منوی اصلی
آریــــــــــــوداد
آریوداد در ایران باستان به معنای داده و فرزند ایران بوده است
  • این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


    آخرین ویرایش: سه شنبه 28 اردیبهشت 1395 17:40

    ارسال دیدگاه
  • مشاعره ی بزرگان اهل ادب و شعر پارسی که بسیار زیبا به اصطلاح به " کَل کَلِ شاعرانه " تبدیل شد !

    سیمین بهبهانی :

    یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم
    هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
    از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
    صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
    در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
    از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم
    بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
    چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
    گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود
    گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
    هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
    رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
    چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من
    منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
     
    *************************************

    جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :

     

    یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
    نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
    بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
    باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
    گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود
    با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بیمارم کنی
    من طایر پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
    من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی
    من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
    یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی
    ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
    رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
    گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
    کامم دهی ، کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی

    *************************************
     

    جواب سیمین بهبهانی به ابراهیم صهبا :

     

    گفتی شفا بخشم تو را ، وز عشق بیمارت کنم
    یعنی به خود دشمن شوم ، با خویشتن یارت کنم؟
    گفتی که دلدارت شوم ، شمع شب تارت شوم
    خوابی مبارک دیده ای ، ترسم که بیدارت کنم


     *************************************

    جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی:

     

    دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی
    در اشکها غلتان شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
    گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی
    شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
    گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شوی
    تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
    گر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا
    ای سنگدل ، ای بی وفا ، دیگر نمی خواهم تو را


     *************************************

    جواب رند تبریزی به سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا :

    صهبای من زیبای من ، سیمین تو را دلدار نیست
    وز شعر او غمگین مشو ، کو در جهان بیدار نیست
    گر عاشق و دلداده ای ، فارغ شو از عشقی چنین
    کان یار شهر آشوب تو ، در عالم هشیار نیست
    صهبای من غمگین مشو ، عشق از سر خود وارهان
    کاندر سرای بی کسان ، سیمین تو را غمخوار نیست
    سیمین تو را گویم سخن ، کاتش به دلها می زنی
    دل را شکستن راحت و زیبنده ی اشعار نیست
    با عشوه گردانی سخن ، هم فتنه در عالم کنی
    بی پرده می گویم تو را ، این خود مگر آزار نیست؟
    دشمن به جان خود شدی ، کز عشق او لرزان شدی
    زیرا که عشقی اینچنین ، سودای هر بازار نیست
    صهبا بیا میخانه ام ، گر راند از کوی وصال
    چون رند تبریزی دلش ، بیگانه ی خمار نیست

    *************************************

    و جواب خانم مریم اکبری به سیمین بهبهانی

    یارب مرا یاری بده تا یکدل و یارش شوم

    هجر و فراق او را بده تا من وفادارش شوم

    گر جمله ی این مردمان او را برانند از جهان

    خروارها نازش بده تا من خریدارش شوم

    گر که رخ خود را زمن پوشاند آن دلدار من

    او را جمال گل بده باشد که من خارش شوم

    (از خنده های دلنشین وز بوسه های اتشین)

    بی تاب ومحرومم بساز تا من گرفتارش شوم

    هر چه بگوید آن کنم هر چه بخواهد آن شوم

    ور خود نبازد دل به  من عاشق زارش شوم

    با غیر نوشد جام می اغیار گیرد دست وی

    راند مرا از پیش خود من غرق افکارش شوم

    با آن دو چشم وابروان که هستند چون تیر وکمان

    تیری زند بر قلب من تا زار وبیمارش شوم

     هر چند آزارم کند با دست خود خاکم کند

     روزی نیاید کز دلم راضی به آزارش شوم

    باشد که آن دلدار من روزی بگردد یارمن

    گوید که دلدارم بشو ان وقت من یارش شوم

    از غیر پوشد روی خویش من را بخواند سوی خویش

    گوید که دلدارت منم من نیز دلدارش شوم

    مستانه آید سوی من بوسه زند بر روی من

    سازد مرا عاشقترم سرمست کردارش شوم

    دل را بسازم رام او بر لب برانم نام او

    خورشید تابانم شود ماه شب تارش شوم

    با من وفاداری کند از دل نگهداری کند

    نازد به عشق چون منی شرمنده کارش شوم

    منزل کند در کوی من شانه کشد گیسوی من

    گوید بر من حرف دل محرم بر اسرارش شوم

    با ناز بیمارم کند با بوسه تیمارم کند

    از عشق تبدارم شود من هم پرستارش شوم

    یارب مرا یاری بده مونس وغمخواری بده

    تا باشد او امید من من نیز عیارش شوم

    *************************************


    آخرین ویرایش: شنبه 2 دی 1396 03:11

    ارسال دیدگاه
  • یادم آمد که در این خلوت دل
    یک سبد عشق به تو هدیه کنم
    لحظه ای تنگ شد این قلب حقیر
    خواستم یاد تو را زنده کنم


    آخرین ویرایش: شنبه 2 دی 1396 03:22

    ارسال دیدگاه
  • باور کن...

    ادمیزاد گاهی میخندد...

    یکهو ته دلش میریزد...

    و از یاد کسی "حسی خاص" میکند...

    تو را که" دوست داشته باشد "...

    گاهی میگوید...

    گاهی...فقط " نگاهت میکند "...!

    از ان نگاه های متفاوت که حرف های گفته ونا گفته بر همه وجودت مینشیند...

    ادمیزاد است دیگر...

    گاهی نمی خواهد دردو دل کند...

    دوست دارد ساکت باشد...

    گاهی فکر میکند روبه روی دری ایستاده...

    که کلیدش را تو در قلب خود پنهان کرده ای...!

    شاید زخمی دارد که نمیبینی....

    می داند باید کسی بیاید و بعضی وقتها هم برود...

    حتی اگر خیلی هم " سخت " باشد...

    گاهی یک نگاه یا جمله ای ساده کافیست که...

    بداند " بماند " یا " برود "....!


    آخرین ویرایش: شنبه 2 دی 1396 03:42

    ارسال دیدگاه
  • CPR ( کمک های اولیه ) :

     

    !!!!!!  آنچه همه باید بدانند  !!!!!!
    فرض کنید ساعت 6:15 بعد از ظهر است و شما بعد از یک روز کاری سخت غیر معمول به خانه تان بر می گردید (البته به تنهایی). شما به شدت خسته و غمگین هستید. ناگهان یک درد شدید در ناحیه سینه خود احساس می کنید که به طرف بازو و نیز به آرواره  شما زبانه می کشد. فاصله خانه شما تا نزدیک ترین بیمارستان فقط 5 مایل (حدود 8 کیلومتر) است. متاسفانه، نمیدانید که آیا می توانید تا رسیدن به بیمارستان تحمل کنید یا نه.. شما آموزش کمک های اولیه  (CPR)  را بلدید، اما نمی دانید چگونه این کمک ها را روی خودتان انجام دهید.
     
    چگونه وقتی تنها هستیم از یک حمله قلبی جان سالم به در ببریم؟
     
    بسیاری از مردم، زمانی که با حمله قلبی مواجه می شوند، تنها و بدون کمک هستند. شخصی که ضربان قلب او نا منظم است و کسی که شروع به احساس ضعف می کند، تنها حدود 10 ثانیه پیش از از دست دادن هوشیاریش وقت دارد. به هر حال، این قربانیان می توانند با سرفه های مکرر و شدید به خود کمک کنند. پیش از هر سرفه باید نفس عمیق بکشید، و سرفه باید عمیق و کش دار باشد و خلط سینه را از عمق سینه ایجاد کنید. توالی یک نفس و یک سرفه  باید حدودا هر 2 ثانیه یکبار بدون توقف تکرار شود تا کمک برسد و یا ضربان قلب دوباره به حالت عادی باز گردد.  نفس های عمیق اکسیژن را به داخل شش ها می کشد و حرکت های سرفه موجب فشار به قلب و تداوم جریان گردش خون توسط آن می شود. همچنین این فشار فشرده کننده روی قلب موجب بازیابی ریتم نرمال ضربان آن می شود.  بدین طریق، قربانیان حملات قلبی می توانند تا رسیدن به بیمارستان حیات خود را حفظ کنند.


    آخرین ویرایش: دوشنبه 10 آذر 1399 18:58

    ارسال دیدگاه
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات