امشب در برنامهی مسیر مبحث خوبی مورد بررسی قرار گرفت گرچه مهمانان چندان که باید و شاید فرصت حضور و ارائهی نظر نداشتند.
در بخش اول یکی از میهمانان آقای مومننسب و دیگری یک شخصیت روحانی بود که متأسفانه نام ایشون رو به یاد ندارم.
نظر شخص روحانی دربارهی اینترنت و سایتهایی که فیلتر هستند این بود که با چاقو هم میتوان میوه پوست گرفت و هم میتوان کسی را به قتل رساند و به عقیدهی ایشان مهم این است که دستهی چاقو دست چه کسی باشد؟ معتقدم نظر ایشان قابل اعتنا و احترام است گرچه ایشان با فیلترینگ به همین روش موجود موافقند و من در این زمینه مخالفم.
آقای مومننسب هم بحثی مطرح کرد با این مضمون که شبکههای اجتماعی در اینترنت و تلفنهای همراه موجب دوری افراد از یکدیگر ، زن و شوهر ، مادر و پدر و فرزندان از همدیگر شده است. که این هم برای شخص من قابل قبول است.
در بخش دوم هم مؤسس وبسایت بلاگفا -آقای علیرضا شیرازی- و یکی از طراحان نرمافزار بیسفون به برنامه دعوت شدند که به نظرم حرف قابل اعتنایی رد و بدل نشد و در مجموع به دلیل زمان بسیار کمی که در اختیار این عزیزان قرار گرفت ، برنامهی مسیر فقط به صورت زیرکانه جوابهایی را که نیاز داشت از زبان آنها دریافت کرد!
و اما...!!
بهانهی اصلی نوشتن این مطلب نه تماشای این برنامه ، که اتفاقی بود که امشب در مقابل دفتر محل کارم شاهد آن بودم. نخست اینکه باید بپذیریم رسانههای اجتماعی اعم از شبکههای تلویزیونی ماهوارهای ، شبکههای اجتماعی تلفنهای همراه هوشمند و ... در چند سال اخیر به شدت نسل جوان و نوجوان ایران را مورد حمله قرار داده و همچنین باید بپذیریم که در این امر بسیار هم موفق بودهاند!! چه اینکه نوع پوشش دختران و پسران در چند سال اخیر شدیداً تغییر کرده تا جایی که پوشیدن ساپورتهای نازک و رنگ پوست به پوشش رسمی دختران تبدیل شده و تتوهای عجیب و غریب و آرایشهایی که قبلاً فقط نزد دخترها میشد سراغشان را گرفت اکنون در میان پسران موج میزند!! و یا الفاظ بسیار رکیک و زیر کمری (!!) که در این سالها از دختران 14 سال به بالا در کوچه و خیابان با صدای بلند میشنویم که اگر 7-8سال پیش از دهان یک پسر میشنیدیم با نگاهی معنا دار به او خیره میشدیم! و یا ارتباطهای نامشروع دختران زیر 18 سال در همین شهر تهران ، در همین حوالی خودمان میبینیم که بی هیچ واهمهای تن به انواع روابط جنسی میدهند و حتی بعضاً خودشان از یک پسر درخواست ارتباط جنسی میکنند و سپس با یک عمل جراحی و با یک پوزخند معنادار مجدد به یک دختر باکره تبدیل میشوند (!!!!) که واقعاً برای جامعهای چون ایران تأسفبار است... از دیگر فضایلی که این روزها شاهد هستیم روابط عجیب و غریب و حتی بعضاً ضربدری زن و شوهرها با دوستانشان است که این یکی هم در نوع خود افتضاح نمونهای است!! و همهی اینها را اگر از اثرات منفی شبکههای اجتماعی ندانیم اما بطور حداقلی میتوان از 60٪ به بالا مرتبط با آن دانست!
.
.
.
امشب چند دختر با ظاهری شبیه به یکی از دستههایی که بالا به آن اشاره شد در مقابل دفتر ما شروع به دعوا و داد و بیداد و جلب توجه کردند. اینکه چه بودند و چه گفتند و چه کردند مهم نیست. شاهبیت این ماجرا آنجا بود که یکی از این دخترکها که شاید 17 سال بیشتر نداشت در حال صحبت با تلفن به فردی که آن طرف خط در حال شنیدن حرفهایش بود چندین فحش آبدار سانسوری (!) داد و خطاب به وی گفت :
"عکس مادر منو تو گروه Share میکنی {بـــــــــیـــــــــپ!}!!!"
نقطهی اتصال بحث:
- شبکههای اجتماعی برای سلامت روحی و جسمی افراد به شدت مضر هستند.
- شبکههای اجتماعی یک تهدید بالقوه برای آبرو و حریم شخصی افراد جامعه محسوب میشوند که این خطر از سوی برخی کاربران همین شبکهها متوجهی برخی دیگر از کاربرانشان میشود که خود این دسته از کاربران در نحوهی حفاظت از حریم شخصیشان کوتاهی و سهلانگاری میکنند.
- شبکههای اجتماعی با نقض حریم خصوصی افراد ، خود نیز تهدیدی مهم به شمار میروند و میتوانند اطلاعات کاربرانشان را در اختیار برخی پایگاههای اطلاعاتی قرار دهند.
- شبکههای اجتماعی مکانی مناسب برای برخی روابط اجتماعی و ارائهی نقطه نظرات و دیدگاهها به شمار میروند و در برخی موارد زمانی تفریحی و همراهی با دوستان و حتی کسب اطلاعات عمومی را فراهم میآورند.
نظر من :
فکر میکنم شبکههای اجتماعی مصداق مثالی هستند که همون روحانی عزیز فرمودند ؛ مثل چاقو! مهم اینه که دست کی باشن! شبکههای اجتماعی فرصت بسیار مناسبی هستند ، اگر بدانیم که چگونه باید از این فرصت استفاده کنیم بدون اینکه این استفاده موجبات سوداندوزی برخی و در نهایت تهدید و ضربه زدن به خودمان را فراهم نکند و این میسر نمیشود مگر با اطلاع رسانی عمومی در این زمینه و حتی آموزشهای لازم از سنین کودکی حتی در مهدها! چرا که این روزها دست هر خردسالی هم یک تبلت یا گوشی هوشمند هست! این وظیفه به عهدهی سازمانهای خودگردان یا NGOها و همینطور آموزش و پرورش و رسانههای صوتی و تصویری صدا و سیما و حتی رسانههای نوشتاری است که با اطلاعرسانی دقیق به مردم آموزش بدهند که نحوه و فرهنگ استفادهی صحیح از برنامهها و ابزارهای تحت وب چگونه است؟ چطور میتوان از حریم شخصی حفاظت نمود و برای تحقق این امر چه باید کرد و چه کارهایی را نباید کرد؟ و ...
با چنین آموزشهایی فاصله میان خانواده و فرزندان در وهلهی اول کم میشود و حداقل گامی در این جهت برداشته میشود.چه اینکه خیلی از والدین حتی نمیدانند که چه تهدیدهایی فرزندانشان را تهدید میکند و کلاً از فناوری روز چند قرنی نسبت به فرزندانشان عقب هستند!!
در نهایت فیلترینگ هوشمند به معنی پاک سازی موارد غیر اخلاقی و نه سلب دسترسی به شبکههای اجتماعی و یا رسانههایی که به هر دلیل سلیقهای فیلتر میشوند ، راهکار مناسبی است و حتی با ارائهی اینترنت کودکان می توان به این سالم سازی بیش از پیش نیز کمک نمود.