مدرسه خواب نمونن آبروشون برع!! ولی از جایی که همه تا دیشب زودتر از ساعت 3:30 شب نخوابیدن و تا صبح بخشید ظهر ساعت 12 خواب بودن ، فکر نمیکنم هیچکس فرداصُب ساعت 6 حال مساعدی داشته باشه و حس خوشبختی رو زمانی با تمام وجود میچشم که دیگه هیچوخ شنبه های من #خر نیسدن !!!! برای اینکه اسممون شده بچه پیش دانشگاهی! بعله ! ووواااای چ شیییییک ! اصن خیلی اسمش خفنه نمیتونم هیجانمو کنترل کنم! و مث عادم بزرگا یه روز بیشتر از بقیه تعطیل هستیم مینا اینا 4شمبه ها تطیلن و مدرسه من شمبه ها همیشه فکر میکردم اونایی که اسمشون کنکوریه قطعا باید خیلی آدمای بزرگی باشن عاقا پس چرا من بزرگ نیستم هنوز هوووووووومممم اینکه چرا و چیشد که تصمیم گرفتم برگردم وبلاگ بماند هروخ حوصلم کشید مینویسم :) و اینکه توی این سه سال کجا بودم و چیکار میکردم هم باز بماند - خوابم میاد حال ندارم بنویسم الانم همین چارتا خطو ک نوشتم بشدت بهم فشار اومده اصن یه وضی! امیدوارم آخرین شب تابستون تون رو با آسودگی سر بر بالین بگذارید که از فردا استرس ها دوباره شروع میشن ! چپخیر ! موضوع: ❤ مناسبتی ، ❤ خاطرات مدرسه فرهنگ، [ شنبه 3 مهر 1395 ] [ 12:34 ق.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] بزغالهدیروز الکی مثلا من یه هدیه بودم که توسط مینا به دوستاش ارائه شدم :| همیشه سرویس من شیش ونیم دم دره که برم مدرسه اما سرویس مینا دقیقا نیم ساعت دیرتر از من ینی ساعت 7 میاد ینی کلا زندگی تو خونه ما از ساعت 7 جریان پیدا میکنه بنابر این وقتی من ساعت 6ونیم از خونه میرم بیرون همه خوابن :| حالا بگید من مظلوم ترم یا اکبرعبدی توی اون فیلمه که دیر میرسید مدرسه ؟ (میدونم هیچ ربطی نداشت عاقا خب خوابم میاااااد :|| ) خلاصه قرار شد مدرسه خودمون که 2نمره از انضباطم کم میشد نرم بجاش برم مدرسه مینا با سرویس مینااا :)))) به علت کمی تاخیر در بیدار شدن از خواب وقت کم آوردیم و وقتی سرویس دم در بوق میزد مینا دستش توی تنگ و دنبال یه ماهی میکرد منم داشتم چنتا ربان رنگی رنگی پیدا میکردم :|| هیچی دیگه بدون اینکه حتی یه چایی بخوریم نشستیم تو سرویس و پیش بسوی مدرسه بهاالدینی !! بععععععععدششش... من مثلا باید میشتم تو حیاط تا مینا بره بهدوستاش بگه یه هدیه براتون تو حیاط قایم کردم بگردید پیداش کنید :||| اول دنیا اینا اومدن کلی از دیدنشون خوشال شدم بعدشم نرگس و فاطمه گلی :) بوج بوج بعدش رفتیم توکلاس شیرکاکائوی مینارو _که دیشب ساعت 12 شب داداش بدبختمو واسه خریدش فرستاده بود بیرون_ با شیری که فریده آورده بود(طبق قراری که دیروزش گذاشتیم) قاتی پاتی کردیم همه رو شیرکاکائودهی کردیم :) خیلی خوش گذشت این مرحلش :) کلاس نرگس ایناهم 30تا مثلا بهارنارنج کشیده بودن مثلا تا رسیدن عید و گذاشتن برنامه بهارنارنج با اون مجریه الکی مثلا دوستداشتنیش که واقعا منو مینا هنوز درک نکردیم چرا انقد همه دوسش دارن...! عِممم بعدش... آها بعدش فایزه اومد میگفت باباش تعطیل بوده داشته موخ فایزه رم میزده که مدرسه نره امروزو بخاطر همین دیر رسید مدرسه! فکر کنم کاملا فهمیدید که من الان اصن حوصله نوشتن ندارم . هوم ؟ (گوشتونو بیارید جلو! همش به زور مینا بود) پس خوده مینا میاد بقیه خاطره امروزو براتون تعریف میکنه ! پ.ن: عنوان این پست از اون سری عنوان های "یهویی" ئه که هیچ ربطی هم به این پست نداره دلم خواس بذارم میفهمی؟ دلم... موضوع: ❤ خاطرات مدرسه دبیرستان نمونه دولتی، [ چهارشنبه 27 اسفند 1393 ] [ 11:56 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] من...تنها...دیشب اولین باری بود که بدون مینا تو اتاقم میخوابیدم خیلی بد بود هی نگاه میکردم و میدیدم تختش خالیه ... دیروز که از مدرسه رسیدم خونه مینا و مامان دم در منتظرم بودن تا باهم بریم ایستگاه راه آهن دلم نمیخواست اصن باهاشون برم ایستگاه چون انقد بی معرفتن همشون که هیچ تمایلی نداشتن که من باهاشون برم مشهد و در این زمینه هیچ اقدامی نکردن برام... چقد احساس خوبی دارم که باهیشکدومشون خدافظی نکردم البته همینجا از ابراز لطف و محبت همه دوستایی که توی ایستگاه منو دیدن ، نهایت قدردانی و تشکر رو میکنم بچه ها بعد از خدافظی از مامان باباهاشون رفتن توی قطار پشت شیشه ، توی راهروی قطار ، پر از بچه هایی که با هیجان جیغ و داد میکردن و دست تکون میدادن . یه هیجان در نهایت سکوت... چون صدا از پشت شیشه ها نمیرسید... احسانو بغل کردم و باهمدیگه کنار قطار برای فایزه دست تکون دادیم احساس بغضش گرفته بود و توچشماش پراز اشگ شد فایزه تا این صحنه رو از پشت پنجره قطار دید هول شده بود چشماش گرررد و بی قرار تو چشماش پرررراز اشگ تاحالا انقد وحشت زده ندیده بودمش انگار با دیدن گریه احسان دنیا رو سرش آوار شده بود میخواست یه راه پیدا کنه بیاد بیرون و یبار دیگه احسانو بغل کنه ولی دیگه درهارو بسته بودن به احسان یاد دادم که چجوری بوس بفرسته برای فایزه آروم شده بود با خنده های پراز شیطونی بوس میفرستاد دوباره بغلش کردم و به شیشه نزدیکش کردم که خوب فایزه رو ببینه احتمالا این چند روز خیلی به احسان سخت میگذره... نه علی هست ، نه فاییزه... بهش گفتم فایزه کجاس ؟ دماغشو چین میداد میگفت : توقطار گفتم خاله کجاس ؟ میگفت: تو قطار گفتم نرگس کجاست؟ گفت توقطار چون خانم شیرازی هم با مدرسه شاهدرضویان توی همون قطار بودن اگه فایزه نمیرفت این مسافرتو، خیلی چیزارو از دست میداد !! نرگس هم که ماشالا هرسال بامدرسه سفر مشهدش تضمینه هم مامانش بود ، هم خالش ، هم خواهرش، هم داداشش !! قطار سوت کشید احسان ترسید بهش گفتم شنیدی قطار چی گفت ؟ قطار بوق زد میخواست بگه خدافظظظظ ما داریم میریم !!! قطار حرکت کرد من همینطور که احسان تو بغلم بود قدم قدم با قطار حرکت میکردم سرعت بیشتر شد فایزه کوپه هارو عقب میدویید تا بتونه بازم مارو ببینه ماهم بدو بدو به طرف فایزه میدوییدیم اما دیگه به هم نرسیدیم زود احسانو زمین گذاشتم اشگامو پاک کردم به احسان قطارو نشون دادم و تند تند شروع به "هوهوچیچی" کردن کردم تا احسان پشت سرم تکرار کنه تا از ناپدید شدنه یدفه ایه فایزه غصه نخوره... جمعیت زود پراکنده شدن چند لحظه بعد ایستگاه خالیه خالی شد بابای فایزه جلوتراز ماها تند قدم میزد تا زود ماشینو بیاره مامان من و مامان فایزه هم جلوتر باهم به سمت در خروجی میرفتن منو احسان عقب تر از همه دست همدیگه رو گرفته بودیم و بازی کنان پشت سر مامان هامون میرفتیم صدای ذوق های یکی از پشت اومد : ووووویی چقد خوشتیپه این پسر !! با خودم گفتم اگه فایزه اینو میشنید تا چند روز از هیجان تو پوست خودش نمیگنجید !!!! امیدوارم بهشون خوش بگذره امروز مینا پیام داد که مشهد داره یه عالمه بررررررررف میاد ! فردا هم زنگ میزنم به احسان تا یه صحبت هایی باهم داشته باشیم! موضوع: ❤ خاطرات مدرسه راهنمایی شاهد ، ❤ خاطرات مدرسه دبیرستان نمونه دولتی، ❤ مناسبتی ، [ سه شنبه 19 اسفند 1393 ] [ 02:11 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] تولد مریم و مینا :)امروز تولدمون بود !
بـــله که ! ینی ماشدیم 16 ساله ! این فائزه هم همش حرص مارو درمیاره میگه وارد 17 شدید وارد 17 شدید :| هی بش میگیم آقاجان انقد این عدد نحس رو تکرار نکن ، حالا اگه چن ماه دیگه برای تولدش تلافی نکردیم! ببین! ( منومینا از 17 بدمون میاد چیکار کنیم خب :/ ) دیشب که رفتیم شیرینی بخریم - برای امروز توی مدرسه تا به دوستا و اهالیه دفتر بدیم- با 4تا جبه شیرینی اومدیم بیرون هی به مامانم میگم: ببین! مدرسه هامونو از هم جدا کردی خرج افتاد رو دستت! بعـــــــدش اینکه ... مسااااابقات والیبالمون بود ! مدرسه فرهنگ ینی من ، مدرسه مریم خانم اینا بردیم! هوورراااا ...! ولی مدرسه مینا اینا ،بهایی ها ، نمونه ای ها ، همونی که شیره ، همون که بازیش عالیه ، همون که بردش حتمیه بزن به افتخارش ، باخدن :| خیلی خوب بازی میکردنا اصن حقشون این نبود (با مدرسه ریحانه که خیلی تیم قویی بود مساوی جلو میرفتن تا اینکه اونا دوتا بیشتر امتیاز اوردن و ...) کلی همه دوستای قدیمی مون رو دیدیم و خوشاااال شدیم !!! ساجی(ساجده)، فایزه رو دید و منم بچه های پارسال بهاالدینی رو ! ومنم همه دوستای امسالمو که تیم والیبال مدرسمونو تشکیل میدادن به مینا و بقیه دوستای پارسالم معرفی کردم باتشکر از کولاک دیروز سعیده جان برای تشویق بروبچ که طی این جریان آثارجبران ناپذیری بهش وارد شد :| و درآخر ممنونم از همه دوستای گلم که همه تان را عاشقم ... خیلی زحمت کشیدید ، ما اصن راضی نبودیم ، کاش بتونیم جبران کنیم و ازین حرفا ! خلاصه مرسی : فایزه و نرگسو سعیده وسانیا و فاطمه و فاطمه و و و سارا و غیره! اینم "لینک" و "لینک2" برا کسایی که عکس رو باز نکرده موضوع: ❤ فوتوگرافی ها، ❤ خاطرات مدرسه فرهنگ، ❤ خاطرات مدرسه دبیرستان نمونه دولتی، ❤ مناسبتی ، [ سه شنبه 25 آذر 1393 ] [ 09:13 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] بیستوپنج آبان نودوسهبــسم رَب الـحیّ الرَّحمن الرَّحیم
چقد دلمون میخواست ماهم امروز توی مراسم خاکسپاری شرکت میکردیم ... ولی حتما تا چند روز دیگه یه سری به بهشت زهرا میزنیم ... امروز راس ساعت 9صب توی مدرسه همه بچه ها توسروکله خودشون میزدن که ای داد بی داد ما چقد بدبختیم که باید این لحظه تو کلاس باشیم و همه توی مراسم مرتضی باشن ... ساعت 12 شد ... برای زنگ نماز نیم ساعت وقت استراحت داشتیم همه توی کلاس نشستن و چراغارو خاموش کردن حدود 10 تا شمع روشن کردیم و از کلاس های دیگه دعوت کردیم که توی مراسم ما حضور پیدا کنن ازاونجایی که کلاس ما توی زیرزمین مدرسه اس و هیچ نوری واردش نمیشه وقتی چراغارو خاموش میکنیم کلاس میشه عین فضاهای وحشتناک و جن زده خلاصه توی اون تاریکی 10تا نقطه نورانی میسوخت و دلامونو آتیش میزد همه بچه ها زیر لب آهنگای مرتضی پاشایی رو میخوندن و اشگ میریختن منم جو گیر تراز همه ، روشونه های سعیده "هق هق" میکردم که دیگه زنگ آخر چشام قرمز و پف کرده شده بود و حالم ار مدرسه داش بهم میخورد خلاصه مدرسه تموم شد و باسرعت خودمو رسوندم خونه تا زود تلوزونو روشن کنم و مراسم تشیع رو ببینم... کلیک کلیک کلیک کلیک علاوه برینکه خوده "مرتضی پاشایی" شخصیت باعزت و محبوبی داشت ولی موسیقی هم یک "نیاز" و "میل" درونی انسانه ... از اونجایی که در احادیث معتبر برای توصیف "بهشت" میگه "و زیباترین موسیقی ها درآنجا نواخته خواهد شد " واینکه انسان یک موجو بسیار عاطفیه و دوست داره همدردی خودشو توی هرچیز اعلام کنه پس قطعا میشه دلیل این بغض و اندوه این جمعیت عظیم و کل مردم ایران بخاطر این حادثه رو فهمید... شاید دیگه قلبش رو تکرار نباشه اما اسمش،آهنگش و خاطرش همیشـــــه رو تکراره خوشم میاد "با جمعیتی که امروز برای مراسم تشیع پیکر "مرتضی پاشایی" جمع شده بود ، بوی دماغ سوختگیه شدید "بعضیا" رو حسابی دراورده بود :)) موضوع: ❤ خاطرات مدرسه فرهنگ، ❤ خاطرات مدرسه دبیرستان نمونه دولتی، ❤ مناسبتی ، [ یکشنبه 25 آبان 1393 ] [ 05:40 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] یکی هست ، تو قلبم ...دلم بی تو دلتنگیاش بی شماره ... با سلام و عرض تسلیت روحشون شاد و یادشون جاودان 24/8/93 این خبرهای فراوان خودکشی بعد از مرگ "مرتضی" و این همه ولوله تو مدرسه های دخترونه امروز ... حتی زنگ تفریح توی مدرسه برامون آهنگاشو گذاشته بودن !! بچه ها خرما و حلوا آورده بودن :| قلمبه قلمبه اشک میریختن :| وای چی بگم اصن ... چجوری یه موزیسین میتونه انقد معروف و محبوب بشه ...؟! من کیم ؟؟؟ مریم گلی خودمم بابا ...!!! بعد از کمی اصلاح در نفس خویش ایشالا دوباره درخدمتیم ! بگو ایشالا موضوع: ❤ فوتوگرافی ها، ❤ مناسبتی ، [ جمعه 23 آبان 1393 ] [ 07:59 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] پست ثابت :) سلام دوستان عزیز
به وبلاگ ˙·٠●❤ چار دختر جفنگ ❤●٠·˙ خوش اومدید
این وبلاگ جهت تخلیه هیجانات ناشی از خاطرات مدرسه ساخته شده !! امیدواریم که خوشتون بیاد [ چهارشنبه 21 خرداد 1393 ] [ 08:16 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] خب مبارک باشه روزتون دیگه !!![ جمعه 12 اردیبهشت 1393 ] [ 01:42 ق.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] بگرد "عشـــــق" و پیدا کن :)آدرس عکس برای کسانی که باز نمیشه : کلیک اگه تو این عکس عشق پیدا کردین , به افتخارِ عشقتون گل بذارید تو کامنت ............................................................................................... تبصره : (هیچ ربطی به بالایی نداره ) حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها ........................ بچه ها ؟ بیت بالا رو با فونت نستعلیق میبینید یا قروقاتی ؟! __________ خـــــــب ! پس بدونید نستعلیقه و کسانی که قروقاتی میبینن بخاطر اینه که فونت نستعلیق رو دسگاه تون ندارید !!!! موضوع: ❤ خاطرات مدرسه راهنمایی شاهد ، ❤ خاطرات مدرسه دبیرستان نمونه دولتی، ❤ چرند و جفنگ ، ❤ مناسبتی ، ❤ جملات ادبی و پند و اندرز، [ سه شنبه 26 فروردین 1393 ] [ 04:27 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] داااااااااغوون ... لاشی... اصن یه وضی... بـہ ناااام زیباتریـــــــنم ، פֿـב ا ...
1)-خودایاااا.... 2)- بچه عا ...! ماخیلی امتحان داریم! این پستی که می بینید صرفا جهت لجبازی با خودم و نمره های درخشانمه :) 3)- آخه ... "تخریب سلولی" ، با "سلول کشی" چه فرررررقی داره عایاااااااا ...؟؟ 4)- ندا خیلی بی معرفت و جاخالی هستی ... لنتی.. 5)- توجه کردید همیشه بین همه دوستا یکی هست که از همه لاغرتره بعد از همه هم اتفاقا بیشتر میخوره و چاق نمیشه و فقط محض جزززوندن دوستاش آفریده شده؟! 6)- کجااااایی درررسهـ شیرینه تاااااریخ ... (هوووو عوهو عوهو عوهوووو) (با حالت روضه خونی خوانده شود) 7)- وای عاااااالیه! داره اردیبهشت میاد و ... نمایشگاه کتابش... خودایاعــ عاشقشم! امسال قسمتمون کن جون خودت... 8)- ممنونم ازت عزیزم... ممنون که پست میذاری .. دعامیکنی... بابت همه چی ممنون 9)- اُسگــُـل چیست ؟؟؟ خب ملومه ! :) استادِگل ! میتونید استفاده کنید ... :) خیلی حال میده جون تو :) 10)- لاشی کیست ؟ بهترین تعریف جاییزه داره :) 11)- از وقتی دبیر زیستمون خانم بیان ، تصمیم به چاپ کتابی با موضوع "خاطرات من و تاکسی" افتاده ، به رها پیشنهاد دادیم که تو هم باید یکی با موضوع "خانواده ی من" به چاپ برسونی... اصن یه وضی... 12)- آی دوستان ! عیدی چقد جم کردید ؟! همه بگیدا ناااامردا 13)- چن وخ پیش عزیزی گفتن: "نمیدونم چرا به تیتروار نوشتن علاقه من شدم" جواب :) : باتشکر فراون و دمت گرم بابت روش پست گذاری ات :) به دسته بندی فکرآشفته خیلی کمک میکنه لااااااایکـــ...! 14) چاردهمی رو مینویسم تا سیزده به در باشه :)) اونایی که میگفتن مریم تو "هیچوخ" بزرگ نخواهی شد ... داشته باشید :) حالا ... :) تبصره : هی وااایی ... عجب صورتکای زشدی :) ولی دیگه حوصله عوض کردنشونو ندارم ... :دی موضوع: ❤ خاطرات مدرسه راهنمایی شاهد ، ❤ خاطرات مدرسه دبیرستان نمونه دولتی، ❤ چرند و جفنگ ، ❤ مناسبتی ، ❤ جملات ادبی و پند و اندرز، [ شنبه 23 فروردین 1393 ] [ 07:45 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] ما جفنگا ...ما جفنگا ... 4 تا که نیستیم ؛ یه عالمه ایم !! - یه رها داریم ، خیلی حرف میزنه ...
- یه مریم داریم ، خیلی گیج میزنه ... - یه مینا داریم ، همیشه تو ذوق آدم میزنه ، بهش میگیم :مینا؟ میگه:نــــــه ... - یه ندا داریم ، دوسش داریم ! منتظر دومیشیم!! اونم همیشه تو رویا سیر میکرد ... - یه نرگس داریم ، برای رها دخترخاله اس برای ما "دخترخانم شیرازی" ...loollll - یه دختردایی داریم ، فاطیما جون که کلمه "وفا" کاملا برازنده شه ... - یه دخترعمو داریم ، زهـــرآ ویَن ، خواهرشوهر هستن ... - یه خانم معلم داریم ، دوستداشتنی ترین دخترخاله "دنیـــــــــاست" ... - یه مائده داریم ، اولین دوست وبلاگیمونه (جدیدا در دسترس نمیباشند) ... - یه دوستایی داریم ، قدیما "پشت دبیرستانی ها" بودن ، حالا باید پشت کنکوری ها صداشون کرد ... - یه مانیا داریم ، به خاطر همشهری بودن و دل مهربونش، خیلی دوسش داریم ... - یه دخترپرتقالی داریم ،محل که نمیده بهمون... ولی خب ... همشهری هستیم !! - یه کیمیا داریم ،چاه زنخدان داره اوفففف !!! - یه معلم کوچولو داریم ، دوست هنرمند و معلم شیـــطون مائه ... - یه سارا و هندونه داریم ، بهترین دوستای امسالمونن! - یه آویزووون خدا داشتیم ، یدفه تو شب قدر مهمون افتخاریمون کردیمش ، بهمون افتخار نداد که ... - یه کامران داریم ، فامیله ، جدیدا کم پیدا شده ... - یه حامد حمیدی داشتیم ، خدابیامرزتش فک کنم مرده ... - یه معلم کوچولوی دیگه داریم ،ایشون "آقا" تشیف دارن، همیشه کارشون درسته ... - یه سید مهم نیست داریم ، میر مجازی مونه ... - یه حسن کچل کچلی زاده داریم ، پیش ما معروف بود به بیشترین آمار آنلاین ، جدیدا نمیان دیگه ... - یه لذت داریم ، بازدید اش خوبه ها ، نمیدونم چرا نامردا نظر نمیدن ... - دختره بابای باروون ، احساس کبوتر بودنشونو تازه فهمیده بودن ، میدونیم که بازم پیشمونن... موضوع: ❤ چرند و جفنگ ، ❤ مناسبتی ، [ پنجشنبه 29 اسفند 1392 ] [ 06:17 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] ما محتاج دعاییم خانومی :)چه انتظار عجیبی ...!
توبین منتظران هم ، عزیزمن ، چه غریبی! عجیب تر که چه آسان ،نبودنت شده عادت ، چه بیخیال نشستیم ... نه کوششی ، نه وفایی ... فقط نشسته وگفتیم : خدا کند که بیایی ... الــعـَـجـَـلَ العـَـجـَـل ... یا مولااااای ، یاصاحب الزمــــــان رهای عزیزم ... امشب که در مسجد النبی هستی یاد همه باش یاد دوستات یاد مردم ات یاد امام مهربانی ها برای ظهورش ، توی این غروب جمعه ، "ازته دل" دعا کن ... موضوع: ❤ خاطرات مدرسه دبیرستان نمونه دولتی، ❤ مناسبتی ، ❤ جملات ادبی و پند و اندرز، [ جمعه 16 اسفند 1392 ] [ 02:55 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] ایرانیه غریضه ای هست ! توی همه ! که عاشق وطنــشه ! تو منم هست ! خدا جو گیر نیافرینه ! منم عاشق وطنــمم ! وقتی بهش فکر میکنم و می بیــنم چقــــــــد دوسش دارم اشگ تو چشام حلقه میزنه ! وقتی به گذشته های دورش فکر میکنم... وقتی به انقلاب هایی که در سرتاسر تاریخش رخ داده فکر میکنم ... به اونایی که جونشونو به خاطر ایران دادن ... به اونایی که آبـــروشونو دادن ... اونایی که شوق شهادت برای ایـــــــرانـــشون و آزادیشون داشتن ... دلم میلرزه و تو چشام اشگ جمع میشه ...! خیـــــــــلی قشنگه ...! این احساس "عشق به وطن" خیــــــــلی قشنگه ! ایران چه با ارزشـــه ... ایران چه بزرگانی رو پرورونده ...! چه تلاش هایی برای سربلندی ایران کشیده شده ! و چه افرادی بودن که به فکر ایران و در تلاش برای اون بودن و شناخته نشدن ... بد شناخته شدن ... چه زحمتایی براش کشیده شده ... چه جون هایی براش رفته ... چـــــــقد با ارزشــــــــه ایـــــــــران ایران مجموعه ای از این آدم های با ارزشه ! ارزش هامونو بشــــــناسیم ... شنــــــاختمونو بیشتر کنیــــم ... بیشتـــــــر قدر بدونیــــم ... درست قضــاوت کنیم ... زحمت های دیگران رو هدر ندیم ... وحدتمون رو حفظ کنیم! عآآآآآآشق مردمــــمون باشیـــــم عــــــــاشق هم وطنامون باشیم عاشق شمال و جنوب و شرق و غربش باشیم ! عـــــاشــــق ایـــــراان باشیــــــــم ........................................ چه جالب بود امروز :) ........................................ امروز فهمیدم بعضی کارایی که ما میکنیم یه پارادایمه :) مث .... :) و خیلی کارامون پارادوکس مث شعار مرگ بر آمریکا :) ....................................... کنار مردم و بامردم بودن یه لذت قشنگی داره ، نه ؟ شاید بزرگترها براشون عادی باشه ولی برای منه دانش آموز که مسیرم فقط خونه و مدرسه ، مدرسه و خونس یه چیز جالب باشه :) ..................................... آدما رو میشه از روی پست گذاشتناشون شناخت ! نه ؟! من و مینا ورها هرکدوممون با سبک مختلف پست میزاریم ! برام جالب بود .اینو همینجوری گفتم ..................................... از این به بعد دوس دارم هرچی دلم میخواد بنویسم هیچکس هم دوست ندارم به زور پستامو بخونه ، واسه دل خودم مینویسم میتونید رد شید برید وقتی میبینید نویسنده این پست مریمه :)) ................................. همین :) [ دوشنبه 21 بهمن 1392 ] [ 02:42 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] پنجمین برف ماها،شایدم بیشدر از 5تا ... :))امروز اینجا برف اومد اونم چـــــــــــه برفی !!!
جهت کباب کردن دل "بضیا"... خبرا که کم کم این ور اونور شده و هواشناسی رو دید زدم فمیدم که نواحی شمالی کشور مث : گیلان مازندران گرگان بجنورد اردبیل و کمکی نیزهم در مشد بارندگی مشاهده شده ! و تهران و ما قمی دوستاشتنیا که فقد سوز تهرانیا بهمون میرسه ! ولی ایندفه مث اینکه باد زیاد بوده برفه هم به اینجا رسیده !!! اونایی هم که خیلی آدمای خوبین و خدا داره امتحانشون میکنه واستن نگا کنن تا بهتر شن حالا بیاید ماهایی که خداخیلی دوسمون داشته برا خودمون یذره اسفند دود کنیم چش نخوریم الــــــــــــــــااااااا هووومـــــّـ... صلـــــــــــی علاااااااااا محمـــــــــــــد وآلـــــــ محــــــــــــمد ""وعجــــــل فرجـــــــهم"" ادامه مطلب چنتا عکسه "اینجا" و "اینجا" رم ببینین ! پ.ن 1 : عکسا جدید شد پ.ن 2 : فوز دل همگی چن روز احتمالا تهطیلیم _قطعا_ خخخخ پ.ن 3 : هرکی پست برفی داشت خبر کنه لینکشو بذارم اینجا ! ادامه مطلب [ شنبه 12 بهمن 1392 ] [ 06:21 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] مطلب رمز دار : آنچه بر ما گذشت ...!!![ پنجشنبه 10 بهمن 1392 ] [ 04:06 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] این یک پست خاص است !
لطفا با تعصب و غیرت وارد شوید ادامه مطلب موضوع: ❤ سیاسی، ❤ چرند و جفنگ ، ❤ مناسبتی ، ❤ جملات ادبی و پند و اندرز، برچسب ها: نقی، امام نقی، naghi، imam naghi، [ پنجشنبه 10 بهمن 1392 ] [ 01:49 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] آب را وا نکنید...[ شنبه 7 دی 1392 ] [ 12:52 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] چهل غروب غم انگیز گذشت ...[ پنجشنبه 28 آذر 1392 ] [ 05:02 ق.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] 7 نفر آنلاین :)هه !
اینجا رو ! کمبود سوژه است دیگه چه کنیم ، به عجایب وب روی می آریم ! 5 نفــــــــــــــــــر !!! که ناااااااااااگهان در همان لحظه : آنلاین ها خودشونو معــــــــــــــرفی کنن !!! [ چهارشنبه 27 آذر 1392 ] [ 09:01 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] انتـــر :)داشتم فوتبال لبنان - ایران می دیدم
توپ اومد دست یه بازیکن گزارشگره هم یدفه گفت : رضـا انتـــر ... شوت میکنـــــه ... عاقـــــــا ینی ما مــــــرده بودیم از خنده اون وسـط !! یدفه یاد یه جک افتادم قدیما شنیده بودم ! میگفت : یارو میره ثبت احوال میگه میخوام اسمم رو عوض کنم مسئوله میگه خیله خب بگو بینم اسمت چــــی هست اصن؟ یارو : اصــغر چس چهره مـــــــئول : خب باشه باشه ... بگو ببینم حالا چی میخوای بذاری؟؟ . . . . یارو : اکبــــر چس چهره موضوع: ❤ چرند و جفنگ ، ❤ مناسبتی ، [ چهارشنبه 29 آبان 1392 ] [ 04:25 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] این محرم و صفر است که "ما" را زنده نگه میدارد ... :)ببینم ؟ شما هم اینجوری اید که توی دهه اول محرم خودتون باید تو شرکت در مراسم ها شام شبتون رو بدست بیارید ؟؟؟؟ یا فقط ما اینجوری ایم ؟؟؟ :))))) اصفهانیه تو محرم به پسرش میگه : وخی ! وخی برو مسجـــــــد ، هم شامدو بخــــور ، هم یه شام برا ما بیار هم یه کفش نو بپــــــوش ، هم یه کفش واسه ی مادرد بیار ... :))) مـــــــــــن عــــــــــــــاشق محرم ام .... امسال چقد صبر کردم تا محرم دوباره برسه ... ادامه مطلب ادامه مطلب موضوع: ❤ چرند و جفنگ ، ❤ مناسبتی ، [ جمعه 24 آبان 1392 ] [ 07:59 ق.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] بابابزرگاصــــــــــــــلا یادم نمیاد آخرین بار ... خانواده ما غم از دست دادن کسی رو داشته باشه ... شاید 5 سال پیش دخترعموی پدرم ... و قبل از اون چیزی به یاد ندارم ... همیشه همه بودن ... شادی بود ... خوشحالی بود ... بابابزرگ بود ... خال گوشتی روی گونه اش بود ... آوازهای محلی اش بود ... نخود کشمش های تو جیبشش بود ... کیسه برنج تو دستش بود ... روز پدر خونه بابابزرگ جمــــــــعیتی بود ... عطر بابابزرگ ، همه جا بود ... اما امروز 18 / 8 / 92 هنگام اذان صبح ما "غمــــــــــــدار" شدیم ... غم از دست دادن یه بزرگی رو داریم... غم از دست دادن "بابا" بزرگی رو داریم ... غم از دست دادن "بزرگ خاندانی" رو داریم ... وقتی "بزرگ خاندان" از پیش ما میره دیگه کسی نمیتونه به کسی تسلیت بگه ... همه "خودشون" صاحب عزا هستن ... بابابزرگ بابای پدربزرگ ما بود ... بــــــــــــــزرگ ترین بابای ما بود ... همیشه به دوستامون فوز میدادیم : دلتون بســــــــوزه ما "سه تا" پدربزرگ داریم !!!!!! باباهای مامان بابامون و بابای پدربزرگمون ! ولی حالا ما هم مث بقیه شدیم ... برای شادی روح بابابزرگ ما فاتحه و صلوات بفرستید ممــــــنون موضوع: ❤ مناسبتی ، [ چهارشنبه 22 آبان 1392 ] [ 12:50 ق.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] محــــــــــــــــرم ...________________________________________________________ پ.ن 1 : ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ماه محرم اعلام میکنم سال نو قمری همه هم مبارک :) برای همتون دعاکردم ، میکنم ، خواهم کرد ؛ شما هم دعا کنید :) _________________________________________________________ پ.ن 2 : توجه کردید آدم تو محرم "به خصوص روز عاشــــورا" خیلی خندش میگیره ... یا اینکه همش جک یادش میاد ؟؟؟ اصن نمیشه این خنده هه رو کنترل کرد ... ________________________________________________________ پ.ن 3 : دوستان من دچار سه گانگی ارزشی در مورد دینم و مخلفاتش شدم :(((( 3تا منطق کاملا متفاوت از 1) تلوزیون و کسایی که توش حرف میزنن و مداح ها 2) پـــــــــدرم (منطق عاقلانه اما کاملا متفاوت که بعضیا فکر میکنن کفره) 3) پـــدربزرگم (منطقی که من بیشتر می پسندم ) چیـــــــــــــــکا کنــــــــــــــم ؟؟؟ :((( __________________________________________________________ پ.ن 4 : روی اینجا کلیک کنید برید زیارت امام حسین :) __________________________________________________________ پ .ن 5 : پست محرم فاطمه ی خدا برای محرم 91 توصیه میکنم همه بخونن. ""همــــــــــه"" بخونن ... _________________________________________________________ پ.ن 6 : بچه ها ! اینجا رو هم ببینید :)) خیلی دوسش دارم :) ________________________________________________________ پ.ن 7 : توی ادامه مطلب یه مرثیه از علیرضا غزوه شاعرمعاصر (من حفظمش ) !!! قشنگه خواستید بخونید _________________________________________________________ ادامه مطلب موضوع: ❤ چرند و جفنگ ، ❤ مناسبتی ، ❤ جملات ادبی و پند و اندرز، [ چهارشنبه 15 آبان 1392 ] [ 05:59 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] مطلب رمز دار : یه معلمایی داریم "مـــــــــاه " ...
این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.
[ چهارشنبه 8 آبان 1392 ] [ 10:57 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] عیدتون مبارکبر عید غدیر عید اکبر صلوات بر چهره ی نورانی حیدر صلوات بر فاطمه این عید هزاران تبریک بر یک یک اهل بیت کوثر صلوات عید غدیر برتمام شیعیان علی علیه السلام مبـــــــارک ............................................................................................................................................................... پ.ن 1 : سلام دوستان عزیز ، عید سعید غدیر خم رو به همه و مخصوصا سیدها و سادات ها و میرها و میرزا ها "خیلی" تبریک میگم !!!!!!!!!!! راستی سعی کنید از همه (سیدها و غیرسیدها) به بهانه شیعه بودنشون عیدی بگیرید !!!!!! من که گرفتم !!!!!!!!! (خیلی حال میده!!) تاحالا 5تومن جم کردم با یه جوراب !!! فووووووووووووز ............................................................................................................................................................... پ.ن 2 : وااااااااااااهای !! این جمله ای که باید بگیم هنگام عیددیدنی خیلی هیجان انگیزه !!! من هرسال حفظ میکنم بعد زودی یادم میره. شما هم بلدید ؟؟؟ توجه کنید چقد هیجان داره : الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین،به ولایت امیرالمومنین و ائمه المعصومین علیه السلام !!! هیییییییی !!! ........................................ بعدا نوشت 1 : امروز آیت الله موسوی تبریزی ، داماد آیت الله نوری همدانی ، مهمون پدربزرگم اینا بودن :))) فامیلیم :))) بــــــــــــــــــله !! ......................................... بعدا نوشت 2 : هورا !!! امروز تا آخرشب تونستم چارتا5تومنی ، دوتا 2تومنی ، یدونه هزاری و یدونه 500تومنی و یدونه200 تومنی یدونه شکلات عسلی 2تا بسته آدامس تیریدنت و یه بستنی معجون و یدونه جوراب عیدی جمع کنم !!!!!!!!!! به من میگن آدم زرنگ !!!!!!!!! حالا سیدهای فامیل هم فقط 4"نفر" بودن !!!!! بقیه رو از غیر سیدا گرفتم !!! ذوووووووووق کی از من زرنگ تر بوده ؟؟ موضوع: ❤ چرند و جفنگ ، ❤ مناسبتی ، [ پنجشنبه 2 آبان 1392 ] [ 03:34 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] "" انا لله و انا الیه راجعون ""آآآآآآهــــ... فاطمه خدا به "خدا" رسید... به بابای بارون رسید ... لطفا برای شادی روح فاطمه جان فاتحه و صلوات بفرستید.ممنون موضوع: ❤ مناسبتی ، [ سه شنبه 30 مهر 1392 ] [ 11:01 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] مهر ماه مبااااااااركسلام ! سلام ! سلام ! شروع پاییز قشنگ و سال تحصیلی جدید رو به همتون تبریک می گم امیدوارم تمام سال رو پر از انرژی و با موفقیت سپری کنید شاد باشین
حالا بیاید ادامه مطلب تا براتون تعریف کنم این مریم چه کرد روز اول مهری !!!!!! ادامه مطلب موضوع: ❤ مناسبتی ، ❤ خاطرات مدرسه دبیرستان نمونه دولتی، [ دوشنبه 1 مهر 1392 ] [ 03:20 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] : ))))تقدیم به همه ی دوستان
699666999999666999999666996666666996666699999666669966666699 699669999999969999999966699666669966669966666996669966666699 699666999999999999999666669966699666699666666699669966666699 699666669999999999996666666996996666699666666699669966666699 699666666699999999666666666699966666669966666996666996666996 699666666666999966666666666699966666666699999666666669999666 شمارهای بالا را انتخاب كنید ctrl+f را بزنید بعد شماره ی 9 را بزنید حالا ctrl + enter را بزنید حالا چی می بینید؟
موضوع: ❤ چرند و جفنگ ، [ چهارشنبه 27 شهریور 1392 ] [ 02:56 ب.ظ ] [ ✿ مریم ✿ ] |
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |