سلام
متأسفانه از طریق باشگاه هواداران با خبر شدم که یکی از وبلاگ نویس های پرشین بلاگی که عضو باشگاه هواداران پرشین بلاگ بوده در اثر یک ثانحه ی تصادف جان به جان آفرین تسلیم کرده ...
به وبلاگش که سر میزنیم دیدن تاریخ آخرین پستش به یادمون میاره که چقدر مرگ به ما انسانها نزدیکه و همچنان به این دنیای فانی چسبیدیم و سر هم کلاه میذاریم و دروغ میگیم...
تا حالا وبلاگ های زیادی رو خونده بودم که نویسندشون مدتها وبلاگش رو بروز نکرده یا کلا از وبلاگ نویسی خداحافظی کرده ؛ یکی به خاطر ازدواج یکی بخاطر مشغله و ... با خوندن این دست وبلاگ هایی که دیگه در و دیوارش تار عنکبوت بسته ! بهم حس نوستالژی میداد و وقتی از خوندن یه پست قدیمی لذت می بردم به این فکر میکردم که نویسنده اون لحظه به چی فکر می کرده ...
اما تا حالا به یک وبلاگ از این زاویه نگاه نکرده نبودم ... وبلاگ برای یک وبلاگ نویس یعنی شناسنامه ! یعنی خاطرات و گاهی هم وصیت نامه ! وقتی یک وبلاگ نویس از این دنیا میره وبلاگش می مونه ... و شاید این تنها خاطره ایه که بازماندگان و دوستانش رو همچنان بر این باور نگه میداره که او هنوز هم هست ...
سروش محمدی عزیز ...
برات رحمت الهی رو طلب می کنم ...
روحت شاد ...
نگذار به مـرز شب یلدا برسیم
تا شب نشده بیا به فردا برسیم
از بس که به سمت مرگ پارو زدهایم
کم مانده به انتهای دنیا برسیم
محمد کاظم ( سروش ) محمدی - وبلاگ سیم خاردارها پشت و رو ندارند