منوی اصلی
آریــــــــــــوداد
آریوداد در ایران باستان به معنای داده و فرزند ایران بوده است
  • جای خالی ات... ؛

    مثل کفش سیندرلا اندازه هیچ یک از مردم شهر نشد...

    حتی به زور...!

    .
    .
    .

    میدانم که راه خانه هایمان،

    از شمال آسمان تا جنوب زمین ادامه دارد..

    اما وقتی من تو را دوست دارم،

    دیگر چه فرقی می کند تو اهل حوالی آسمان باشی

    یا حدود رؤیاهای من..؟


    آخرین ویرایش: شنبه 2 دی 1396 04:06

    ارسال دیدگاه
  • آن هنگام که دوست داری دلی را مالک شوی رهایش کن
    پرنده در قفس .... زیبا نمی خواند
    گرچه برایت تمام لحظه ها رانغمه خوانی کند
    ..بگذار برود
    تمام افق ها را بگردد و آواز سر دهد .صبور باش و رهایش کن
    گفته اند : اگر از آن تو باشد باز می گردد و اگرنباشد
    یادت باشد قفس ،آفریننده ی عشق نیست


    آخرین ویرایش: شنبه 2 دی 1396 04:08

    ارسال دیدگاه
  • چند دوست قدیمی-کلبه ی ایرانیان

    چند دوست قدیمی که همگی ۴٠ سال سن داشتند می‌خواستند باهم قرار بگذارند که شام را با همدیگر صرف کنند و پس از بررسی رستوران‌های مختلف سرانجام باهم توافق کردند که به رستوران چشم‌انداز بروند زیرا خدمتکاران خوشگلی دارد.


    ١٠ سال بعد که همگی ۵٠ ساله شده بودند دوباره تصمیم گرفتند که شام را با همدیگر صرف کنند. و پس از بررسی رستوران‌های مختلف، سرانجام توافق کردند که به رستوران چشم‌انداز بروند زیرا غذای خیلی خوبی دارد...

    ١٠ سال بعد در سن ۶٠ سالگی، دوباره تصمیم به صرف شام با همدیگر گرفتند و سرانجام توافق کردند که به رستوران چشم‌انداز بروند زیرا محیط آرام و بی‌ سر و صدایی دارد.


    ١٠ سال بعد در سن ٧٠ سالگی، دوباره تصمیم گرفتند که شام را با هم بخورند و سرانجام پس از بررسی رستوران‌های مختلف تصمیم گرفتند که به رستوران چشم‌انداز بروند زیرا هم آسانسور دارد و هم راه مخصوص برای حرکت صندلی چرخدار.


     و بالاخره ١٠ سال بعد که همگی ٨٠ ساله شده بودند یکبار دیگر تصمیم گرفتند که شام را با همدیگر صرف کنند و پس از بررسی رستوران‌های مختلف سرانجام توافق کردند که به رستوران چشم‌انداز بروند زیرا تا به حال آنجا نرفته‌اند....

     

    گاهی خوبه یادمون نره که ما هم یک روزی اینجوری می شیم...!


    آخرین ویرایش: دوشنبه 10 آذر 1399 15:00

    ارسال دیدگاه
  • طرف شمارش رو تو کامنت گذاشته که من فلانی ام! بیا با هم دوست بشیم! اگه من دوست دختر میخواستم که الان اینجا نبودم... 

    واقعا گاهی یه چیزایی می بینم و میشنوم که بدجوری حالم گرفته میشه! اصلا نا امید میشه آدم! اینم شد زندگی آخه؟ آخه تو که میگی 22 سالته! فرض کن زنگم زدم به چه شناختی چنین اعتمادی کردی؟

    چند شب پیشا یکی نصف شبی زنگ زده ...

    خواب آلود میگم بله؟ هی فوت میکنه. فکر کردم پسر خاله ی گرام اس ام اس بازیش! تموم شده خوابش نمیبره باز هوس کرده بهم تک بزنه اذیت کنه! ( البته هیچوقت اذیت نمیکنه ها! ولی خیلی وقتا تک میزنه به این معنی که بیادتم! حالا میخواد 2 باشه ، 3 باشه ، 4 باشه..! ) گفتم سجاد خواب بودم بابا! باز فوت کرد ... ( مثل اون تلفن ندیده های 10 سال پیش! ) یه چشم باز و یه چشم بسته نگاه به شماره کردم دیدم آشنا نیست! گفتم :

    " مرض داری نصف شبی؟ "

    قطع کردم باز زنگ زد. حالا همش میذارم رو سایلنتا! اون شب از بیرون اومده بودم خوابیدم دیگه سایلنت نبود. حالا هی زنگ میزنه و صدای زنگمم بلنده منم سریع رد میدم که کسی بیدار نشه. دیدم ول کن نیست گوشی رو هی میخواستم بذارم رو سایلنت اینقدر سریع میزنگید نمیشد. بعد چند بار منم وصل کردم گرفتم خوابیدم گفتم بذار اینقدر فوت کنه شارژش تموم شه! نیشخند

    ولی بعد از چند بار وصل کردن دیدم دست بردار نیست ، خطمو دایورت کردم رو 119!! دیگه راحت گرفتم خوابیدم!!

    بعد از اون شب یه شب دیگه ای چند تا دختر هی زنگ میزدن میخندیدن ، هنو ساعت 11 بود گوشی و دفعه آخر دادم به آجیم یه جواب درست حسابی بهشون داد و دیگه مزاحمت رفع شد! نیشخند

     

    یه زمانی دخترا همش مزاحم داشتنا! الان انگار برعکس شده! دوره آخر الزمان که میگن همینه ها! خنده


    آخرین ویرایش: دوشنبه 10 آذر 1399 14:01

    ارسال دیدگاه
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات