مرحوم آیتالله حقشناس با بیان اینکه ملکالموت در لحظه احتضار از انسان مؤمن چشمروشنی طلب میکند، بیان داشت: دل دائماً رو به راحتی و رو به آسایش میآورد، در این صورت کج میشود و به سوی کوری اولیه باز میگردد.
توجه به فضایل و رذایل اخلاقی انسان را در موقعیتی قرار میدهد که در مسیر الی الله قرار گیرد تا در سایه آن لذت حضور خداوند را در تمام لحظات زندگیاش احساس کند، یکی از مسیرهایی که باعث میشود اخلاق در دل و جان آدمی نفوذ پیدا کند، نشستن در پای درس اساتید اخلاق است، لذا آنچه که در پیشرو دارید سلسله مباحث اخلاقی آیتالله عبدالکریم حقشناس است که ظهر روزهای دوشنبه و چهارشنبه و شبهای شنبه در سالهای 64 تا 68 در مسجد امینالدوله ایراد میکردند:
حج عارفان
جهت توجه بیشتر به معانى این قسمت از روایت پربار حضرت امام صادق علیه السلام شایسته است این فصل، به قلم پرنور عالم بینادل، مرحوم حاج شیخ محمد بهارى همدانى- كه كلمه به كلمه آن نورى است كه دل سالك را از هر كدورتى شستشو مىدهد- بهانضمام شرحى مقتضى براى هر موضوع از قلم ناتوان این حقیر آراسته شود:
اى خواهان وصول به خانه حق! بیدار باش كه حضرت احدیت- جل شأنه العظیم- را بیوتات مختلفه مىباشد، یكى را كعبه ظاهرى گویند كه تو قاصد او هستى، دیگرى را بیتالمقدس و دیگرى را بیت المعمور و دیگرى را عرش و هكذا .. تا برسد بهجایى كه خانه حقیقتى اصلى است كه او را قلب نامند كه اعظم از همه این خانههاست.
آرى، اول باید مناسك خانه قلب را بهجاى آورد و آن، تصفیه این خانه از بت رذایل و آراستن آن به صفات و اسماى الهیه است كه تا این كعبه باطن را از بتها پاك نكنى و پرده خبائث را از روى آن برندارى، لیاقت زیارت كعبه قرار داده شده در مكه را پیدا نكنى كه راه ورود به آن حریم، كه در حقیقت حریم عنایت و رحمت است، دل است.
اى مهربان خداى عالم! قلب، این خانه اصلى خود را از این همه پیرایههاى شیطانى پاك كن و آن را لایق انعكاس واقعیت نما.
«دحوالارض، نماد محبت و رحمت خداوند بر بندگان»آمده است؛ «دَحو» به معنی گسترش و وسعت است و برخی آن را به معنای تكان دادن چیزی از محل اصلیاش گفتهاند. گسترده شدن زمین یعنی این كه در ابتدا، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فراگرفته بود. این آبها، به تدریج در گودالهای زمین جا گرفته، خشكیها از زیر آب سر برآورده و با مرور زمان گسترده شدند.
عمل صالح از منظر قرآن کریم
عمل صالح یکی از پرکاربردترین مفاهیم قرآن کریم است که رابطه نزدیک و متقابلی با ایمان دارد. دراین مقاله پس از تبیین مفهوم عمل صالح از نظر لغوی به بررسی مفهوم آن در قرآن کریم با استفاده از آراء مفسران خواهیم پرداخت. از آنجا که قرآن کریم غالباً از طریق ذکر مصادیق یک واژه کلیدی به بیان مفهوم آن می پردازد،مصادیق عمل صالح را درقرآن کریم، روایات تفسیری و اقوال صحابه، بررسی خواهیم نمود و جهت تبیین حوزه ی معنایی عمل صالح به واژگان مرتبط با آن همچون عمل خیر،عمل حسن و عمل سیئ خواهیم پرداخت و سپس رابطه ی عمل صالح با ایمان،آثار عمل صالح، مقتضیات و موانع عمل صالح را بررسی خواهیم نمود.
با تدبردرآیات قرآن کریم رابطه ای نزدیک میان ایمان و عمل صالح مشاهده می شود؛اما چنین رابطه ی تنگاتنگی میان عمل خیرو حسن با ایمان مشاهده نمی گردد.چه فرق معنی داری از منظرآیات قرآنی در توجیه این مسأله وجود دارد؟ با توجه به فراوانی کاربرد عمل صالح و مشتقات آن در قرآن کریم و اهمیت آن چه آثاری بر عمل صالح مترتب است؟
برترین اخلاق در دنیا و آخرت
عفو گذشت از تقصیر دیگران و نادیده گرفتن خطاهای آنان، از مکارم و محاسن اخلاق و آداب معاشرت و از ویژگی های بارز اهل ایمان است. در قرآن کریم آمده است: «و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم؛ اگر عفو کنید و صرف نظر نمایید و ببخشید (خداوند شما را می بخشد) چرا که خداوند آمرزنده و مهربان است»(تغابن/۱۴). امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: «المؤمن یعفو عمّن ظلمه؛ انسان مؤمن از جفاکاران خود گذشت می کند». همچنین آن حضرت در توصیف اهل ایمان می فرماید: «عفوه یغلبوا حقده؛ مؤمن گذشتش بر کینه اش غلبه دارد»(همان/۳۱۱)، نیز می فرماید: «المؤمن اذا قدر عفا؛ مؤمن در وقت اقتدار (به جای کینه ورزی) گذشت می کند». در قرآن کریم نیز، عفو و گذشت از ویژگی های پرهیزکاران دانسته شده است. خداوند سبحان می فرماید: «الذین ینفقون فی السراء و الضراء و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس والله یحب المحسنین؛ (پرهیزکاران) آنها هستند که در وسعت و پریشانی انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از خطاهای مردم درمی گذرند و خدا نیکوکاران را دوست می دارد»(آل عمران/۱۳۴).
در اهمیت عفو و گذشت همین بس که از نیکوترین صفات پروردگار است و امام سجاد (ع) در مقام ثنا و ستایش خداوند متعال او را با این وصف یاد می کند و می گوید: «انت الذی سمیت نفسک بالعفو فاعف عنی؛ این تویی که نام اقدس و اعلای خود را بخشاینده گذاشته ای پس بر من ببخشای». رسول اکرم (ص) در ضمن حدیثی؛ عفو و اغماض را بهترین اخلاق دنیا و آخرت می شمارد و می فرماید: «آیا شما را از بهترین اخلاق دنیا و آخرت آگاه نسازم؟ پیوند با کسی که با تو قطع رابطه نموده، احسان به کسی که تو را محروم ساخته و گذشت از کسی که به تو ظلم کرده است». در روایت دیگری از آن حضرت، عفو و گذشت مایه عزت انسان معرفی شده است: «عفو و گذشت را شیوه خود قرار دهید زیرا بخشش و گذشت جز بر عزت انسان نیفزاید پس نسبت به یکدیگر گذشت داشته باشید تا خدا شما را عزیز کند». نیز می فرمایند: «حضرت موسی (ع) به خداوند عرض کرد: خدایا کدامیک از بندگانت نزد تو محبوب ترند؟ خداوند متعال فرمودند: آن کس که هنگام قدرت عفو و گذشت کند». در سیره پیامبر اکرم (ص) آمده است: «در ماجرای فتح مکه هنگامی که ابوسفیان و عبدالله بن امیه که پیامبر را آزار می دادند، اظهار ندامت کردند، امیرالمؤمنین (ع) به آنها فرمود: بروید در مقابل پیامبر (ص) بنشینید و همان جمله ای را که برادران حضرت یوسف در مقام عذرخواهی از حضرت یوسف اظهار داشتند، بر زبان جاری کنید، پیامبر شما را خواهد بخشید. آنان نیز خدمت رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: «تالله لقد اثرک الله علینا و ان کنا لخاطئین؛ به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برتری داد و ما سخت در اشتباه بودیم»(یوسف/۹۱) سپس از پیامبر تقاضای عفو کردند. حضرت نیز این آیه را تلاوت کرد و از خطای آنها درگذشت: «لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هو ارحم الراحمین؛ امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست. خداوند شما را می بخشد و او ارحم الراحمین است»(یوسف/۹۲). از حضرت علی (ع) نیز روایت شده: «هنگامی که بر دشمن خود پیروز شدی، عفو و گذشت را شکرانه این پیروزی قرار ده». امام صادق (ع) نیز عفو و گذشت هنگام قدرت را، سیره و روش فرستادگان الهی و اهل تقوا معرفی نموده اند: «العفو عند القدره من سنن المرسلین و المتقین».
نقل شده: «یکی از منسوبین خلیفه عباسی هر وقت امام کاظم (ع) را می دید، به آن حضرت ناسزا می گفت و به ساحت مقدس امیرمؤمنان علی (ع) جسارت می کرد. روزی جمعی از دوستان امام کاظم (ع) به آن حضرت عرض کردند: اجازه دهید ما او را به قتل برسانیم. امام کاظم (ع) آنان را از چنین اقدامی بازداشت و از حال آن مرد جویا شد.گفتند: در فلان مزرعه مشغول کشاورزی است. امام سوار بر مرکب خود شده و به سوی آن مزرعه رفت و وارد کشت و زرع او شد. او فریاد زد: کشت مرا پایمال نکن. حضرت همچنان سواره به سوی او رفت. وقتی به او رسید، پیاده شد و با کمال خوشرویی با او برخورد کرد و به او فرمود: چقدر خرج این کشت کرده ای؟ او جواب داد: صد دینار. امام (ع) فرمود: چقدر امید داری که از این مزرعه محصول به دست آوری؟ گفت: دویست دینار. امام (ع) کیسه ای که سیصد دینار درآن بود به او داد و فرمود: این را بگیر و کشت و زرع تو نیز برای خودت باشد و آنچه از خدا امید داری به تو برسد. آن مرد تحت تأثیر عظمت اخلاق امام کاظم (ع) قرارگرفت، برخاست و سر حضرت را بوسید و عرض کرد: مرا ببخش و از گستاخی های من بگذر. امام کاظم (ع) هنگام بازگشت به خانه، به آنان که اجازه کشتن آن مرد را از وی خواسته بودند، فرمود: کدام یک از این دو راه بهتر بود، آنچه شما می خواستید یا آنچه من انجام دادم و از شرّ او آسوده شدم ؟! .
در میان بنى اسراییل ،شخصى كشته شد كه قاتل او معلوم نبود. خداوند وحى فرستاد كه گاوى را با صفات مخصوصى
كشته ،یكى از اعضاى او را بر بدن مقتول بزنند تا او قاتل خود دهد. آن گاه و نزد جوانى از بنى اسراییل بود كه خداوند به این جوان عنایت كرد و صلوات را تعلیم داده بود.
آن جوان در خواب دید كه به او امر شد كه گاوش را نفروشد،مگر به امر مادرش . آن جوان از خواب برخاست ،بنى
اسراییل نزد او آمدند تا گاو را از او بخرند،مادر جوان گفت : باید پوست این گاو را پر از طلا كنید تا آن را به شما
بفروشیم . آن ها راضى شده ،گاو را خریدند،سپس او را كشته و یكى از عضوهاى بدنش را بر پیكر مرده زدند. آن مرده زنده شد و خبر داد كه قاتل او پسر عمویش است .
بنى اسراییل گفتند: نمى دانیم كه كدام عجیب تر است : زنده شدن این جوان یا ثروتمند شدن این مرد.
خداوند به حضرت موسى (ع )وحى كرد كه : به بنى اسراییل بگو كه اگر مى خواهند زندگى دنیایى آنها نیكو گردد و در
آخرت نیز بهشت نصیب آن ها گردد، ذكرى را بگویند كه این جوان بدان تمسك جست و آن صلوات بر محمد و آل محمد علیه السلام مى باشد.
آن جوان به موسى (ع )گفت : من چگونه این اموال را از شر حسودانم و دشمنانم حفظ نمایم ؟
موسى گفت : بر اموالت صلوات بر محمد و اهل بیت طاهرینش بفرست تا خداوند ضرر هر دشمن را از تو دفع نماید.
بنى اسراییل نزد موسى آمدند و گفتند: ما همه اموال خود را به این جوان بخشیدیم ،دعایى كن كه خداوند نیز به ما روزى گسترده عنایت فرماید.
موسى گفت : شمانیز به انوار مقدس اهل بیت توسل جویید و بر محمد و اهل بیت او صلوات بفرستید. آن ها نیز چنین
كردند،سپس حق تعالى وحى فرستاد به موسى (ع )كه : در فلان خرابه هزاران دینار طلا وجود دارد،آن را میان خود قسمت نمایید.
این فراوانى مال ،به سبب بركت صلوات بر محمد و اهل بیت او حاصل شد.
خانوادهاى از دست فرزند شرورشان كلافه شده بودند. بىادبى فرزند خردسال، پدر و همه اهل منزل را رنج مىداد. بیرون از منزل نیز كسى از آزار و اذیت او آسایش نداشت. پدر نیز هر بار او را به باد كتك مىگرفت، به امید اینكه بر اثر تنبیه، دست از كارهاى زشت بردارد؛ اما فایدهاى نداشت.
روزى دست فرزند خود را گرفت و نفس زنان، نزد حضرتابوالحسن(ع) آورد و از وى شكایت كرد. حضرت نگاهى به آن مرد كرد و خواست راه و روش تربیت كردن را به او بیاموزد. فرمود: «فرزندت را نزن.»
مرد از خودش پرسید: پس چگونه فرزندم را تربیت كنم. منتظربودتا ادامه كلام امام را بشنود. امام ادامه داد: «براى ادب كردنش از او دورى و قهر كن.»
مرد گویا دنیاى جدیدى در تربیت فرزند به رویش گشوده شد. درهمان لحظه تصمیم گرفت شیوه قهر و دورى را پیشه خود سازد وبافرزندش سخنى نگوید. در همین فكر بود كه ادامه كلام امام، او را آگاهتر كرد. امام فرمود: «ولى مواظب باش قهرت زیاد طول نكشد و هرچه زودتر با فرزندت آشتى كن.» (17)
P . بحارالانوار، ج 101، ص 99 . P(18)
بیان: شیوه تنبیه بدنى در تربیت كودك هیچ تأثیرى ندارد، بلكه نتیجه عكس دارد. چون علاوه بر عادت به تنبیه، عظمت و ابهت پدر و مادر و یا معلم را نزد كودك خدشهدار مىكند و راه براى تربیت بعدى نیز بسته مىشود.
ملامحمدتقى مجلسى از علماى بزرگ اسلام است. وى در تربیت فرزندش اهتمام فراوان داشت و نسبت به حرام و حلال، دقّت فراوان نشان مىداد تا مبادا گوشت و پوست فرزندش با مال حرام رشد كند.
محمدباقر، فرزند ملامحمدتقى، كمى بازیگوش بود. شبى پدر براى نماز و عبادت به مسجد جامع اصفهان رفت. آن كودك نیز همراه پدر بود. محمدباقر در حیاط مسجد ماند و به بازیگوشى پرداخت. وى مشك پر از آبى را كه در گوشه حیاطمسجد قرار داشت با سوزن سوراخ كرد و آب آن را به زمین ریخت. با تمام شدن نماز، وقتى پدر از مسجد بیرون آمد، با دیدن این صحنه، ناراحت شد. دست فرزند را گرفت و بهسوى منزل رهسپار شد. رو به همسرش كرد و گفت: «مىدانید كه من در تربیت فرزندم دقّت بسیار داشتهام. امروز عملى از او دیدم كه مرا بهفكر واداشت. با این كه در مورد غذایش دقّت كردهام كه از راه حلال بهدست بیاید، نمىدانم بهچه دلیل دست بهاین عمل زشت زده است. حال بگو چه كردهاى كه فرزندمان چنین كارى را مرتكب شده است.»
زن كمى فكر كرد و عاقبت گفت: راستش هنگامى كه محمدباقر را در رحم داشتم، یك بار وقتى به خانه همسایه رفتم، درخت انارى كه در خانه شان بود، توجه مرا جلب كرد. سوزنى را در یكى از انارها فروبردم و مقدارى از آب آن را چشیدم.
ملامحمدتقى مجلسى با شنیدن سخن همسرش آهى كشید و به راز مطلب پى برد.(7)
P . حسین مظاهرى، خانواده در اسلام، ص 161 . P(8)
بیان: اگر در روایات اسلامى تأكید شده كه خوردن غذاى حرام ولواندك در نطفه تأثیر سوء دارد به همین جهت است. لذا بزرگانِ علمِتربیت گفتهاند: «تربیت قبل از تولد شروع مىشود.»
روزى عدّهاى از كودكان در كوچه مشغول بازى بودند. پیامبر(ص) در حین عبور، چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسیار بزرگ پدران و مسؤولیت سنگین آنها را در رشد كودك به همراهانشان گوشزد كند.
فرمود:«واى بر فرزندان آخرالزّمان از دست پدرانشان.»
اطرافیان پیامبر با شنیدن این جمله به فكر فرو رفتند. لحظهاى فكر كردند شاید منظور پیامبر، فرزندان مشركان است كه در تربیت فرزندانشان كوتاهى مىكنند.
عرض كردند: «یا رسول الّله، آیا منظورتان مشركین است؟»
- نه، بلكه پدران مسلمانى را مىگویم كه چیزى از فرایض دینى را بهفرزندان خود نمىآموزند و اگر فرزندانشان پارهاى از مسائل دینى را فراگیرند، پدران آنها،ایشان را از اداى این وظیفه باز مىدارند.
اطرافیان پیامبر با شنیدن این سخن، تعجب كردند كه آیا چنین پدران بىمسؤولیتى نیز هستند.
پیامبر كه تعجب آنها را از چهرهشان خوانده بود ادامه داد: «تنها بهاین قانع هستند كه فرزندانشان از مال دنیا چیزى را به دست آورند....»
آنگاه فرمود: «من از این قبیل پدران بیزار و آنان نیز از من بیزارند.»(3)
P . مستدرك الوسائل، ج2، ص 625 . P(4)
بیان: در عصر حاضر، دلیل دور بودن و ناآگاهى قشر عظیمى از كودكان و نوجوانان از مسائل مذهبى، بىتوجهى والدینشان به این مسأله مهماست.
غیرت مؤمن - جلسه 10 (09/02/1389)
...یکی از آن مجالس که امام صادق (علیه السلام) فرمود: سه مجلس هست که خدا از آن مجالس خشمگین است و نقمتش را بر اهل آن مجلس میفرستد، پس شما به آنها نروید! با اینها ننشینید! با اینها رابطه برقرار نکنید! این مجلس است: « ... وَ مَجلِساً ذُکِرَ أَعدائُنا فیه جَدید وَ ذُکِرَنا فیهِ رَثٌّ» مجلسی که دشمنان ما جدید شمرده میشوند. یعنی آن کسانی که با روش ما سر ناسازگاری دارند، روششان جدید تلقّی شود. در جاهایی که به کسانی که با روش ما مخالفند، متجدّد میگویند، نباشید. اعداء ما در آنجا جدید خوانده میشوند. میگویند: اینها نوآورند، روشنفکراند. «وَ ذَکَرَنا فیهِ رَثّ» ما را رثّ میدانند. رَثّ یعنی کهنه؛ از ما، بعنوان "کهنه" یاد میکنند. آقا! این روشنفکر است، آن سنتگراست.
میگویند: آقا این حرفها کهنه شده! قدیمی شده، اینها واپسگرایند! اُمُّلَند! مُرتجعند! سنّتگرایند! کسی که مخالف آنهاست را میگوید روشنفکر است. متجدّد است.اگر غیر از این حرفها در مناقب اهل بیت هیچ چیزی نبود، کافی بود. کأَنه امام صادق (علیه السلام) امروز من و تو را دارد میبیند. آن موقع بحث تجدّد و این حرفها نبود. یک روز میآید که روش و سنّت الهیّه انسانیّه میشود: کهنهگرایی، واپسگرایی؛ و نظرات مقابل آنها میشود: نوآوری، روشنفکری، تجدّد. از این شعارهای حیوانی، نهراسید! بدبختی این است که به اینها میگویند: روشنفکر! روشنفکر نیست. تاریکفکر است. اگر روشن بود، اقلاً انسانیت خودش را میدید. یعنی آن ندای درونی خودش را میشنید...
حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی در این سلسله مباحث پیرامون محیط خانواده و تربیت فرزند مطالب بسیار مهمّی را بیان میدارند. در این جلسه که متن هفتمین جلسه از این سلسله مباحث است، معظم له با اشاره به نقش زیربنایی عنصر «حیا» در تربیت و اینکه «حیا» امری فطری و آمیخته با خلقت انسان است، به این نکته مهم که «حیا و پردهداری» در درون و فطرت فرزند موجود است میپردازند و به وظیفه خطیر پدر و مادر در رشد دادن حیای فرزندان در همه ابعاد توجّه میدهند.
در پایان با انتقاد شدید از پدران و مادرانی که خود عامل دریده شدن «حیا» در فرزندانشان هستند، به تعقیب کنندگان اهداف شیطانی در جامعه ـ که برای دریده شدن «حیا» در جامعه از راه ترویج لاابالیگری و بیبندوباری وارد میشوند ـ اشاره مینمایند؛ همان کسانی که برای رسیدن به اهداف شوم خود با پردهدری در جامعه به هر جنایتی که بخواهند دست میزنند!!
به اطلاع علاقه مندان به معارف ناب اسلامی میرساند جلسات درس اخلاق این مرجع تقلید و استاد برجسته اخلاق، چهارشنبه شب ها در تهران، خیابان ایران کوچه ملکی برگزار میگردد. همچنین متن، صوت و فیلم این مباحث بر بر روی پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی به نشانی: www.mojtaba-tehrani.ir قابل دسترسی است.
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم اَجمَعین.
رُوِیَ عَن رَسولِ الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): «إِنَّ الغَیْرَةَ مِنَ الایمان»
مروری بر مباحث گذشته
بحث ما راجع به تربیت به معنای روش رفتاری و گفتاری دادن بود. گفته شد اوّلین محیطی که قویترین نقشِ سازندگی را بر روی انسان دارد؛ محیط خانوادگی و رابطه پدر و مادر با فرزند است. پدر و مادر در سه بُعد نقشِ روش دادن و تربیت کردن فرزند را دارند؛
1- دیداری 2- شنیداری 3- رفتاری.
در جلسه گذشته، بحث ما به اینجا رسید که در ارتباط با مسأله دیداری، هم پیکرهی پدر و مادر و هم تبعات آنها از نظر پوشش، نقشِ سازندگی و تربیتی دارد و به فرزند روش میدهد. چه رسد به پوشش خودِ فرزند.
بحث به اینجا رسید که پدر و مادر باید این معنا را در نظر داشته باشند که در این رابطه دیداری، به نحوی عمل نکنند که آن ودیعه الهیّه به نام «حیا» در درون فرزند سرکوب شود، بلکه باید او را زنده کنند نه اینکه بمیرانند؛ که جلسه گذشته عرض کردم در این جلسه وارد این بحث میشوم. چون در تربیت به طور کلّی نقش اساسی دارد.
نقش «حیا» در تربیت
حیا و شرم چیست؟ چون اینجا بحثم به روش مسائل اخلاقی است اوّل میروم سراغ تعریف علمای اخلاق. آنها در مباحث اخلاقی یکی از رذائل اخلاقی را به عنوان «وَقاحت» مطرح میکنند که ما به آن می-گوییم: بیشرمی؛ و ضدّ آن را «عَفاف» میگویند. وقاحت از رذائل نفسانیّه است و عبارت است از: عدم مبالات نفس از ارتکاب محرّمات شرعیّه و عقلیّه و عرفیّه. در مقابل آن، ما میگوییم ضد او حیا است. (البتّه شاید در جلسه آینده این را بگویم که عفاف ضدّ خاص است امّا من فعلاً ضدّ عام آن را میگویم. فعلاً نمی-خواهم دراصطلاحات پیچیده وارد بشوم)
تعریف حیا
حیا عبارت است از: محصور کردن و انفعال نفس از ارتکاب محرّمات شرعیّه و قبائح عقلیّه وعرفیّه، به جهت اینکه نکوهش نشود.
مرحوم مجلسی(رضوان الله تعالی علیه)هم تعریفی راجع به حیا دارد که میفرماید: «اَلحَیاءُ مَلَکَةٌ لِلنَّفسِ تُوجِبُ إِنقِباضُها عَنِ القَبیحِ وَ إِنزِجارُها عَن خِلافِ الآدابِ خَوْفاً مِنَ الَّلْومِ» اگر بخواهم مطلب و بحث را ساده کنم؛ حیا یک نوع پوشش برای روح است. این تعبیر که عرض کردم تقریباً هم در آیات قرآن وارد شده است هم در روایات. که البتّه در روایات روشنتر است. در باب روح اینطور است که این برای انسان یک امری است از امور فطری و اکتسابی نیست. یک پوششی برای روح است.
حیاء در ارتباط با خداوند، دیگران و خود
آن وقت این پوشش، در روابط گوناگون قرار میگیرد. یک وقت در ارتباط با خدا قرار میگیرد، یک وقت در ارتباط با مخلوق و حتّی یک وقت در ارتباط با خود انسان قرار میگیرد. من نمیخواهم الان وارد بحث حیا بشوم چون چندین سال پیش این را بحث کردهام. لذا تقسیمبندی میکنند و میگویند «أَلحَیاءُ مِنَ اللهِ تعالی» یعنی: از خدا خجالت بکش «أَلحَیاءُ مِنَ الخَلق» یعنی: از مردم خجالت بکش «أَلحَیاءُ مِنَ النَّفس» یعنی: لااقل از خودت خجالت بکش.
«الحیا من الله» عبارت از تقوا است
در بابِ آنجایی که «حیا مِن الله» و خجالت کشیدن از خدا است، تعبیر میکنند به «تقوا». شما در قرآن این تعبیر را ببینید:«یَابَنىِ ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْكمُْ لِبَاسًا یُوَارِى سَوْءَاتِكُمْ وَ رِیشًا وَ لِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَیرٌْ ذَلِكَ مِنْ ءَایَاتِ الله...» ای فرزندان آدم! لباسی برای شما خلق کردیم که شما را میپوشاند و مایهی زینت شماست. امّا لباس پرهیزکاری بهتر است. اینها (همه) از آیات خداست تا متذکّر نعمتهای او شوند.
تقوا یک چیز درونی و مربوط به روح است. پوششی برای روح است. در این آیه از آن تعبیر به لباس می-کند. پوشش است. من نمیخواهم وارد تفسیر این آیه بشوم؛ که بله! برخی مفسرین در این آیه «یَابَنىِ ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْكمُْ لِبَاسًا یُوَارِى سَوْءَاتِكُمْ وَ رِیشًا» رفتنهاند سراغ همین پیراهن و لباس ظاهری و... ولی یک احتمال این است که نه! مقصود حیا است.
و در «أَنزَلنا» معنای نزول، خلقت است. در آیات زیادی هم داریم که نزول به معنای خلقت است مانند این آیه: «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ» خداوند آهن را که از آسمان پایین نینداخته است؛ غرض خلقت است. و آیاتی مثل: «وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ» «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» که در همه این آیات، نزول به معنای خلقت را میگوید. حالا من نمیخواهم از بحثم منحرف شوم. عمده بحثم این بود که تقوا، «الحیا مِن الله» است و حیا یک پوشش است. لذا علی (علیه السلام) در روایتی میفرماید: «أَحسَنُ مَلابِسِ الدُّنیا أَلحَیاء» بهترین لباسهای دنیا، حیا است.در این روایت خیلی دیگر روشن و شفاف است. حیا یک پردهای است بر روی روح.
حیا امری فطری و آمیخته با خلقت انسانها است
دیگر اینکه این یک امری است فطری و آمیخته شده با خلقت هر انسانی است و از مختصّات انسان هم هست. آنهایی که اهلش هستند را ارجاع میدهم به آن حدیثی که جنود عقل و جهل را دارد. در اصول کافی است و مرحوم صدرالمتألهین (رضوان الله تعالی علیه) آن را شرح کرده است. در آن روایت میفرماید «...وَ الحَیاءُ وَ ضِدُّهُ الخُلعْ» ضدّ حیا را میگوید: پردهدری. خُلعْ یعنی پردهدری. پس معلوم میشود حیا پرده است. بعد مرحوم صدر المتألهین که میخواهد حیا را معنا کند، میفرماید: «أَلحَیاءُ غَریزَةٌ إِنسانیَّة» حیا غریزهای انسانی است.
بنابراین حیا از مختصّات انسان است و امری است آمیخته به وجود و خلقت انسان. مابه الامتیاز انسان از سایر حیوانات در همین است. یکی از فرقهای انسان با حیوان همین جا است. ما یک مابه الاشتراکات با حیوانات داریم مانند اینکه: آنها میخورند ما هم میخوریم، آنها میآشامند ما هم میآشامیم. غریزه جنسی و امثال اینها را دارند. امّا انسان یک مابه الامتیاز دارد. مابه الامتیاز انسان از حیوان به حیای انسان است، به همین است یعنی همین پوشش که خداوند در درون انسان به ودیعه گذاشته است و خدا بذر حیا را در درون هر انسانی پاشیده است، نشای حیا را کاشته است. امری اکتسابی نیست. مثل بقیه امور فطریّه در انسان است که باید انسان او را شکوفا کند.
من بحثم اینجا بود. و این هم در ارتباط با عقل عملی است که ادراک حسن و قبح است. لذا علی(علیه السلام) در روایتی میفرماید: «أَعقَلُ النّاسِ أَحیاهُم» عاقلترین مردم باحیاترین و باشرمترین مردم است. یعنی این غریزه هرچه رشد پیدا کند در انسان. این در بُعد انسانی بود. در بُعد الهی آن هم این است، چون ما هم بُعد انسانی داریم هم بُعد الهی داریم، انسان اینگونه است ابعاد گوناگون دارد؛ در بُعد الهی ما هم همین است؛ روایت از امام صادق (علیه السلام) است که میفرمایند: «لا ایمانَ لِمَن لا حَیاءَ لَهُ» کسی که شرم ندارد ایمان ندارد.
من در ابتدا گفتم: «الحیا مِنَ الله تعالی». همین حیا است که انسان را از نظر اعمال زشت و قبیح باز میدارد و ما در روایت از علی (علیه السلام) داریم: «أَلحَیاءُ یَصُدُّ عَنِ فِعلِ القَبیحِ» حیا انسان را از انجام عمل قبیح باز میدارد. حال قبح آن قبح عقلی باشد یا قبح شرعی. من اینها را فهرستوار میگویم. یک پوشش الهی است. انسان از نظر ذاتش پردهدار است یعنی باحیاست، پرده-دَر نیست؛ چه در بُعد انسانی، چه در بُعد الهی. انسان در هر دو بُعد اینطور است. اصلاً در درون او است، یک چیز تحمیلی برای انسان نیست.
پردهداری در درون فرزند موجود است
هر بچّهای که به دنیا میآید، از نظر درونی نهاد او این چنین است. پردهدار است نه پردهدَر و همان پردهداری موجب میشود که به طرف فعل قبیح و زشت نمیرود، من عرض کردم «حیای من الله» داریم، «حیا من الناس» داریم، «حیا من النفس» داریم. اینها در جای خودش بحث دارد، ولی بدانید ریشه این است. این که من عرض کردم راجع به حیا، هم نسبت به پیشگیری نسبت به افعال زشت است؛ هم قبل از آن است هم بعد ازآن است. کارسازی دارد. قبل از آن مانعیّت دارد یعنی این موجب میشود که انسان به سمت کار بد و زشت نرود، یعنی همین شرم که درونی است موجب میشود شرم او میآید. اگر یک وقتی هم ـ نعوذ بالله ـ فرض کنید یک کار زشتی از او سر زد تا آنجایی که هنوز مسخ نشده است و این پرده به طور کلّی دریده نشده و از بین نرفته، متأثّر میشود. خودِ او خجالت میکشد؛ خودش، خودش را سرزنش میکند. لازم نیست دیگران به او بگویند. که ما تعبیر میکنیم میگوییم: وجداناً ناراحتم. این "وجداناً ناراحتم" معنای آن همان مسأله حیا بوده که خداوند در درون او گذاشته بوده است.
این پرده را درید و مرتکب این کار زشت شد یعنی این مرزشکنی را کرد، چه مرز الهی باشد، چه مرز انسانی باشد، تا برسد به عرفی آن، در هر رابطهای، هم قبل را میگیرد هم بعد را میگیرد؛ این تا آنجایی است که من عرض کردم و آن اینکه به طور کلّی بر اثر تکرار قبائح این پرده حیا از بین نرفته باشد. این را میخواستم بگویم خیال نکنید که فقط راجع به قبل است نخیر، بعد از عمل او هم هست. آن وقت اینجاست که ـ نعوذ بالله ـ اگر مسخ شد و این حیا و پردهداری او از بین رفت، دست به هر جنایتی میزند. ما تعبیر میکنیم میگوییم: آدم دریدهای است. چه را دریده است؟ پردة حیا را دریده و پاره کرده است.
لذا ما این را در روایات متعدّده داریم و این روایات را هم خاصّه نقل میکنند، هم عامّه. خیال نکنید فقط از طریق ماست. نه! اهل سنّت هم نقل میکنند. آنها هم متعدد نقل میکنند، ما هم متعدّد داریم. دارد از پیغمبراکرم (صلی االله علیه و آله و سلم) «لَم یَبقِ مِن أَمثالِ الأَنبیاء إِلّا قَولُ النّاس إِذا لَم تَسْتَحْیِ فَاصْنَعْ ما شِئْتَ» حضرت فرمودند از مثالهایی را که پیامبران الهی میزدند باقی نماند مگر این حرفی که حرف همه مردم است، این را خوب دقت کنید، قول همه مردم. چرا؟ چون همه انساناند، حیوان نیستند. و آن مثال شایع در میان مردم این است: وقتی که بنا شد شرم نداشته باشی هر جنایتی میخواهی بکن.
یک روایت دیگر از امام هشتم (علیه السلام) دارد حضرت فرمود: «ما بَقِیَ مِن أَمثالِ الأَنبیاءِ (علیهم السلام) إِلّا کَلِمَةٌ: إِذا لَم تَسْتَحْ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ» در روایت قبلی «فَاصنَع» بود این «فَاعمَل» است. یک جمله از مثالهای انبیا در میان مردم ماند و آن اینکه وقتی که بنا شد شرم نداشته باشی هر چه میخواهی بکن.
عامّه هم نقل میکنند. در دو جای کنز العمّال دارد و آن این است از پیغمبر اکرم «آخَرُ ما أَدرَکَ النّاس مِن کَلامِ نُبُوَّة الاولی: إِذا لَم تَستَح فَاصنَع ما شِئت»
وظیفه پدر ومادر در رشد دادن حیای فرزندان در همه ابعاد
مسأله حیا در باب تربیت یک نقش زیر بنایی دارد به این معنا که پدر و مادر که به طور معمول و متعارف دو مربّیِ دست اوّل برای انسان هستند، اینها آنچه را که باید روی آن دقّت کنند این است که نکند من پرده حیای این بچّه را بدرم، بلکه پرده حیای او را حراست و حفاظت و رشد بدهند. نمیخواهد تو به او حیا بیاموزی نه! سرکوبش نکن، خود او شرم ذاتی دارد. این را رشدش بده. چه در بُعد دیداریات، چه در بُعد شنیداریات، چه در بُعد رفتاریات، چه با هیکلات، چه با لباست، چه با لباسش. بالاترین جنایت پدر و مادر در باب تربیت نسبت به فرزند اینجاست که ـ نعوذ بالله ـ در این سه رابطه پرده حیای الهی این بچّه را بدرند. اینکه بچّه هر کاری دل او میخواهد بکند و هرچه میخواهد بگوید و هرچه میخواهد ببیند.
لذا در باب تربیت این مسأله را داریم هیچ قابل شبهه هم نیست، که آن هسته مرکزی که کاربرد زیاد دارد در باب تربیت اینجاست. این را بدانید آن کسانی که اسیر هواهای نفسانیشان هستند که میخواهند در جامعه به اهداف شیطانیشان برسند، از همین راه وارد میشوند: ترویج لاابالیگری، چه در بُعد الهی آن، چه در بُعد انسانی آن، در هر دو بُعد. همین کار را میکنند و به اهدافشان میرسند، جامعه را سوق میدهند به بیبندوباری به معنای پردهدری، پرده حیای جامعه را میدرند چه در بُعد دینی آن، و چه در بُعد الهی آن، و چه در بُعد انسانی آن و دیگر هر جنایتی بخواهند میکنند. «فَاصنَع ما شِئت»...
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی
تکرار تاریخ؛ از "مطهری" تا "مصباح یزدی"
تاثیر نماز صبح در جلوگیری از سکته قلبی |
نتایج یک تحقیق جدید علمی نشان میدهد ادای بوقت نماز صبح ، بهترین راه برای پیشگیری و درمان بیماریهای قلبی و تصلب شرائین است.
به گزارش واحد مرکزی خبر به نقل از روزنامه اردنی الحقیقه الدولیه، نتایج این تحقیق علمی تائید کننده نتایج تحقیق علمی دیگری است که سال گذشته منتشر شد.
شماری از متخصصان انجمن پزشکان قلب اردن با اعلام نتایج این تحقیق افزودند: ادای بوقت نماز صبح به درمان بیماری های قلبی و تصلب شرائین کمک می کند. گرفتگی عضله قلب باعث سکته قلبی و تصلب شرائین نیز عامل سکته مغزی است.
نتایج این تحقیق که روز یکشنبه در امان منتشر شد نشان میدهد انسانی زمانی که مدت زمان طولانی میخوابد
تپش قلبش به میزان زیادی کاهش می یابد و به پنجاه تپش در دقیقه میرسد.
زمانی که تپش قلب کاهش می یابد گردش خون نیز در عروق و رگها به شدت کند می شود و همین موضوع به رسوب املاح و چربیها در دیواره های عروق و رگها به خصوص در عروق قلب منجر می شود و به انسداد آن می انجامد.
تحقیقات علمی و پزشکی نشان میدهد گرفتگی قلب از خطرناکترین بیماریهاست و عامل اصلی بیماری تصلب شرائین و انسداد شاهرگ نیز خواب طولانی مدتی در طول شبانه روز است.
تحقیقات علمی مرکز ملی مطالعات مصر نیز نشان داده است نماز صبح در اول وقت به فعالسازی سلولهای بدن انسان منجر می شود و و نمی گذارد انقسام سلولی به وجود اید . انقسام سلولی به بیماریهای سرطانی منجر می شود .
نماز بموقع صبح همچنین به جلوگیری از سکته های قلبی کمک می کند و فعالیت هرمونهای بدن و گردش خون را تنظیم می کند .
آیا دیکتاتورهای عالم نمیدانند که مردم آنها را دوست ندارند؟ مسأله اینجاست که آنان از قدرتطلبی خود لذت میبرند و به دشمنی مردم اعتنایی نمیکنند و میگویند: مردم هر چه میخواهند فحش بدهند. پرسش این است: اینکه در اسلام اینقدر روی تواضع تکیه و از تکبر مذمت شده است، چه سری دارد؟ |
- قربانی كردن آرزوها(نگاه امام خمینی به حج)
- در لبیك، لبیك، «نه» بر همه بتها گویید و فریاد «لا» بر همه طاغوتها و طاغوتچهها كشید و در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است، دل را از دیگران تهی كنید و جان را از خوف غیر حق پاك سازید و به موازات عشق به حق، از بتهای بزرگ و كوچك و طاغوتها و وابستگانشان
- سخنی از دیروز برای امروز
- فریاد برائت ما، فریاد برائت مردم لبنان و فلسطین و همه ملتها و كشورهای دیگری است كه بر قدرتهای شرق و غرب، خصوصاً آمریكا و اسرائیل به آنان چشم طمع دوختهاند و سرمایه آنان را به غارت بردهاند و نوكران و سرسپردگان خود را به آنان تحمیل نمودهاند و از فواصل ه
- حاجی نامه
- هنگام خداحافظى، با گریه دخترك خردسالم، بغض گلویم را گرفت؛ قدرى هم بىنظمى و تأخیر در اتوبوس وجود داشت كه البته تا حدى طبیعى بود، ولى از این تعجب كردم كه چرا هواپیمایى براى مسافران شماره مشخص نكرده است و مسافران كه غالبا روستایى بودند، با هجوم همسفران را
- خواندنیهای سفـر حج
- هواى خنكِ سَحَر مىوزید، در كنار دوستان روبروى حِجر اسماعیل(علیه السلام) نشسته بودیم، گروهى مشغول طواف بودند، برخى نماز مىخواندند و بعضى با خداى خود نجوى مىكردند برادرى از سیاهان آفریقا به ما نزدیك شد، ابراز احساسات شدیدى مىكرد، با همهمان دست داد مىخ
- در حریم دوست
- سالن آكنده از جمعیّت است، لحظهها به كندى سپرى مىشود، این سو و آن سو كه مىنگرى، چهرههاى برجسته علمى و فكرى را نیز مىبینى كه سر در گریبان اندیشه، با زائران لحظههاى آغاز پرواز را انتظار مىبرند. با اعلام مسؤولان، زائران یكجا از جا كنده مىشوند. صف طولا
- در حریم عشق(سفرنامه)
- حجرالأسود یك و نیم مترى از سطح زمین بالاتر و تقریبا بیضى شكل است. اصل سنگ سیاه و نقطههاى قرمز دارد و با روكشى از سنگ مرمر برّاق محافظت مىشود. این سنگ آسمانى تاریخچهاى شگفتانگیز دارد. در احادیث
- وعدهگاه عاشق و معشوق
- حکایت بقیع، حکایت غربت است، غربت اسلام، و با که باید این راز را باز گفت که اسلام در مدینةالنبی از همه جا غریبتر است؟ خطاب ما اینجا با عاشقان است، و با درد آشنایان، که این حکایت را دیگر، هر دلی تاب شنیدن ندارد. ای اشک مهلتی، تا بازگویم حکایتی را که قرن
- اسرار تلبیه و مراتب آن
- لبیك گفتن در حال احرام نیز به این معناست كه: «خدایا! من هر چه كه حق اسـت، به آن گویا هستم و از هر چه كه باطـل است زبانـم را مىبنـدم.» لبیك گفتـن، تطهیر زبـان است از هر چـه كه معصیت است.
- غسل احرام؛ شستشوى گناهان
- سرّ غسل كردن آن است كه یعنى خدایا من همه آن معاصى و گناهان را در پاى توبه تو ریختم و اینك با بدن پاك و قلب پاك، جامه پاك به نام جامه طاعت در بر مىكنم.
- سر تراشیدن و راز آن
- راز سر تراشیدن، این است كه انسان هرگونه غرور و كبر و نخوت و منیّت را از سرش به دَر كند، و خود را از هر معصیتى تطهیر و تنظیف نماید.
- امتیازی برای شیعیان(حاجیان اندكند، ناله و فریاد بسیار!)
- ابوبصیر نابینا مىگوید: سالى در مكه مشرف بودم كه امام محمد باقر (علیه السلام) نیز همان سال مشرف بودند. از نشانهها و علامتهایى كه از راه حواسّ دیگر ـ غیر از باصره ـ احساس مىكردم،
- اسرار صحرای عرفات
- امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: مىدانید وقتى زائر و انسان حجگزار احرام بست، چرا باید به عرفات رود و بعد بیاید كعبه را طواف كند؟ براى آن كه عرفات خارج از مرز حرم است و اگر كسى میهمان خدا است، ابتدا باید به بیرون دروازه
- منافع حج از منظر علامه طباطبایی(ره)
- اما منافع اُخروى؛ عبارت است از تقرّب به خدا و به آنچه عبودیت انسان را در قالب گفتار و عمل متبلور مىسازد. اعمال و مناسك حج در بردارنده انواع عبادات است؛ چون توجه به خدا و ترك لذائذ مادى و مشاغل زندگى و پیمایش طریق عبودیت با تحمل سختىها و طواف خانه خدا و
- رازهای مقام ابراهیم و حجر اسماعیل(علیهماالسلام)
- وقتى انسان به مقام ابراهیم مىرسد؛ یعنى خدایا! من به جایگاه ابراهیم خلیل پا گذاشتم. همانگونه كه خلیل گفت: «انى وجّهتُ وجهى لَلّذى فطر السموات والأرض حنیفاً و
- اسرار اِحرام بستن
- پس دو لباس احرام را مىپوشد، قصد حج یا احرام مىكند، آنگاه لبیك مىگوید و احرام با این سه عمل محقق مىشود. و سرّ این عمل آن است كه مُحرِم مىگوید: خدایا! من از آنچه غیر تو است گُسَستم و تنها به تو پیوستم. اول گسستن از غیر خدا و بعد پیوستن به
- مقام ابراهیم نماد قیام لله
- براى احدى جایز نیست دو ركعت نماز طواف را جز پشت مقام ابراهیم بخواند، به دلیل گفتار خداوند بزرگ: از مقام ابراهیم نمازگاه برگزینید، پس اگر در غیر این مكان، این نماز را خواندى باید آن را اعاده كنى.
- تفاوت حج با دیگر عبادات
- زائران بیت الله الحرام هر عبادتى را كه انجام مىدهند راز و رمز بسیارى از آنها برایشان روشن است. نماز كارهایى دارد. روزه دستوراتى دارد. زكات و جهاد دستوراتى دارند كه پى بردن به منافع و فواید این دستورات دشوار نیست.
- اسرار طواف به دور كعبه
- قبله، انسان را در نماز متوجه خدا مىكند كه البته وظیفه دشوار و سختى است ولى این وظیفه و نقش در مورد قبله، تمام سعى و تلاش و كوشش و حركت انسان را شامل نمىشود. انسان نماز مىخواند، تلاش و كوشش مىكند، براى كسب روزى به سیر و سفر مىپردازد، ازدواج مىكند، آم
- پیوند حج با امامت و ولایت
- حج با امامت گره خورده و در روایات زیادى هدف نهایى از انجام مراسم حج ملاقات با امام زمان(عج) و عرضه نصرت بر او شمرده شده است و حج بدون ولایت به حج جاهلى(1) و چرخش بر گرد سنگهایى كه «لا تَضُرُّ وَلا تَنْفَعُ»(2) تشبیه شده است.
- تلاش شیطان در حج
- پیامبر اكرم (صلىاللهعلیهوآله) فرمود: هیچ روزى شیطان كوچكتر و خردتر و زبونتر و خشمگینتر از روز عرفه دیده نشده است و این نیست مگر به این جهت كه مهربانى و گذشت و آمرزش خدا، گناهان بزرگ را مورد عفو و غفران قرار مىدهد.
- آثار علمى و فرهنگى حج
- سرزمین وحى؛ یعنى خاستگاه اهلبیت پیامبر اكرم و مهد نشو و نماى آنان بیایند و اسلام ناب و فقه خالص و بىآلایش اسلام و قرآن را از زبان حاملان آن بشنوند و با امام وقت خود ملاقات كنند و احكام و شرایع دین را از زبان اهلش بشنوند و بدعتهاى رایج را از
- جامه احرام، جامه طاعت
- این كه لباس دوخته را از تن بیرون مىآورى؛ یعنى آن لباس گناه و عصیان را كه تا كنون، تار و پود آن را بافتید و دوختید و در بر كردید، بیرون آوردید وگرنه چه فرقى است بین لباس دوخته و نادوخته؟! پس
- حضور امام زمان (علیه السلام) در حج
- وجود مبارك حضرت بقیّة الله، حجة بن الحسن (عجّل الله تعالى فرجه الشریف) هر سال در مراسم حج حضور دارند.(3) در عرفات و منا حاضر است. همچنین بسیارى از شاگردان خاصش مانند ابوبصیرها، سدیر صیرفى ها و زُهرىها و ... كه تربیت شده او هستند در مراسم حضور دارند. حضرت
- راز سنگ زدن به شیطان
- معناى سنگ زدن به جمره آن است كه من هر شیطان و شیطنتى را رمى كردم. پس اگر انسانى خود جزء شیاطین انسى باشد، هرگز قدرت و لیاقت رمى ندارد. وقتى شیطان قرین(همنشین) كسى باشد، او نمىتواند قرین خود را رمى كند؛
- اسرار صفا و مروه
- معناى سعى این است كه انسان از معصیت به اطاعت فرار مىكند و فرار الى الله در سعى بین صفا و مروه به طور بارز ظهور مىكند. هروله و دویدن بین صفا و مروه، از گناه به سوى اطاعت و از غیر به حق دویدن است.
- آب زمزم، جام طاعت
- آب زمزم آبى است كه به بركت دودمان ابراهیم خلیل جوشید و هنوز هم بعد از چند هزار سال مىجوشد، با آن كه مكه معظمه، سرزمین برف و باران فراوان نیست. گر چه چاهها و قناتهاى دیگرى افزوده شده، لیكن آب زمزم بعد از چند هزار سال همچنان مىجوشد و شایسته است كه زائر
- توصیف حج از منظر امام رضا علیه السلام
- فلسفه حج ورود در میهمانى خداى بزرگ و طلب رحمت افزونتر و خروج از معاصى و گناهان و توبه از گذشته اعمال و انتخاب راه و روش صحیح براى آینده است. و نیز در سفر حج، اموال خرج مىشود، بدنها به رنج مىافتد و لذات و شهوات نفسانى مهار مىگردند و
- راز دست كشیدن به حجرالاسود
- معنا و سرّ دست زدن به حجر اسود این است كه: «خدایا! من تعهّد كردم و با تو پیمان بستم كه دیگر دست به گناه دراز نكنم» ربا ندهم و نگیرم، رشوه ندهم و نگیرم، امضاى باطل نكنم و ... و سرّ این كه متشرّعین اصرار دارند استلام حجر كنند، آن است كه مىخواهند این تع
- چهره واقعی حاجیان در حج
- امام سجاد(علیه السلام) از زهرى پرسید: به نظر تو جمعیت زائر امسال چقدر است؟ زهرى عرض كرد: چهارصد هزار یا پانصد هزار. حضرت با اشارهاى، گوشههایى از ملكوت را بر وى روشن ساخت و او باطن بسیارى از افراد را دید كه به صورت حیوان بودند. آنگاه امام فرمود: حجگزا
- تاریخچه مقام ابراهیم (علیه السلام)
- مقام ابراهیم (علیهالسلام) از سنگهاى بهشتى است؛ مانند «حجرالأسود» و «حَجَر بنىاسرائیل»(4) و در برخى روایات آمده است كه چون آدم (علیهالسلام) به بناى كعبه مأمور شد، كوه ابوقبیس صدا زد: «اى آدم، امانتى نزد من است، یكى حجرالأسود و دیگرى مقام ابراهیم و آدم
- نقش كعبه در قبله
- روى كردن به قبله در نمازها، نشان از اخلاص در برابر خداوند متعال است و اخلاص به معناى تسلیم شدن خط سیر و جهت حركت انسانها به خداوند متعال و روى آوردن به اوست. تسلیم شدن انسان در برابر خداوند به چند گونه است:
- درسهایی از طواف
- اولین درس، زمانی است كه از خارج به طواف می نگریم؛ وقتى از فراز بیت الله الحرام چشم به طواف (و طواف كنندگان) بیافكنیم، توده انبوهى را مىبینیم كه در حركتى آرام، پیگیر و پیوسته به گرد خانه كعبه مىگردند تو گویى زمین مسجدالحرام در حركتى آرام و دلنواز، آنان
- شستوشوى گناهان در حج و عمره
- و نیز از امام صادق علیهالسلام است كه فرمودند: «مِنَ الْحُجّاجِ ... صِنْفٌ یَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَیْئَةِ یَوْمٍ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ»؛ «از حاجیان گروهى هستند كه در بازگشت... از گناه خارج مىشوند؛ مانند زمان تولد از مادرشان (پاك مىگردند).» (كافى، ج4، ص
- حج؛ تجسمی از معاد
- مناسك حج و حضور در مواقف و میقاتهاى آن، هر یك نمونهاى است از حشر و نشر در قیامت كه به برخى از این نمونهها اشاره مىكنیم: 1ـ آماده شدن براى سفر حج به پرداخت بدهىهاى شرعى و قانونى و ردّ مظالم عباد و كسب رضایت كسانى كه با او معاشرت داشتند، وصیت كردن و
- چرا كعبه كعبه است؟
- امام صادق (علیه السلام) فرمود: كعبه چون یك خانه مكعب شكل است، كعبه نامیده شده است.(1) یعنى چهار دیوار دارد، یك سطح و یك كف، لذا مكعب مىشود. آنگاه فرمود: سرّ این كه چهار دیوار دارد آن است كه بیت المعمور داراى چهار دیوار و چهار ضلع است. بیت المعمور داراى
الهی قربانت بروم،
در این مدت كه مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم، متذكر شما هستم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است.
عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه خودش حفظ كند.
[حال] من با هر شدتی باشد میگذرد ولی به حمدالله تاكنون هرچه پیش آمده خوش بوده، و الان در شهر زیبای
حقیقتا جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف كه محبوب عزیزم همراهم نیست كه این منظره عالی به دل بچسبد...
ایام عمر و عزت مستدام.
تصدقت.
قربانت.
روحالله »
این یک نامه واقعی از حاج آفا روح الله خمینی از سواحل زیبای عروس خاورمیانه است، که چند سال پیش عمومی شد. از واژه ها و تعابیر تعجب نکنید، رفتار درست همین است، بقیه اشتباه می کنند.
ما پیروان رسولی هستیم که بانگ میزده: کلمینی، یا حمیرا!
ما پیروان رسولی هستیم که فرموده: محبت خود را به همسرانتان ابراز کنید...
چند توضیح:
- تاریخ نامه فروردین سال 1322 در اثنای سفر امام خمینی به سوریه،اردن،فلسطین و لبنان است.
- این نامه عاشقانه ترین نامهای است كه از یك عارف کامل، فقیه، مجتهد، مرجع تقلید شیعه و رهبر فرهمند ایران بیش از نیم قرن پیش بر جای مانده و از حیث بار عاطفی و محتوای احساسی، نه فقط در میان روحانیان و سیاستمداران كه حتی در میان روشنفكران و نویسندگان هم بینظیر است.
- از لحاظ زمانی حدود یک سال پس از نوشتن «کتاب مصباح الهدایه» مهمترین کتاب امام در حوزه عرفان که در 27 سالگی به رشنه تحریر درآمده بود؛ به گفته اساتید عرفان نظری این کتاب اعجاب است و نویسنده 27 ساله یک اعجوبه راه صد ساله رفته در عرفان.
- چه زیباتر می شد که چند غزل از دیوان اشعار امام را هم کنار این نامه می آوردم؛ افسوس از فرصت کم.
- یک نکته یک تامل:
تنها یک پاسخ می توان داد: باید در درباهای ناب عرفان شیعی به جسنجوی دلایلش پرداخت.
- در آخر آنکه: ای کاش! دوستان متاهل در این جنبه ها امام راحل را سرمشق قرار می دادند.
خاطره ای از حالات متعالی حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله تعالی در یكی از آخرین روزهای ماه مبارك رمضان بود كه قبل از ظهر خدمت شان رسیدم، جمعی از فضلاء و بزرگان حوزه حضور داشتند، ولی قیافه ی آقا نشان می داد كه خاطرشان ناراحت است، در گوشه ی در نشستم و از موضوع و علت تكدر ایشان سئوال كردم. معلوم شد از فردای زندگانی خود اظهار خوف می كنند و همین مطلب ایشان را ناراحت كرده است. خدمات ایشان به جهان اسلام و عالم تشیع، بناهایی كه به دست ایشان و اجازه ی ایشان احداث شده است، كتبی كه در عهد ایشان و با همت و مساعدت و اجازه ی ایشان به طبع رسیده است و صدها خدمات دیگرشان در آن مجلس ذكر شد، ولی آن مرد بزرگ روحانی در حالی كه با نگاه مایوسانه ای به روی افراد می نگریستند، در جواب همه ی این مطالب فرمودند: « اگر سر و كار من فردا هم با شما بود، همه ی این مطالب درست و این تعریف ها فایده داشت، ولی با از كتاب خاطرات داماد ایشان مرحوم آیت الله سید محمد حسین علوی طباطبایی بروجردی ( ره ) صص 86 ـ 87.
تأثیر نماز بر ایمنی حواس
پیامبر اكرم (ص) :
وضو كلید نماز و نماز كلید بهشت است .
دانش بشری از سال ها پیش حواس انسان را در پنج عنوان ( بینایی ، شنوایی ، بویایی ، چشایی و لامسه ) طبقه بندی می كند و همین حواس پنجگانه هستند كه رابطه گسترده انسان و دنیای اطراف او را شكل می دهند .
در قسمت های گذشته به چند مزیت پزشكی پیرامون نظافت دست ناشی از وضو ، توجه یافتیم و اینك به نظافت صورت رسیده ایم كه آن نیز در آیه شریفه 9 از سوره مباركه مائده ، به عنوان یك فرمان لا یتغیر الهی بر عموم مسلمانان واجب شده است .
در اهمیت نظافت صورت شاید همین نكته كافی باشد كه چهار حس از مجموع حواس پنجگانه بشری در وابستگی كامل با صورت بسر می برند . تماس آب كه منشأ پاكیزگی و حیات است و به صورت، علاوه بر محاسن متعددی كه از جهت برقراری تعادل ناقل های عصبی در بدن انسان دارد، از دیدگاه مقابله با آلودگی هایی كه ممكن است ، در چشم ، بینی ، دهان و پوست صورت و .. ایجاد بیماری كند مهم است . به خصوص كه در آب ، حین وضو ، و همچنین استفاده از شانه و مسواك ذكر شده است .
با این كه دست قدرتمند صنع الهی ، چنان ساختمان گوش و بینی و چشم و .. را آفریده است كه خود به خود مقاومت بی نظیری در مقابل آلودگی می كنند و روزانه بارها و بارها بدون آنكه انسان وقوفی پیدا كند ، آلودگی ها را از خود دور می سازند ( مثلاً در گوش جریان موم ، در بینی موهای ریز متعدد ، در چشم پلك زدن و اشك و .. ) اما چنانچه آب نیز در شستشوی صورت به كار برده شود ، ما حصل فعالیت پاك كنندگی اعضای صورت به نتیجه خواهد رسید.
در هر صورت دستور قرآن مبنی بر شستن دست ها و صورت قبل از نماز با توجه به اینكه این اعضاء معمولاً پوشانده نمی شوند ( حتی در مورد حجاب خانم ها مورد استثناء واقع شده اند وجه و كفین ) و در نتیجه با وجود اهمیت آنها از نظر تمركز حس های پنجگانه ، در معرض آلودگی دائمی هستند ، می تواند حاوی حكمت های بی شمار باشد ، كه در سطور گذشته با اختصار، به مشتی نمونه خروار اشاره شد .
مصاحبه ای با شیطان
روزی كه شیطان تلفنی تماس گرفت و بی مقدمه گفت: "حاضرم رؤیای تو را تبدیل به واقعیت كنم"، به ناگاه شوكه شدم! باورم نمی شد! تنم خیس عرق شده بود! وحشت و ترس سرا پای وجودم را فرا گرفته بود! به هر زحمتی كه بود خودم را جمع كردم و بالاخره قراری برای مصاحبه گذاشتم.
روز مصاحبه:
جناب شیطان با دو ساعت تاخیر حاضر شد. وقتی هم كه رسید عذرخواهی كرد و گفت:
مأموریت خطیری پیش اومد كه از دوستان ساخته نبود و می بایست خودم انجام می دادم.
پیش از انجام مصاحبه گفتم:
با چه تضمینی باور كنم كه در جریان مصاحبه بر مبنای صداقت در گفتار سخن خواهی گفت؟
خندید و گفت: دلیلی ندارد دروغ بگویم. چون من به حربه ای مجهزم كه اگر پرده از تمام اسرار من برداشته شود باز هم می توانم به خواسته های خود دست یابم.
گفتم: چه حربه ای؟
جواب داد: غفلت؛ انسانها را به خواب نوشین غفلت می برم و آن وقت نقشه هایم را عملی می كنم.
سوگند یاد می كنم كه تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت، پیوسته بر سر راهتان در كمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اكنون ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.
متن مصاحبه:
عبدالله: خودتان را معرفی كنید.
شیطان: فردی هستم از طایفه جن. مسمی به اسم خاص "ابلیس" و مشهور به اسم عام "شیطان"؛ البته اسامی و اوصاف دیگری هم دارم كه چندان معروف نیستند نظیر وسواس، خنّاس، عزازیل، عفریت، شیصبان، حارث، مارد، غوی، رجیم، ابو مره، ابولبین، مذموم، مرید و…(1)
عبدالله: پیشه و شغل شما چیست؟
شیطان: مشاغل فراوانی دارم؛ گاهی مسافر كشم؛ سر دو راهی حق و باطل می ایستم و مسافران را در جاده گمراهی در بست به سفر جهنم می برم. گاهی كشاورزم و بذر كینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم. گاهی نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقیقت می زنم و جامه كژی برقامت راستی می پوشانم. گاهی هم خلبانم؛ با بالهای وسوسه و القاء آنقدر بر فراز قلب آدمی چرخ می زنم تا باند مناسب برای فرود بیابم.(2)
عبدالله: دشمنی دیرینه ات با آدمی زاد از كجا سرچشمه می گیرد؟