71-آرامش بعد از طوفان
تقریبا آروم شده بودم ،که دکتر اومد،متاسفانه تنها نبود،یه متخصص عفونی با همون پرستار بحران زده
،که دکتر اومد،متاسفانه تنها نبود،یه متخصص عفونی با همون پرستار بحران زده  هم باهاش اومدن.دکتر جون میگفت:چرا انقد عصبانی ای؟؟
هم باهاش اومدن.دکتر جون میگفت:چرا انقد عصبانی ای؟؟ میترسی دوباره(ARDS)کنی؟؟کی تب کردی؟،گفتم دیشب،گفت پس چرا الان اومدی؟؟گفتم استامینوفن خوردم بهتر شدم
میترسی دوباره(ARDS)کنی؟؟کی تب کردی؟،گفتم دیشب،گفت پس چرا الان اومدی؟؟گفتم استامینوفن خوردم بهتر شدم .گفت نباید بخوری،وگرنه میشه سپسیس،بعد گفت:نه ،حالت به بدی اون دفعه نیست.
.گفت نباید بخوری،وگرنه میشه سپسیس،بعد گفت:نه ،حالت به بدی اون دفعه نیست. نترس،(ARDS)نمیکنی.حرفاش خیالمو راحت کرد
نترس،(ARDS)نمیکنی.حرفاش خیالمو راحت کرد ((حیف که تنها نبود وگرنه دوست داشتم بگم این دکترا و 
پرستارای بی خیال اورژانس
((حیف که تنها نبود وگرنه دوست داشتم بگم این دکترا و 
پرستارای بی خیال اورژانس  هیییییچ کاری برای من نکردن
هیییییچ کاری برای من نکردن  و اگه شما تلفنی 
بهشون نمیگفتین انگار نه انگار که یکی داشت جلوشون جون میداد
و اگه شما تلفنی 
بهشون نمیگفتین انگار نه انگار که یکی داشت جلوشون جون میداد )).دکتر عفونی هم صدای ریه منو گوش داد،گفت:ماسک بزن،هم خودت هم همراهت.دستاتون هم دائم ضدعفونی کنید.
)).دکتر عفونی هم صدای ریه منو گوش داد،گفت:ماسک بزن،هم خودت هم همراهت.دستاتون هم دائم ضدعفونی کنید. 
حتی یه دونه آمپول(G-CSF)هم دادن درسا برام زد .شام آوردن،ولی من که میترسیدم حالم به هم بخوره نخوردم
.شام آوردن،ولی من که میترسیدم حالم به هم بخوره نخوردم .دکتر گفته بود 2واحد (P.C)به من بزنن،با پلاکت،وهر وقت هم ایزوله بخش خالی شد
.دکتر گفته بود 2واحد (P.C)به من بزنن،با پلاکت،وهر وقت هم ایزوله بخش خالی شد منو بفرستن بخش
 منو بفرستن بخش .تا صبح چند بار از خواب بیدار شدم
.تا صبح چند بار از خواب بیدار شدم .صبح اومدن ازم خون گرفتن.بعدش درسا بهم صبحانه داد
.صبح اومدن ازم خون گرفتن.بعدش درسا بهم صبحانه داد  و آقای گرایلی هم زحمت کشید و خون و پلاکت آورد
و آقای گرایلی هم زحمت کشید و خون و پلاکت آورد .یکی از پرستارای شیفت صبح میگفت:این سوزنو چرا کج کردن
.یکی از پرستارای شیفت صبح میگفت:این سوزنو چرا کج کردن ?!!مریض که 70 سالش نیست اذیت شه ،بگیم مهم نیست...،یه دختر جوونه
?!!مریض که 70 سالش نیست اذیت شه ،بگیم مهم نیست...،یه دختر جوونه !!(البته من اصلا این حرفشو قبول نداشتم،به هرحال آدما تو هر سنی باشن درد رو حس میکنن حالا میخواد جسمی باشه یا روحی،که قطعا پیرا دل نازک ترن)...حالا من فکر کردم این روشنفکره،نگو از همه داغونتره
!!(البته من اصلا این حرفشو قبول نداشتم،به هرحال آدما تو هر سنی باشن درد رو حس میکنن حالا میخواد جسمی باشه یا روحی،که قطعا پیرا دل نازک ترن)...حالا من فکر کردم این روشنفکره،نگو از همه داغونتره .اومد واسه من سرم بذاره،ست سرم(لوله)از دستش افتاد زمین،گفتم استریل نیست.گفت:مهم محل اتصالشه،حالا فکر کردی دست من تمیزه
.اومد واسه من سرم بذاره،ست سرم(لوله)از دستش افتاد زمین،گفتم استریل نیست.گفت:مهم محل اتصالشه،حالا فکر کردی دست من تمیزه ؟؟اینجارو روزی 3بار تی میکشن،دست منو همون تی هم نمیکشن
؟؟اینجارو روزی 3بار تی میکشن،دست منو همون تی هم نمیکشن .!!!ا(انگار نه انگار  منم با 200 تا دونه گلبول سفیدم به اون سرم دست میزنم و به لباسام میخوره
.!!!ا(انگار نه انگار  منم با 200 تا دونه گلبول سفیدم به اون سرم دست میزنم و به لباسام میخوره )
)
 ،که دکتر اومد،متاسفانه تنها نبود،یه متخصص عفونی با همون پرستار بحران زده
،که دکتر اومد،متاسفانه تنها نبود،یه متخصص عفونی با همون پرستار بحران زده  هم باهاش اومدن.دکتر جون میگفت:چرا انقد عصبانی ای؟؟
هم باهاش اومدن.دکتر جون میگفت:چرا انقد عصبانی ای؟؟ میترسی دوباره(ARDS)کنی؟؟کی تب کردی؟،گفتم دیشب،گفت پس چرا الان اومدی؟؟گفتم استامینوفن خوردم بهتر شدم
میترسی دوباره(ARDS)کنی؟؟کی تب کردی؟،گفتم دیشب،گفت پس چرا الان اومدی؟؟گفتم استامینوفن خوردم بهتر شدم .گفت نباید بخوری،وگرنه میشه سپسیس،بعد گفت:نه ،حالت به بدی اون دفعه نیست.
.گفت نباید بخوری،وگرنه میشه سپسیس،بعد گفت:نه ،حالت به بدی اون دفعه نیست. نترس،(ARDS)نمیکنی.حرفاش خیالمو راحت کرد
نترس،(ARDS)نمیکنی.حرفاش خیالمو راحت کرد ((حیف که تنها نبود وگرنه دوست داشتم بگم این دکترا و 
پرستارای بی خیال اورژانس
((حیف که تنها نبود وگرنه دوست داشتم بگم این دکترا و 
پرستارای بی خیال اورژانس  هیییییچ کاری برای من نکردن
هیییییچ کاری برای من نکردن  و اگه شما تلفنی 
بهشون نمیگفتین انگار نه انگار که یکی داشت جلوشون جون میداد
و اگه شما تلفنی 
بهشون نمیگفتین انگار نه انگار که یکی داشت جلوشون جون میداد )).دکتر عفونی هم صدای ریه منو گوش داد،گفت:ماسک بزن،هم خودت هم همراهت.دستاتون هم دائم ضدعفونی کنید.
)).دکتر عفونی هم صدای ریه منو گوش داد،گفت:ماسک بزن،هم خودت هم همراهت.دستاتون هم دائم ضدعفونی کنید. 
حتی یه دونه آمپول(G-CSF)هم دادن درسا برام زد
 .شام آوردن،ولی من که میترسیدم حالم به هم بخوره نخوردم
.شام آوردن،ولی من که میترسیدم حالم به هم بخوره نخوردم .دکتر گفته بود 2واحد (P.C)به من بزنن،با پلاکت،وهر وقت هم ایزوله بخش خالی شد
.دکتر گفته بود 2واحد (P.C)به من بزنن،با پلاکت،وهر وقت هم ایزوله بخش خالی شد منو بفرستن بخش
 منو بفرستن بخش .تا صبح چند بار از خواب بیدار شدم
.تا صبح چند بار از خواب بیدار شدم .صبح اومدن ازم خون گرفتن.بعدش درسا بهم صبحانه داد
.صبح اومدن ازم خون گرفتن.بعدش درسا بهم صبحانه داد  و آقای گرایلی هم زحمت کشید و خون و پلاکت آورد
و آقای گرایلی هم زحمت کشید و خون و پلاکت آورد .یکی از پرستارای شیفت صبح میگفت:این سوزنو چرا کج کردن
.یکی از پرستارای شیفت صبح میگفت:این سوزنو چرا کج کردن ?!!مریض که 70 سالش نیست اذیت شه ،بگیم مهم نیست...،یه دختر جوونه
?!!مریض که 70 سالش نیست اذیت شه ،بگیم مهم نیست...،یه دختر جوونه !!(البته من اصلا این حرفشو قبول نداشتم،به هرحال آدما تو هر سنی باشن درد رو حس میکنن حالا میخواد جسمی باشه یا روحی،که قطعا پیرا دل نازک ترن)...حالا من فکر کردم این روشنفکره،نگو از همه داغونتره
!!(البته من اصلا این حرفشو قبول نداشتم،به هرحال آدما تو هر سنی باشن درد رو حس میکنن حالا میخواد جسمی باشه یا روحی،که قطعا پیرا دل نازک ترن)...حالا من فکر کردم این روشنفکره،نگو از همه داغونتره .اومد واسه من سرم بذاره،ست سرم(لوله)از دستش افتاد زمین،گفتم استریل نیست.گفت:مهم محل اتصالشه،حالا فکر کردی دست من تمیزه
.اومد واسه من سرم بذاره،ست سرم(لوله)از دستش افتاد زمین،گفتم استریل نیست.گفت:مهم محل اتصالشه،حالا فکر کردی دست من تمیزه ؟؟اینجارو روزی 3بار تی میکشن،دست منو همون تی هم نمیکشن
؟؟اینجارو روزی 3بار تی میکشن،دست منو همون تی هم نمیکشن .!!!ا(انگار نه انگار  منم با 200 تا دونه گلبول سفیدم به اون سرم دست میزنم و به لباسام میخوره
.!!!ا(انگار نه انگار  منم با 200 تا دونه گلبول سفیدم به اون سرم دست میزنم و به لباسام میخوره )
)موضوع: تبعات بعد کموتراپی(سال92)،
[ شنبه 10 اسفند 1392 ] [ 09:31 ب.ظ ] [ بهار ]
 .ولی آپوتل رو وصل کردن،یه کم تبم اومد پایین.جواب (CBC)اومد.(WBC:200)و(PLT:8000)
.ولی آپوتل رو وصل کردن،یه کم تبم اومد پایین.جواب (CBC)اومد.(WBC:200)و(PLT:8000) ،یه نیم ساعت اورژانس سرپایی بودم،گفتن باید بری اورژانس زنان
،یه نیم ساعت اورژانس سرپایی بودم،گفتن باید بری اورژانس زنان .با آقای موسوی رفتیم اونجا،گفت برید اتاق ایزوله
.با آقای موسوی رفتیم اونجا،گفت برید اتاق ایزوله انگار با یه لباس نازک داشتم تو کولاک راه میرفتم
انگار با یه لباس نازک داشتم تو کولاک راه میرفتم .شاید به جرات بتونم بگم توی یک دقیقه 50 بار نفس میکشیدم،واقعا از نارسایی تنفسی دوباره میترسیدم
.شاید به جرات بتونم بگم توی یک دقیقه 50 بار نفس میکشیدم،واقعا از نارسایی تنفسی دوباره میترسیدم .هروقت تب و لرز میکردم
.هروقت تب و لرز میکردم
 ،تمام استخونام درد میگرفت،یه جوری که انگار داشت از هم میپاشید
،تمام استخونام درد میگرفت،یه جوری که انگار داشت از هم میپاشید .به درسا میگفتم پاهامو ماساژ بده.خانم شمس هم همون موقع اومد،واقعا خیلییییی شرایط سختی بود
.به درسا میگفتم پاهامو ماساژ بده.خانم شمس هم همون موقع اومد،واقعا خیلییییی شرایط سختی بود .رزیدنتای اورژانس هم فقط میومدن ومیرفتن(انگار اومده بودن فیلم ببینن)پرستارای اونجا هم هییییییییچ کاری نمیکردن
.رزیدنتای اورژانس هم فقط میومدن ومیرفتن(انگار اومده بودن فیلم ببینن)پرستارای اونجا هم هییییییییچ کاری نمیکردن ،میگفتن دستور دکتر باید باشه
،میگفتن دستور دکتر باید باشه .به خانم شمس گفتم شما بهشون بگید،گفت نمیشه.درسا واقعا ترسیده بود،میترسید اتفاقای اون دفعه تکرار بشه، زنگ زد به دکتر جون
.به خانم شمس گفتم شما بهشون بگید،گفت نمیشه.درسا واقعا ترسیده بود،میترسید اتفاقای اون دفعه تکرار بشه، زنگ زد به دکتر جون .دکتر گفت:ونکومایسین ساعت 10 شب رو الان بزنن.(اصلا دوست نداشتم دکتر تو اون وضعیت منو ببینه)خلاصه که یه دونه دیگه آپوتل با ونکومایسین واسه من وصل کردن،تقریبا یه نیم ساعتی روی ویبره بودم
.دکتر گفت:ونکومایسین ساعت 10 شب رو الان بزنن.(اصلا دوست نداشتم دکتر تو اون وضعیت منو ببینه)خلاصه که یه دونه دیگه آپوتل با ونکومایسین واسه من وصل کردن،تقریبا یه نیم ساعتی روی ویبره بودم ،این دوتا که تموم شدن،10 دیقه بعدش آروم شدم.همه لباسام خیس عرق بودن،شاید باورش سخت باشه
،این دوتا که تموم شدن،10 دیقه بعدش آروم شدم.همه لباسام خیس عرق بودن،شاید باورش سخت باشه ،ولی میشد روسریم رو چلوند.انگار روم آب ریخته بودن
،ولی میشد روسریم رو چلوند.انگار روم آب ریخته بودن .،چند بار هم گلاب به روتون
.،چند بار هم گلاب به روتون  (Womiting)داشتم.4واحد پلاکت هم درسا وصل کرد، اصلا همه کارا رو درسا کرد،حتی (VS):علائم حیاتی- هم درسا میگرفت ومی نوشت،واقعا افتضاااااااااح بود
(Womiting)داشتم.4واحد پلاکت هم درسا وصل کرد، اصلا همه کارا رو درسا کرد،حتی (VS):علائم حیاتی- هم درسا میگرفت ومی نوشت،واقعا افتضاااااااااح بود .یکی از پرستاراش میگفت:ببین،اینجا بحرانه
.یکی از پرستاراش میگفت:ببین،اینجا بحرانه ،بهتره زودتر بری بخش
،بهتره زودتر بری بخش !!!منم لباسامو عوض کردم
!!!منم لباسامو عوض کردم .
. .بهش گفتم تب دارم.یه ترمومتر از روی میزش برداشت،با دستمال کاغذی پاکش کرد،گفت اینو بذار زیر زبونت!!!گفتم (WBC)من پایینه
.بهش گفتم تب دارم.یه ترمومتر از روی میزش برداشت،با دستمال کاغذی پاکش کرد،گفت اینو بذار زیر زبونت!!!گفتم (WBC)من پایینه .اینو همه گذاشتن دهنشون
.اینو همه گذاشتن دهنشون .گفت:تو الکل بوده،
 .گفت:تو الکل بوده، .درسا رفت واسم یه ترمومترجدیدگرفت
.درسا رفت واسم یه ترمومترجدیدگرفت .دمای بدنم دقیقا 40درجه بود
.دمای بدنم دقیقا 40درجه بود ..ما هم رفتیم اورژانس.دکتر اورژانس توی پرونده نوشت سپسیس
..ما هم رفتیم اورژانس.دکتر اورژانس توی پرونده نوشت سپسیس (گفتم وااااای،بدبخت شدم،باز عفونت...)کلا دیگه تو اورژانس سرپایی(تحت نظر) همه منو میشناختن.آقای موسوی (پرستار)اومد با یه عالمه شیشه واسه آزمایشای مختلف و کشت خون.گفتم من رگ ندارم،پورت دارم.گفت:میشه ازش خون گرفت؟؟گفتم آره،ولی سوزنش باید باشه
(گفتم وااااای،بدبخت شدم،باز عفونت...)کلا دیگه تو اورژانس سرپایی(تحت نظر) همه منو میشناختن.آقای موسوی (پرستار)اومد با یه عالمه شیشه واسه آزمایشای مختلف و کشت خون.گفتم من رگ ندارم،پورت دارم.گفت:میشه ازش خون گرفت؟؟گفتم آره،ولی سوزنش باید باشه .(واقعا بستری شدن این دفعه غیر منتظره بود،منم سوزن نداشتم ونمیشد اون موقع تهیه کرد)،خودش رفت،یه اسکالپ (سوزن سرم)آورد،کجش کرده بودن،که مثل سوزن پورت بشه.گفت:من تا حالا نزدم
.(واقعا بستری شدن این دفعه غیر منتظره بود،منم سوزن نداشتم ونمیشد اون موقع تهیه کرد)،خودش رفت،یه اسکالپ (سوزن سرم)آورد،کجش کرده بودن،که مثل سوزن پورت بشه.گفت:من تا حالا نزدم ،منم ترسیدم
،منم ترسیدم ،گفتم شما دست چپین؟؟گفت:آره،خیالم یه کم راحت شد
،گفتم شما دست چپین؟؟گفت:آره،خیالم یه کم راحت شد ...با اینکه بار اولش بود
...با اینکه بار اولش بود ،ولی همون دفعه اول خورد به هدف
،ولی همون دفعه اول خورد به هدف .هی هم میگفت:پورتتو عوض کردی؟؟گفتم نه همونه
.هی هم میگفت:پورتتو عوض کردی؟؟گفتم نه همونه ،آقای موسوی میگفت:مگه مبلمانه،هر دفعه عوضش کنه!!!
،آقای موسوی میگفت:مگه مبلمانه،هر دفعه عوضش کنه!!! 
 ...
... ،آخه ترم پیش رو مرخصی تحصیلی گرفتم،1ترم عقب موندم،تازه انتقالی گرفتم
،آخه ترم پیش رو مرخصی تحصیلی گرفتم،1ترم عقب موندم،تازه انتقالی گرفتم .خلاصه که با بدبختی 16واحد برداشتم(تطبیق دادن واحدام سخت بود،چون دروس ارائه شده اینجا با دانشگاه قبلی فرق داشت
.خلاصه که با بدبختی 16واحد برداشتم(تطبیق دادن واحدام سخت بود،چون دروس ارائه شده اینجا با دانشگاه قبلی فرق داشت )مدیر گروه اینجا گفت:میخوای این ترم هم استراحت کن.گفتم،عمرا
)مدیر گروه اینجا گفت:میخوای این ترم هم استراحت کن.گفتم،عمرا !ا!!گفت:اصلا شاید دوباره بستری شدی!!انگار یه چیزی میدونست
!ا!!گفت:اصلا شاید دوباره بستری شدی!!انگار یه چیزی میدونست (ببخشید،عکس هویج نداشتم).بعدش احساس کردم سردمه
(ببخشید،عکس هویج نداشتم).بعدش احساس کردم سردمه .وقتی اومدم درسا زنگ زد
.وقتی اومدم درسا زنگ زد 
 ،آقای گرایلی زحمت کشید و (p.c)منوآورد
،آقای گرایلی زحمت کشید و (p.c)منوآورد .ساعت 11بود که وصلش کردن و تا 2:30طول کشید که بره،بعدش هم دارومو وصل کردن.ولی خب یه لیتر بود،خیلی طول میکشید.نمیشد تندش هم کرد،باید آروم میرفت
.ساعت 11بود که وصلش کردن و تا 2:30طول کشید که بره،بعدش هم دارومو وصل کردن.ولی خب یه لیتر بود،خیلی طول میکشید.نمیشد تندش هم کرد،باید آروم میرفت .خانوم خانی اومد گفت پاشو بیا سر یه تخت دیگه،مریض آوردیم،گفتم داروی من که هنوز تموم نشده
.خانوم خانی اومد گفت پاشو بیا سر یه تخت دیگه،مریض آوردیم،گفتم داروی من که هنوز تموم نشده !!!گفت:مرخصیت رد شده،مریض از اورژانس فرستادن
!!!گفت:مرخصیت رد شده،مریض از اورژانس فرستادن ومن مجبور شدم برم اتاق پانسمان،بقیه دارومو بگیرم.درسا هم گفت:صبر کنید اینارو از روی دیوار بکنم.رفت رو تخت و اونا رو جدا کرد.همه ی پرستارا واسم خاطره نوشته بودن.
 ومن مجبور شدم برم اتاق پانسمان،بقیه دارومو بگیرم.درسا هم گفت:صبر کنید اینارو از روی دیوار بکنم.رفت رو تخت و اونا رو جدا کرد.همه ی پرستارا واسم خاطره نوشته بودن. (یه خانوم خیلیییییییی مهربون که زحمت سرو غذا رو میکشید)دفترمو دادم.خانوم یعقوبی هم نوشت،دفتر پیشنهادات بخشو آورد،گفت :همه ی ما برای تو نوشتیم
(یه خانوم خیلیییییییی مهربون که زحمت سرو غذا رو میکشید)دفترمو دادم.خانوم یعقوبی هم نوشت،دفتر پیشنهادات بخشو آورد،گفت :همه ی ما برای تو نوشتیم ،تو نمیخوای برای ما بنویسی؟؟؟
،تو نمیخوای برای ما بنویسی؟؟؟ ،یه تشکر از پرسنل بخش و دکتر جون و...
،یه تشکر از پرسنل بخش و دکتر جون و...
 ،درسا هم شیفت بود،بردیم رسوندیمش بیمارستان خودشون
،درسا هم شیفت بود،بردیم رسوندیمش بیمارستان خودشون و اومدیم سمت خونه.ساعت 10:30 شب رسیدیم خونه.19 شهریور بود.این بود دوره ی آخر کموتراپی.((شکر...تموم شد))
 و اومدیم سمت خونه.ساعت 10:30 شب رسیدیم خونه.19 شهریور بود.این بود دوره ی آخر کموتراپی.((شکر...تموم شد))

 
 .من هم رفتم ،یهویی گوشی دکتر زنگ زد،دکتر گفت :من میرم نیم ساعت دیگه میام.
.من هم رفتم ،یهویی گوشی دکتر زنگ زد،دکتر گفت :من میرم نیم ساعت دیگه میام. .رفتم سر تختم.ولی نیم ساعت مثل برق گذشت.من هم رفتم اتاق پانسمان،خدارو شکر آخریش بود.خاطره عوارض لیدوکائین اون دفعه تو ذهنم بود
.رفتم سر تختم.ولی نیم ساعت مثل برق گذشت.من هم رفتم اتاق پانسمان،خدارو شکر آخریش بود.خاطره عوارض لیدوکائین اون دفعه تو ذهنم بود .با اون پوزیشن مسخره که باید اون لحظه به خودت میگرفتی،آدم شبیه مار پیتون میشد(همون ماری که دور طعمه ش میپیچه)،هی هم میگفتن تکون نخور،البته خداییش دکتر جون منو درک میکرد
.با اون پوزیشن مسخره که باید اون لحظه به خودت میگرفتی،آدم شبیه مار پیتون میشد(همون ماری که دور طعمه ش میپیچه)،هی هم میگفتن تکون نخور،البته خداییش دکتر جون منو درک میکرد ،
،
 رفتم دفتر خاطراتمو آوردم
رفتم دفتر خاطراتمو آوردم  دادم به دکتر،گفتم:برام یادگاری بنویسین.گفت:من بلد نیستم
دادم به دکتر،گفتم:برام یادگاری بنویسین.گفت:من بلد نیستم ،گواهی بدین من نرم دانشگاه.دکتر جون هم نوشت
،گواهی بدین من نرم دانشگاه.دکتر جون هم نوشت ،دکتر گفت:برو بخواب سرت گیج میره ها!!
،دکتر گفت:برو بخواب سرت گیج میره ها!! .من هم شام نخورده بودم،اومدم یه کم غذا خوردم
.من هم شام نخورده بودم،اومدم یه کم غذا خوردم  
 ، دکتر گفت:اگه تونستم میام.
، دکتر گفت:اگه تونستم میام. .بعد هم اومدم سرتختم
.بعد هم اومدم سرتختم .
. حاضر شدم
حاضر شدم .
. تزئیناتو چسبوند به دیوار
تزئیناتو چسبوند به دیوار .ظرفا وخوراکی ها هم حاضر کردن،لپ تاپم هم روشن بود با یه آهنگ تولد(گفتم تولدم نیست،ولی من انگار از اول به دنیا اومدم،پس کسی گیر نده ها!!!
.ظرفا وخوراکی ها هم حاضر کردن،لپ تاپم هم روشن بود با یه آهنگ تولد(گفتم تولدم نیست،ولی من انگار از اول به دنیا اومدم،پس کسی گیر نده ها!!! )درسا کادو واسم یه انگشتر گرفته بود
)درسا کادو واسم یه انگشتر گرفته بود .اکثر پرسنل بخش بودن
.اکثر پرسنل بخش بودن ،خلاصه بعد ازپذیرایی، گرفتن عکس و فیلم و...
،خلاصه بعد ازپذیرایی، گرفتن عکس و فیلم و... .دیدیم هیچ برنامه به درد بخوری نداره،خاموشش کردیم.
.دیدیم هیچ برنامه به درد بخوری نداره،خاموشش کردیم. HAPPY  GOOD  BYE  PARTY
 HAPPY  GOOD  BYE  PARTY ومن طبق معمول باید (U/A)میدادم.حال نداشتم برم(WC)
 ومن طبق معمول باید (U/A)میدادم.حال نداشتم برم(WC) ،به درسا گفتم نوار ادرار تا چند نشون میده؟؟،گفت تا 9...
،به درسا گفتم نوار ادرار تا چند نشون میده؟؟،گفت تا 9...  .البته آزمایش من فقط از نظر(PH) بررسی میشد و چون بقیه ویژگی ها بررسی نمیشد
.البته آزمایش من فقط از نظر(PH) بررسی میشد و چون بقیه ویژگی ها بررسی نمیشد ،فکر کنم هیشکی نمیفهمید که اون سرمه
،فکر کنم هیشکی نمیفهمید که اون سرمه جوابش یه ساعت بعد اومد،اتفاقا (PH:9)بود،بسی شاد شدیم
جوابش یه ساعت بعد اومد،اتفاقا (PH:9)بود،بسی شاد شدیم