منوی اصلی
آریــــــــــــوداد
آریوداد در ایران باستان به معنای داده و فرزند ایران بوده است





  • یغما گلرویی _ دسته چاقو
    یغما گلرویی _  دسته چاقو


    آخرین ویرایش: دوشنبه 14 فروردین 1396 12:51

    ارسال دیدگاه
  • نه تو می مانی
    نه اندوه
    و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی
    به حباب نگران لب یک رود ، قسم
    و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
    غصه هم  ، خواهد رفت
    آن چنانی که فقط ، خاطره ای خواهد ماند
    لحظه ها عریانند
    به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز
    تو به آیینه
    نه
    آیینه به تو ، خیره شده است
    تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
    و اگر بغض کنی
    آه از آیینه دنیا ، که چه ها خواهد کرد
    گنجه دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
    بسته های فردا ، همه ای کاش ای کاش
    ظرف این لحظه ، ولیکن خالی است
    ساحت سینه ، پذیرای چه کس خواهد بود
    غم که از راه رسید ، در این سینه بر او باز مکن
    تا خدا ، یک رگ گردن باقی است
    تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده
    شاعر : کیوان شاهبداغ خان


    به خدا امید و توکل همیشگی داشته باشیم - آریوداد

    پی‌نوشت:
    این شعر بسیار زیبا در تلگرام برای من ارسال شد و البته با نام سهراب سپهری بزرگوار! از آنجایی که عموماً اشعار و مطالبی که به نام بزرگان در فضاهای مجازی منتشر می‌شود خلاف واقع است و آن بزرگواران هرگز آن شعر را نسروده و یا آن سخن را نفرموده‌اند -مثال تکه سخنان زیبایی که بنام مرحوم حسین پناهی عزیز و یا خسرو شکیبایی مهربان و... منتشر می‌شود- کنجکاو شدم که ببینم واقعاً این شعر سروده سهراب است یا خیر؟! البته از لحاظ فنی که تفاوت‌ها را متوجه نمی‌شوم اما حال و هوای شعر شبیه حال و هوای اشعار سهراب است... در نهایت اما ، با جستجوی کوچکی متوجه شدم شاعر این شعر زیبا نامش کیوان شاهبداغ است. خوب است که قبل از بازنشر و لمس کلید Forward فکر کنیم که آیا مطلبی که در انتشارش سهیم می‌شویم درست است یا نه؟!

    بعدتر نوشت:
    دو مصرع آخر بسیار دلنشین و پرمعناست:

    تا خدا ، یک رگ گردن باقی است
    تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده


    آخرین ویرایش: شنبه 16 بهمن 1395 10:05

    ارسال دیدگاه
  • از قدیم گفتند داشتن یک دوست خوب نعمت بزرگیه و اگر حس کردی که کسی برای تو دوست خوبیه تمام تلاشت رو بکن که از دستش ندی! امروز با وجود اینکه مثل خیلی از روزهای دیگه روز خیلی سختی بود اما برای من خیلی خوب شروع شد. بهرام احمدی همکار و قبل از اون دوست خیلی خوب منه که امروز صبح زود در دفتر کارم همدیگه رو ملاقات کردیم. بهرام هوس نوشتن به سرش زد و شروع کرد به نوشتن یک بیت روی تخته و بقیه‌اش رو هم زمزمه کرد... وقتی پرسیدم که شاعرش کی بود گفت خودم! بنابراین ازش خواهش کردم شعرش رو برای من بنویسه:

    کسی انگار می‌داند...
    که من سازم...
    و خوش آهنگ می‌سازم...
    کس نمی‌داند با که دمسازم...
    همه گویند نا سازه در نازم...
    ره نپوییده سر آغازم...
    همه عشقم این باشد...
    که او داند که من سازم...
    برش در راز و نیازم...
    و ره پویان در انتهای این بَــدِ سازم...
    و خوش آهنگ می‌سازم...

    در انتها برایم اینگونه امضا کرد: ب.ا.سرمست

    و برای من توضیح داد که منظور از "ساز" ، "زندگی" است...
    و این هم یادگاری این روز قشنگ من...


    اسماعیل محمدنژاد و بهرام احمدی - زمستان ۱۳۹۵ تهران دفتر پیام نصر | Esmaeil MohamadNezhad & Bahram Ahmadi - Tehran Winter 2017 - Payame Nasr Office
    تهران - زمستان ۱۳۹۵


    آخرین ویرایش: پنجشنبه 14 بهمن 1395 20:17

    ارسال دیدگاه

  •  
    به تازگی اثر جدیدی در قالب کتاب از استاد ترانه‌سرای نوین ایران زمین ، شهیـــار قنبـــــری در ایران مجوز چاپ و انتشار گرفته که موجب تعجب و در عین حال شعف علاقمندان به ترانه و ترانه‌نویسی و به خصوص علاقمندان به این شاعر شده است. دریافت مجوز انتشار کتاب برای ترانه‌سرا و خواننده‌ای که سالهاست در آن‌سوی آب‌ها زندگی می‌کند در نوع خود جالب توجه است و صد البته که جای تقدیر و تشکر از مسئولانی دارد که این اجازه را داده‌اند ؛ چرا که با این تصمیم نشان دادند بالاخره می‌توان در ایران هم مجوز کارهای با محتوا را گرفت حتی اگر مؤلف در ایران نباشد!

    کتاب « بنویس! پاک‌نویس » به نوعی کارگاه آموزش ترانه‌نویسی برای علاقمندان است که از کجا و چگونه شروع کنند. در این کتاب شهیار قنبری تجربه‌هایش در زمینه‌ی ترانه‌نویسی را با مخاطبانش به اشتراک می‌گذارد. به اعتقاد وی ترانه‌نویسی فرمول خاصی ندارد که بتوان برایش فرمولی خاص با پاسخی خاص نوشت و آن را در کتابی ارائه داد بلکه باید نوشت و تجربه کرد و در این میان از تجربیات دیگران استفاده نمود. به همین دلیل قنبری در این کتاب بیشتر از تجربیاتش سخن به میان می‌آورد.
    ناشر این کتاب نشر نیماژ است و کتاب با قیمت 12000 تومان در بیشتر کتاب‌فروشی‌های معتبر ایران در دسترس علاقمندان قرار دارد. به شهیار قنبری و علاقمندانش بابت انتشار این کتاب تبریک عرض می‌کنم و آرزوی موفقیت برای ایشان دارم.


    آخرین ویرایش: شنبه 20 تیر 1394 22:57

    ارسال دیدگاه
  • ابتدای آشنایی ـ آریوداد


    من از آن ابتدای آشنایی

    شدم جادوی چشمهایت

    تو رفتی و گذشتی مثل باران

    و من دستی تکان دادم برایت

    تو یادت نیست آنجا اولش بود

    همان جا که با هم دست دادیم

    همان لحظه سپردم هستیم را

    به شهر بی قرار چشمهایت


    آخرین ویرایش: پنجشنبه 25 تیر 1394 19:30

    ارسال دیدگاه
تعداد صفحات : 3 1 2 3
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات