حجت
الاسلام و المسلمین ابراهیم بهاری صبح بعد از نماز روزشنبه 19 بهمن ماه دومین
جلسه سخنرانی خود را در حرم امیر مومنان علیه السلام ایراد کرد که چکیده
مطالب ایشان بیان می گردد
خصایص
امیر المؤمنین
عبد اللّه بن عباس دانشمند امت رضى اللّه عنه كه ابو الطفیل ما را از آن خبر داده است:
ابن عباس گفت: براى علىّ بن ابى طالب (ع) هیجده منقبت وجود دارد كه اگر فقط یكى از آنها بود به وسیله آن نجات پیدا مىكرد. و جدّ من رحمه اللّه گفت: براى علىّ بن ابى طالب (ع) هیجده منقبت وجود دارد كه اگر فقط یكى از آنها بود به وسیله آن نجات پیدا مىكرد و براى او سیزده منقبت است كه هیچ یك از این امت آنها را
نداشت
******************
مجاهد و عبد اللّه بن شداد گفتند: نزد عبد اللّه بن عباس سخن از على به میان آمد او گفت: علىّ بن ابى طالب (ع) هیجده منقبت دارد كه پنج تا از آنها به گونهاى است كه اگر جز یكى از آنها نبود به وسیله آن نجات مىیافت و سیزده تاى آن در هیچ یك از این امت وجود ندارد.
2سخن مجاهد بن جبر از بزرگان تابعین و مفسرین درباره او:
ابن عساكر نیز در تاریخ دمشق ج 3 ص 312
مجاهد گفت: براى على (ع) هفتاد منقبت بود كه هیچ یك از اصحاب پیامبر (ص) مانند آنها را نداشت و آنان هیچ منقبتى نداشتند مگر اینكه على با آنان شریك بود.
3سخن سلیمان بن طرخان تیمى عابد از زهاد تابعین درباره وى:
محمد بن معمتر از جدش نقل مىكند كه گفت: براى علىّ بن ابى طالب (ع) یكصد و بیست منقبت بود كه كسى از اصحاب محمد (ص) با او در آنها شركت نداشت ولى او در مناقب مردم شركت داشت
4سخن احمد بن حنبل بغدادى پیشواى اهل حدیث:
محمد بن منصور گفت از احمد بن حنبل شنیدم كه گفت: براى هیچ یك از اصحاب پیامبر خدا (ص) فضایلى بیشتر از آنچه براى علىّ بن ابى طالب آمده، نقل نشده است. حاكم نیز از ابن حنبل نقل كرده: المستدرك ج 3، ص 107.
حمدان وراق گفت: از احمد بن حنبل شنیدم كه گفت: براى هیچ یك از اصحاب پیامبر خدا (ص) از فضائل صحیح آنچه براى علىّ بن ابى طالب (ع) روایت شده، نقل نشده است.
5سخن عبد اللّه بن عمر بن خطاب در تفضیل على (ع)
خلف بن خلیفه گفت: از ابو هارون عبدى شنیدم گفت: با ابن عمر نشسته بودم كه نافع بن ازرق آمد و گفت: به خدا قسم كه على را دشمن مىدارم، او گفت: خدا تورا دشمن بدارد، كسى را دشمن مىدارى كه فضیلتى از فضایل او از دنیا و آنچه در آن است بهتر است.
6سخن عكرمه غلام ابن عباس در تفضیل على (ع)
عكرمه از ابن عباس نقل مىكند كه گفت: در قرآن آیهاى به این تعبیر «الذین آمنوا و عملوا الصالحات كسانى كه ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند» وجود ندارد مگر اینكه على امیر آن و شریف آن است و از اصحاب محمد (ص) كسى نیست مگر اینكه خداوند او را مورد عتاب قرار داده اما على را جز به نیكى یاد نكرده است.[1] آنگاه عكرمه مىگوید: همانا من مىدانم كه براى على منقبتى است كه اگر آن را حدیث كنم از اطراف آسمانها و زمین نفوذ مىكند. یا گفت: زمین.
7سخن غلام عایشه در تفضیل على (ع)
عبد اللّه بن عبد الرحمان قاضى رى گفت: به ابو عبد الرحمان غلام عایشه گفتم: از مناقب على به من حدیث كن، گفت: چه حدیث كنم در حالى كه آن بیشتر از آن است كه شمارش شود.
حدیث مزبور در مسند مالك از مسند كبیر نیز نقل شده است.
8پیشى گرفتن او به تلاوت و یگانگى او در حفظ قرآن
ابو عبد الرحمان سلمى گفت: كسى را ندیدم كه از على قارىتر بر قرآن باشد.
عاصم مىگوید: ابو عبد الرحمان قرآن را نزد على قرائت كرده بود.
ابن عباس گفت: عبد الرحمان بن عوف، جمعى از اصحاب رسول خدا (ص) را دعوت كرد پس وقت نماز رسید، علىّ بن ابى طالب (ع) را پیشاپیش خود قرار دادند؛ چون او از همه آنها قارىتر بود.
یحیى بن آدم گفت: به ابو بكر بن عیاش گفتم: مىگویند كه على قرآن نمىخواند! گفت: هر كس چنین گفته سخن باطل گفته است.
************************
عبد اللّه مسعود گفت: عالمترین اهل مدینه به فرائض و قارىترین آنها علىّ بنابیطالب است ابن عباس گفت: عمر بن خطاب مىگفت: آگاهترین ما به قضاوت و قارىترین ما به قرآن، علىّ بن ابى طالب (ع) است.
علىّ بن ریاح گفت: قرآن در عهد پیامبر خدا (ص) توسط على و ابىّ جمع آورى شد.
9یگانگى او در شناخت قرآن و معانى آن و یگانگى او در آگاهى از نزول قرآن و آنچه در آن است.
انس بن مالك گفت: پیامبر فرمود: على پس از من به مردم تأویل قرآن و آنچه را كه نمىدانند یاد مىدهد. یا گفت: به آنان خبر مىدهد.
این روایت را جماعتى از عبد الكریم نقل كرده است.
10سخن عبد اللّه بن عمر در یگانگى على در علم قرآن:
ابن عمر گفت: على آگاهترین مردم است به آنچه خدا بر محمد نازل كرده است.
11سخن على (ع):
علقمة بن قیس گفت: على (ع) مىگفت: اى اهل كوفه از من بپرسید پیش از آنكه نتوانید از من بپرسید، سوگند به كسى كه جانم در دست اوست، آیهاى نازل نشده مگر اینكه من مىدانم كه كجا نازل شده و درباره چه كسى نازل شده، در بیابان یا كوه یا در راه یا در اقامتگاه نازل شده است.
*******************
ابو الطفیل گفت: على (ع) را دیدم در حالى كه خطبه مىخواند و مىگفت: از من بپرسید كه سوگند به خدا از من از چیزى كه تا روز قیامت حادث مىشود نمىپرسید، مگر اینكه شما را از آن خبر مىدهم و از من از كتاب خدا سؤال كنید كه سوگند به خدا آیهاى نیست، مگر اینكه من مىدانم كه كجا نازل شده در شب یا روز در بیابان یا كوه نازل شده است.
**********************
ابو عبد الرحمان سلمى گفت: كسى را قارىتر از علىّ بن ابى طالب ندیدم، او مىگفت: از من بپرسید كه به خدا سوگند چیزى از كتاب خدا را از من نمىپرسید، مگر اینكه به شما خبر مىدهم كه در شب یا روز در بیابان یا كوه نازل شده است.
این روایت را فرزند شهیدش حسین (ع) نیز از او نقل كرده است:
********************
شعبى گفت: در میان این امت كسى آگاهتر از على نسبت به آنچه میان دو لوح است و آنچه بر محمد (ص) نازل شده، نبود.
**********************
ابن عباس گفت: پیامبر (ص) دست من و دست علىّ بن ابى طالب (ع) را گرفت و ما را به منطقهاى به نام «ثبیر» برد، آنگاه چند ركعت نماز خواند سپس دستانش را به سوى آسمان بالا برد و گفت: خدایا موسى بن عمران از تو درخواست كرد و من محمد پیامبر تو نیز از تو مىخواهم كه سینه مرا فراخ كنى و كار مرا آسان سازى و گره از زبان من بگشایى تا سخن مرا درك كنند، و براى من وزیرى از خاندانم قرار بده، علىّ بن ابى طالب (ع) برادرم را، به وسیله او پشت مرا محكم كن و او را در كار من شریك گردان.
ابن عباس مىگوید: شنیدم منادى ندا داد: اى احمد آنچه را كه خواستى به تو داده شد، پس پیامبر به على گفت: اى ابو الحسن دست خود را به آسمان بلند كن و پروردگارت را بخوان و از او بخواه كه به تو عطا خواهد كرد. پس على دست خود را به آسمان بلند كرد، در حالى كه مىگفت: خدایا براى من نزد خودت پیمانى قرار بده و براى من نزد خودت محبتى قرار بده. در این حال بود كه خداوند این آیه را بر
پیامبرش نازل كرد: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا- همانا كسانى كه ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، به زودى خداوند براى آنان محبتى قرار مىدهد.» سوره مریم آیه 19. پیامبر (ص) این آیه را بر اصحاب خود تلاوت كرد و همگى از آن به شدت تعجب كردند، پیامبر (ص) فرمود: از چه چیزى تعجب مىكنید، همانا قرآن چهار قسمت است: یك چهارم آن درباره ما اهل بیت و یك چهارم آن درباره دشمنان ما و یك چهارم آن حلال و حرام و یك چهارم آن واجبات و احكام است و همانا خداوند درباره على، گزیده قرآن را نازل كرده است.
قصد داری
بروی و بدنم می لرزد
مادر آینه ها بی تو تنم می لرزد
گر چه سخت است ولی خوب تماشایم کن
به خدا بازوی خیبر شکنم می لرزد
بلبل زخمی باغم تو بگو علت چیست؟
چه شده غنچه ناز چمنم می لرزد
از همان روز که از کوچه غم برگشتی
تا بدین ساعت غربت،حسنم می لرزد
آن قدر لرزه به اندام علی افتاده
گوئیا بر تن من پیرهنم می لرزد
تا به امروز ندیدند بلرزد کوهی
کوه بودم ولی امروز تنم می لرزد