شکوفایی عقل محصول بعثت نبوی
حمد سرمدی، صمدی را سزاست که فیض اقدس و مقدّس او علم و عین را به بار آورد. تحیّت ابدی پیامبران به ویژه حضرت ختمی نبوّت(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را رواست که پیام دانایی و دارایی را به گوش و هوش رساندند. درود بیکران اهلبیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را بهجاست که صلای ولایی را به سالکان مجذوب ابلاغ نمودهاند. مخصوصاً حضرت ختمی امامت مهدی موجود موعود(علیه السلام) که ندایِ: ﴿ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ﴾ را به مجذوبان سالک منتقل کرده است. به این ذوات قدسی تولّی داریم و از معاندان لدود آنان تبرّی
به طوری كه در آیات قرآن و احادیث اهل بیت (ع) بیان گردیده است، خداوند متعال در زمانهای مناسب پیامبرانی را برای هدایت مردم برانگیخته وهیچ قومی را بدون راهنمای الهی وانگذاشته است.
نوید بعثت پیامبر (ص)
خوف پیامبر صلى الله علیه و آله از شرّ زنان
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «ما تَرَكْتُ بَعْدِى فِتْنَةً أَضَرَّ عَلَى الرِّجالِ مِنَ النِّساء» براى مردان امت بعد از خودم، فتنهاى را خطرناكتر و زیانبارتر از زنان هرزه، خبر ندارم. یعنى از فتنه ربا خطرناكتر است. چند سال كسى ربا مىخورد، بعد مىفهمد كه كار بدى كرده است، توبه مىكند. مىرود و اضافههایى را كه از مردم گرفته است، پس مىدهد.
اما جوانى كه به دنبال زن نامحرم هرزه و ناپاك رفته است و لذتش را به پاى این زن برده و بعد از چند سال دچار تب مىشود، مىرود آزمایش خون مىدهد، مىگویند: ایدز گرفتهاى، توبه ایدز چیست؟ توبه نابود شدن جوانى است؟ توبه مرگ آن جوان به خاطر زنا چیست؟ یا مرد زن دارى كه به دنبال چنین زنانى رفته و همسر، دختر و پسرش را آزرده و آبرویش بر باد رفته است، این همسر زحمت كشیده پاكدامن، با زحمات سنگین، چند فرزند از این شوهر در دامنش بزرگ شدهاند، توبه ظلم و سوزاندن قلب و جگر اینها چیست؟ خیلى از گناهان با توبه قابل جبران است، اما گناهان روابط نامشروع گاهى قابل جبران نیست.
گناه مردى كه به خاطر روابط نامشروع، زندگى خانوادگىاش از هم پاشیده شده و زن و فرزندانش آواره شدند را با چه توبهاى مىتوان جبران كرد.
سنگینى گناه زنا
روایت دیگرى بیان كنم كه در معتبرترین كتابها نیز نقل شده است كه رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید: «لَنْ یَعْمَل ابنُ آدَمَ عَمَلًا أعْظمُ عِنْدَ اللهِ تَبارَكَ وَ تَعالى مِنْ رَجُلٍ قَتَلَ نبیاً وَ إماماً أو هَدَمَ الكَعْبَةَ التى جَعَلَها الله عز و جل قِبلةً لِعِبادِهِ أَوْ أَفْرَغَ مائَهُ فِى امْرأةٍ حَراماً» در تمام این عالم، فرزند آدم عملى را سنگینتر از كسى كه یكى از این چهار عمل را مرتكب شده است، انجام نداده است: كسى كه پیامبر یا امامى را كشته باشد، سوم: یا كعبهاى را كه خداوند قبله بندگانش قرار داده، خراب كند، چهارم: یا انسانى كه با زنِ نامحرمى رابطه برقرار كرده و زنا كند. این داستان شهوت است، كدام شهوت؟ شهوت زلیخا، زن خائن. اما چرا نتوانست به حضرت یوسف علیه السلام دست بیابد؟ حضرت یوسف علیه السلام مگر در كجا قرار داشت؟ جواب این سؤال را از خدا بشنوید.
سندی با ارزش از سالهای اولیه رسالت حضرت محمد (ص) |
اولین قانون اساسی مكتوب در جهان، كه به وسیله رئیس حكومتی تنظیم و تدوین شده باشد، قانونی است كه توسط شخصیتی مانند حضرت محمد(ص) طرح و تنظیم شده و چون یكی از مفاخر عالم اسلام است، |
شیعه آنلاین به نقل از
"کورت وسترگارد" دو روز پیش توسط یک جوان اهل کشور سومالی که یک کلت به همراه داشت، مورد تهدید قرار گرفت اما توانست از دست وی جان سالم بدر ببرد. پس از تیراندازی جوان سومالی به سمت کاریکاتوریست موهن، اهالی محله فورا پلیس را خبر کرده و جوان سومالی را بازداشت کردند.
گفته می شود "کورت وسترگارد" از زمان کشیدن آن کاریکاتور موهن تا به امروز که چندین سال می گذرد، همواره در رعب و وحشت زندگی کرده و همیشه جانش در خطر بوده است. حتی گاهی که به شهرها و یا کشورهای مختلف سفر میکند، برخی هتلها از ترس به خطر افتادن امنیتشان، حاضر به استقبال از وی و دادن اتاق به او نمیشوند.
شایان ذکر است حدود دو سال پیش نیز شبكه فرهنگی عرب زبان هجر در خبری مشابه اعلام كرد که جسد سوخته "کورت وسترگارد" نزدیك دفتر نشریه محل كار وی در دانمارك، پیدا شده است. در همان روز شبكه تلویزیونی الفرات عراق نیز در بخش زیرنویس خود این خبر را پخش كرد اما چند روز بعد شایعه بودن خبر اعلام شد.
قابل ذکر است روزنامه پرتیراژ دانماركی «یولند پوستن» سیام سپتامبر 2005 میلادی به بهانه و ادعای آزادی بیان، تصاویری اهانت آمیز به پیامبر اكرم(ص) منتشر كرد. روزنامه مگزینز نروژ نیز این تصاویر را 10 ژانویه سال بعد برای دومین بار چاپ كرد. چاپ این كاریكاتورها در روزنامه یولند پوستن و متعاقب آن روزنامه های چند كشور اروپایی دیگر، خشم مسلمانان جهان را برانگیخت
بعثت از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع)
با بعثت حضرت ختمی مرتبت(ص) چنان انقلابی در ارض و سماء و ملك و ملكوت رخ داد كه پیش از آن هرگز سابقه نداشت. بیشك درك و فهم چنین رویداد عظیمی تنها در توان كسانی است كه خود مستقیماً از چشمة حكمت و معرفت پیامبر خاتم(ص) سیراب شده؛ و بعثت را با همه وجود حس كرده و حتی صدای شیطان را به هنگام نزول وحی بر پیامبر(ص) شنیده است؛ كسی به تعبیر پیامبر اعظم(ص) همة آنچه را كه رسول خدا دیده است، به چشم خود دیده و همة آنچه را كه آن حضرت شنیده، به گوش خود شنیده و تنها تفاوت او با پیامبر این بوده كه به مقام نبوت نرسیده است.1
آری، او كسی نیست جز خانهزاد وحی، برادر و وصی رسول خدا، حضرت امیرمؤمنان(ع).
با توجه به آنچه گفته شد، در این مقاله نگاهی سریع و گذرا خواهیم داشت بر آن دسته از خطبهها و كلمات امیر بیان، علی(ع) كه در آنها از بعثت و نبوت حضرت ختمی مرتبت(ص) سخن به میان آمده است.
امیر مؤمنان علی(ع) در نخستین خطبة نهجالبلاغه، دربارة بعثت پیامبران الهی و از جملة پیامبر خاتم(ص) میفرماید:
و خداوند پاك از میان فرزندان آدم پیغمبرانی برگزید و از ایشان به زبان وحی پیمان گرفت، در زمانی كه بیشتر آفریدگان پیمان خدا را وارونه و به حق او نادان بودند و برای وی مانندها گرفته بودند. شیاطین راه آنها را از خداشناسی زده بودند و به گمراهی كشیدند، پس پیامبران خود را برانگیخت، و یكی پس از دیگری فرستاد تا عهد خداشناسی را كه در فطرت آدمی بود باز طلبكنند، و نعمت از یاد رفته را باز به یاد آورند، و با مدد حجت و برهان آنان را به راه آورند، و گنجینههای دانش پنهانی را برون آرند و راز هستی را در دیدگانشان بنمایند. چه از آسمانی كه فراز سر ایشان است، و چه گهوارهای كه در زیر پایشان گسترده، و چه از انواع معیشتها كه زندهشان میدارد، و اجلهایی كه نابودشان میكند، و بیماریهایی كه مایة فرسودگی آنان میگردد، و بلاهای هولناك زمانه كه پیاپی برایشان وارد میشود، و هیچگاه خدای پاك از آفریدگان خود، پیغمبر یا كتاب یا برهان قطعی یا روشی استوار را مضایقه نفرموده، پیامبرانی كه با وجود شمار كم و داشتن دشمنان بسیار از رسالت وحی بازنماندند. گاه از ایشان پیامبرانی بودند كه اسم پیغمبر بعد از خویش را میدانستند و یا پیغمبران پیشین آنها را میشناختهاند. بدینگونه قرنها سپری و روزگار طی شد و پدران رفتند و دنیا را به فرزندان خود وانهادند، تا اینكه خدای پاك محمد(ص) را برای وفای به وعدة خویش و اكمال نبوت مبعوث فرمود، در حالی كه از پیغمبران پیشین پیمان گرفته بود، و نشانههایش آشكار، و میلادش فرخنده بود.
در آن زمان ساكنان زمین هر یك جزء مذهبی متفرق، و با خواستهایی پراكنده بودند، و به راههای گوناگون میرفتند: گروهی خدا را همتای خلق دانسته، و گروهی در نام او تصرف روا میداشتند یا به غیر او میپیوستند. پس پروردگار آنان را به وسیلة آن پیامبر از گمراهی به راه راست راهبر شد، و ایشان را از جهالت رهانید.
سپس خداوند پاك دیدار خود را برای محمد(ص) برگزید و او را در جوار خویش شایسته دید و تمایلش را به سوی خود رهنمون شد، و از بلاهایش رهانید. و روحش را كریمانه به سوی خویش خواند ـ درود بر وی و خاندان وی باد ـ او نیز چون پیامبران امتهای دیرین برای شما میراثی گذاشت؛ زیرا كه ایشان امت خود را وانگذاردند مگر به رهنمون راهی روشن و نشانهای معین. محمد(ص) نیز كتابی را كه از سوی پروردگارتان بر او فرود آمده بود، در میان شما نهاد؛ كتابی كه احكام حلال و حرامش در آن بیان و واجب و مستحب و ناسخ و منسوخِ آن روشن شده بود. معلوم داشته كه چه كارهایی مباح است و كدامیك واجب یا حرام. خاص و عام چیست و در آن اندرزها و مثالهاست. مطلق و مقید و محكم و متشابه آن را آشكار ساخته.
هر مجملی را تفسیر كرده و گره هر مشكلی را گشوده است. و نیز چیزهایی است كه برای دانستنش پیمان گرفته شده و چیزهایی است كه به نادانستنش رخصت داده شده. احكامی است كه در كتاب خدا به وجوب آن فرمان داده شده و در سنت، آن حكم نسخ گشته و نیز احكامی است كه در سنت به وجوب آن تأكید شده ولی در كتاب به ترك آن اجازه داده شده و نیز اعمالی است كه زمانش فرا رسد واجب و چون زمانش منقضی گردد وجوبش از میان رود. و در مورد اموری كه ارتكاب آن گناه، خُرد است و مستوجب آمرزش اوست و اموری كه اندك آن هم پذیرفته میشود و هر كس اختیار دارد كه بیش از آن را نیز به جای آورد.2
آن حضرت در قسمتی از خطبه 33 نهجالبلاغه، بعثت پیامبر اكرم(ص) را چنین توصیف میكند:
خداوند پاك، محمد(ص) را به پیامبری فرستاد در حالی كه میان عرب كسی نبود كه كتابی خوانده، یا دعوی پیامبری كرده باشد. پس محمد(ص) آنان را رهبری نمود، به جایی كه باید نشانید، و به عرصة رستگاریشان رسانید. تا احوالشان چونان نیزههایشان استقامت پذیرفت و جای پای استوار كردند، و سنگهایی كه بر آن ایستاده بودند از لرزش بازماند. به خدا سوگند، كه من از افراد سپاه او بودم كه به دشمن هجوم بردیم تا فرار كردند من نه ناتوانی نمودم و نه بیم به دل راه دادم. اكنون در این راه هم كه میروم همانند راهی است كه با فرستادة خدا(ص) رفته بودم، امروز هم باطل را برمیدرم تا چهرة حق از كنار آن آشكار شود.
مرا با قریش چه كار؟ به خدا سوگند آن زمانها كه كافر بودند با ایشان جنگیدم، اكنون هم به خاطر انحرافشان با ایشان پیكار میكنم، و همانگونه كه در زمان فرستادة خدا(ص) رویاروی آنان بودم امروز نیز مقابل ایشانم. به خدا قسم قریش كینهای از ما ندارد جز آنكه خدا ما را بر آنان برگزید، و آنان را در زمرة خود در آوریم، پس چنان بودند كه شاعر گفته:
«به جان خودم سوگند كه بامدادان پیوسته شیر خالص نوشیدی، و سرشیر و خرمای بیهسته خوردی. ما این مقام عالی را به تو دادیم و تو مقامی نداشتی، ما بودیم كه پیرامون تو اسبان كوتاه مو و نیزهها فراهم ساختیم».
3
در خطبه 93 نیز در وصف سلسلة پیامبران الهی میفرماید:
آنان را در بهترین ودیعتگاه به امانت نهاد و در شریفترین قرارگاه جای داد. آنان را از اصلاب كریم به رحمهایی پاكیزه منتقل گردانید. هرگاه یكی از آنان از جهان رخت برمیبست دیگری برای اقامة دین خدا جای او را میگرفت. تا كرامت نبوت از سوی خداوند پاك نصیب محمد(ص) گردید. او را از برترین معادن و عزیزترین سرزمینها بیرون آورد؛ از درختی كه پیامبرانش را از آن برآورده، و امینان وحی خود را از آن گلچین كرده بود. عترتش بهترین عترتهاست، و دودمانش نیكوترین دودمانها، و شجرهاش بهترین شجرههاست، در حرم روییده و در بستان مجد و شرف بالیده است، شاخههایش بلند و میوهاش دور از دسترس، اوست پیشوای پرهیزگاران و دیدة بینای راه یافتگان، اوست چراغ پرفروغ و شهاب درخشان و آتشزنة فروزان. سیرتش میانهروی، آیینش رشددهنده، كلامش جداكنندة حق از باطل، و داوریش قرین عدالت است.
او را در فاصلهای از پیامبران و در دوران خطا و لغزش امتها، و در نادانی و بیخبری گرفتار فرستاد.
خداوند بر شما رحمت آورد، بر نشانههای آشكار عمل كنید راه واضح و روشن است و شما را به بهشت میخوانند. اكنون در سرایی هستید كه در آن برای كسب رضای خداوندی آسودگی و فرصت دارید، پروندهها گشوده است، و قلمها جاری است، و بدنها سالم، و زبانها گویاست، توبه پذیرفته، و اعمال مقبول میگردد.4
امیر مؤمنان(ع) در خطبة 94 به توصیف وضعیت مردمان تا پیش از برانگیخته شدن حضرت ختمی مرتبت(ص) پرداخته، میفرماید:
به رسالتش فرستاد. در حالی كه مردم گمراهانی حیرتزده، و در فتنه فرو افتاده بودند. هوا و هوس آنان را بر خود غوطهور، و كبر و نخوت از طریق صوابشان منحرف ساخته، جاهلیت تاریك آنان را سبكسر و در كارها متزلزل و حیران نموده بود، رسولالله(ص) نصیحت و نیكخواهی را به حد اعلی رسانید و به راهشان آورد و به حكمت و اندرز نیكو آنها را به راه خدا فراخواند.5
آن حضرت در خطبه 95 نیز پیامبر گرامی اسلام را چنین توصیف میكند:
قرارگاه او بهترین قرارگاهها، و خاستگاه او شریفترین خاستگاههاست، در معادن كرامت، و مهدهای پاكی و پاكدامنی دلهای نیكوكاران بدو گرایید، و توجه چشمها به سوی او گردید. خداوند با بعثت او كینهها را مدفون ساخت، و آتش خصومتها را خاموش نمود. میان یاران را (به خاطر ایمان) بدو الفت داد، و میان خویشاوندان (به خاطر كفر) جدایی افكند. ذلیلان را عزیز كرد و عزیزان را ذلیل، و حقایق را گاه به سخن آشكار نمود و گاه به خاموشی.6
امام علی(ع) در خطبه 108 دنیاگریزی پیامبر اكرم(ص) را توصیف كرده، میفرماید:
دنیا را ناچیز و خرد شمرد، و بیمقدارش دانست و خوارش كرد، و دانست كه خدای تعالی دنیا را از او دور گردانید، چون حقیر بود به دیگری ارزانیش داشت. پس به جان و دل از دنیا اعراض نمود، و خاطرة آن را در وجود خود كشت، و دوست داشت زینتش در برابر چشمش نیاید تا مبادا از آن جامة فاخری گزیند و یا به ماندن در آن امید بندد. پیام پروردگارش را به مردم رسانید تا آنان را بهانهای نباشد، و امت خود را از روی نیكخواهی هشدار، و با بشارت بهشت مژده داد و دعوت فرمود، و با تهدید از آتش ترساند.
ما شجرة نبوتیم، و جایگاه فرود آمدن رسالت، و محل آمد و شد ملائكه، و معادن علم، و چشمههای حكمت. یار و عاشق ما منتظر رحمت خداوندی باشد، و دشمن و كینهتوز ما در انتظار قهر خداوند.7
امیر بیان، امیرمؤمنان(ع) در خطبه 234 نهجالبلاغه كه به خطبة «قاصعه (خواركننده)» معروف شده است، در بیانی زیبا به فلسفة رنج و ابتلاهایی كه انبیای الهی(ع)، از جمله پیامبر خاتم(ص) در تبلیغ رسالت و نبوت خود، بدانها گرفتار شدند، اشاره كرده و توضیح میدهند كه چرا خداوند پیامبران الهی را از قوت و قدرت ظاهری و سلطنت دنیایی برخوردار نساخته است:
اگر خدای پاك میخواست كه هنگام برانگیختن انبیا درب گنجهای طلا، و معادن زر ناب، و باغهای بهشتگونه را برایشان بگشاید، و پرندگان و وحوش زمین را به فرمان ایشان درآورد انجام میداد، ولی اگر آنگونه میكرد آزمایشها را موردی نبود و پاداش روز كیفر باطل میشد و اخبار آسمان تباه میگردید و ثواب مبتلایان به سختی بر پذیرندگان دعوت انبیا تعلق نمیگرفت، و گروندگان در خور ثواب نیكوكاران نمیشدند و برای اسماء و لغات مفهومی نمیماند.8
ولی خدای پاك پیغمبران خود را در تصمیمهایشان نیرو داد، و به ظاهر در دیدة دیگران ناتوان نمود، با قناعتی كه دلها و دیدگان را از بینیازی پر میكرد و با گذشتی كه چشمها و گوشها را مملو میساخت. اگر پیامبران را نیرویی بود كه كس را یارای ستیز با آنان نبود و یا عزت و جاهی كه مورد ستم واقع نمیشدند یا سلطنتی كه مردم به سویشان گردن میكشیدند، و از هر سو بار سفر بسته آهنگ ایشان مینمودند تا هیبت و شكوهشان را بنگرند، در این حال مردم اندرزهایشان را آسانتر میپذیرفتند و در برابر آنان كمتر سركشی میكردند، آنگاه از وحشتی كه از عظمت ظاهر انبیا بر آنها چیره میشد یا به واسطة رغبتی كه آنها را متمایل میساخت ایمان میآوردند؛ یعنی نیتهایشان خالص نبود و اعمال نیكشان میان مؤمن حقیقی و ظاهری یكسان بود. اما خدا میخواهد كه پیروی از فرستادگان وی و تصدیقكتابهایش و فروتنی در پیشگاهش و تسلیم در برابر فرمانش و گردن نهادن به طاعتش اموری باشد خاص او و از هرگونه شایبهای پاك باشد، كه هر چه آزمایش و امتحان بزرگتر، پاداش و ثواب آن بیشتر است.9
سرانجام در خطبة 226 شاهد شكوائیة امام علی(ع) در فراق پیامبر اكرم(ص) هستیم؛ كلماتی كه در هنگام غسل دادن و كفن كردن رسول خدا بیان شده است:
ای فرستاده خدا! پدر و مادرم به فدایت، با مرگ تو رشتهای گسسته شد كه با مرگ دیگران پاره نشود و آن رشته نبوت و اخبار غیبی و آسمانی است.
حادثة خاصی بود مصیبت تو به گونهای كه آنان كه به مصیبت مرگ تو دچار شوند دیگر سوگها را از یاد بردند، و همگان یكسان در مصیبت مرگ تو عزادار شدند، اگر ما را به شكیبایی فرمان نداده، و از زاری منع نكرده بودی، چنان میگریستیم تا سرشكمان را به پایان رسانیم، درد جدایی تو در رفتن درنگ میكند، و رنج و اندوه تو چون یار سوگند خوردهای همره ماست، در سوگ تو هر چه بیتابی كنیم باز هم اندك است؛ ولی مرگ چیزی است كه كس را یارای راندن و توان دفع آن نیست، پدر و مادرم فدای تو باد؛ ما را نزد پروردگارت یاد كن و به ما بیندیش.10
پی نوشت :
1. امام علی(ع) در خطبه 234 نهجالبلاغه (خطبه قاصعه) میفرماید: «روزگاری جز خانهای كه فرستادة خدا(ص) و خدیجه در آن میزیستند اسلام به خانة دیگر وارد نشده بود و من سومی آنان بودم. روشنایی وحی و رسالت را به چشم خود میدیدم و بوی نبوت را استشمام میكردم. هنگامی كه وحی بر ایشان نازل میشد صدای ناله شیطان را شنیدم، پرسیدم: ای پیامبر خدا، این صدای ناله چیست؟ فرمود: این شیطان است از اینكه او را بپرستند نومید شده است. تو هم میشنوی هر چه من میشنوم و میبینی آنچه من میبینم، جز آنكه تو پیامبر نیستی، ولی تو وزیر منی، و به راه خیر میروی. (نهجالبلاغه، ترجمه محمدمهدی فولادوند، ص316)
2. نهجالبلاغه، ترجمه محمد مهدی فولادوند، ص22ـ24.
3. همان، ص56ـ57.
4. همان، ص118.
5. همان، ص119.
6. همان.
7. همان، ص140.
8. ایمان مردم براساس طمع پاداش آخرت بود و در غیر این صورت جایی برای اعمال نیكو نمیماند.
9. همان، ص308ـ309.
10. همان، ص288.
الف) حمیت عربى و حس مشترك
بهرهبردارى پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله از اخلاق و خصوصیات روحى عرب جاهلى در جهت اهداف توحیدى و بویژه تحقق وحدت اسلامى، یكى دیگر از راهبردهاى ارزشى به شمار مىآید.
ظرفیتهاى روحى جامعه آن زمان در تمامى شرایط اجتماعى خاص خود تنیده شده بود و پیوندى مستحكم با پیشینه تاریخىاش داشت; سعى پیامبرصلى الله علیه وآله این بود كه قابلیتها را به سمت مطلوبیتهاى موردنظر هدایت كند و به نوعى، آمیزههاى اخلاقى نوینى به وجود آورد. بدینسان پیامبر عزیزصلى الله علیه وآله از این امكانات اخلاقى و روحى براى پدیدآورى یك همگرایى دینى و استحكام علایق مشترك اعراب در جهت آرمانهاى امت واحده استفاده مىكند.
روحیه تعصب و حمیت عربى، تعهد و وفاى به عهد و پیمان، شجاعت و دلاورى یا میهماننوازى، نمایانگر شاخصههاى اجتماعى اعراب جاهلى شده است: «اذ جعل الذین كفروا فى قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة...» (فتح /26)
و در همین حركت پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله اصلاح و بهسازى ارزشهاى حاكم در چارچوب نظام ارزشى اسلام را یكى از كلیدهاى رویكرد اتحاد اسلامى مىداند. به این صورت كه تعصب به قوم و قبیله، حفظ و بزرگداشت منزلت عشیره و رؤسا و بزرگان آن و نیز واكنش در حمایت از افراد طایفه (كه معمولا به نحو صریح یا ضمنى توام با گونهاى تعهد و پیمان بود) بارها و بارها در تاریخ اسلام سبب حمایت از حضرت در مواضع مختلف و اصولا، زمینه تشكیل اولین وحدت سیاسى و علنى اسلام تلقى مىگردد. پیامبرصلى الله علیه وآله خود مىفرمود: «ما نالت منى قریش شیئا اكرهه حتى مات ابوطالب.» (19)
به هر حال، چنین بیعتهایى نه تنها در محدوده داخلى كه بیشتر در تعهد قبایل نسبتبه یكدیگر نیز كاربرد داشت و طبق رسوم جاهلى تا زمان اعلام انصراف همپیمان یا همپیمانان به قوت خود باقى مىمانده است. و پیامبرصلى الله علیه وآله نیز از همین طریق دیگران را دعوت به اسلام مىكرد و در طول تاریخ مكرر بین حضرت و افراد یا گروهى از یاران، پیمانهاى گوناگونى منعقد مىگردید كه تكرار آن حاصلى جز فراگیرى دامنه وحدت اسلامى نداشت. شبیه آنچه در «عقبه اولى»، «عقبه ثانیه»، «بیعت در غزوه بدر»، «بیعت رضوان» و غیر آنها روى داد.
شجاعت و دلیرى اعراب كه ریشه در وضعیتخاص آن جامعه و نیز مسایل جغرافیایى و طبیعى داشت، هیچگاه به صورت مطلق از ناحیه پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مطرود و مذموم دانسته نشد بلكه این روحیهخاص نیز در مسیر اصلاح و امور پسندیده و صحیح قرار گرفت. و بدون تردید این امر در گسترش حاكمیتسیاسى اسلام كه فقط در طى ده سال، بیش از هشتاد غزوه و سریه را در پرونده خود جاى داده، تاثیر بسزایى داشته است.
حضرت، در جنگهاى بسیارى ضمن تجلیل و تمجید از روحیه شجاعت و سلحشورى سربازان اسلام، ارزشمندى آن را در محدوده عبادت و تقواى الهى مورد سنجش و مقایسه قرار مىداد و بدینسان شیوه تعدیل و تصحیح ویژگىهاى اخلاقى اعراب را برمىگزید مانند: «ضربة على یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» از سوى دیگر، پیامبرصلى الله علیه وآله در تقویت و اصلاح روحیه مهماننوازى اعراب نیز مىكوشد كه این نیز سبب جذب فزونتر افراد به قلمرو مسلمانان است.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مسلمین را امر به سخاوت و بخشش اموال و انفاق دارایىهاى خود مىكرد بر مبناى: «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون...«(آلعمران /92) و خود مىفرمود: «فاحسنوا صحبة السلام بالسخاء...» نیز در دوره اولیه تكون جامعه اسلامى از انصار مىخواست مهاجران را مورد حمایت قرار دهند و مسلمانان مدنى هم با توجه به همان روحیه خاص اجتماعى، (كه اكنون صبغه دینى هم پیدا كرده بود) چنین كردند تا آن جا كه براى اسكان مهاجران در خانههاى خود به قرعهكشى روى آوردند: «والذین تبوءو الدار والایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم ولایجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا ویؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة ومن یوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون». (حشر /9)
بدینترتیب بهرهبرى پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله از این ظرفیت روحى كه با صحه گذاشتن و تعدیل دینى همراه بود، سبب شد تا وحدت اسلامى، هر روز با اقتدار بیشترى همراه باشد و به مرور زمانى، تسرى یابد. البته نزد اسلام، اصل تعدد در ملیت و اقوام نفى نمىشود اما ستیزهجویى و ایجاد تشتت در وحدت سیاسى و وفاق عمومى جامعه اسلامى نیز مورد قبول نیست. چه این كه: «انا خلقناكم من ذكر وانثى وجعلناكم شعوبا وقبائل لتعارفوا...» (حجرات /13) بدینترتیب چنانچه تعصب در مسیر پایبندى بر غیر حق و تهى شدن از ارزشهاى دینى و انسانى و تنها به صرف تكیه بر قومیت و ملىگرایى باشد، مورد پذیرش دین و پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله نیست: «لیس منا من دعى الى عصبیة». (20)
ب) آداب اخلاقى
پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله یكى از اهداف عالى رسالتخود را اتمام اخلاق نیك و تكمیل فضایل الهى و اخلاقى انسان مىداند كه: «انى بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» (21) و بر این بنیان یكى از موارد دیگرى كه مىتوان در زیرمجموعه راهبردهاى ارزشى پیامبرصلى الله علیه وآله در جهت ایجاد زمینه وحدت اسلامى یاد كرد، نحوه رفتار فردى و آداب خاصى است كه از آن حضرت در متون تاریخى آوردهاند چه این كه: «وانك لعلى خلق عظیم». (قلم /4)
برخوردهاى پرجاذبه: اخلاق نرم و خوى پر جاذبه رسول حق همواره یكى از مهمترین ابزارهاى ارزشى وحدت دینى و فرونشاندن اختلافها و نزاعها و جذب انسانهاى پاكسرشتبوده است: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك...» (آلعمران/159)
رویدادهاى تكاندهنده تاریخ اسلام آن چنان آشكار و گویاست كه هیچ نیازى به ترجمان تحلیلى ندارند چه این كه: «الم نشرح لك صدرك» (شرح /1) یكى از هزاران: فردى به نام «غورث بن الحارث» در برابر پیامبرصلى الله علیه وآله شمشیر در دست گرفت و گفت: «من ینجیك منى»، رسول خداصلى الله علیه وآله مىفرماید: «الله». لرزه بر اندام او افتاد و شمشیر از دستبینداخت. سپس، پیامبر او را آزاد كرد. همین شخص هر جا مىرود مىگوید: «جئتكم من عند خیر الناس». (22)
و به واقع عنوان: «اطهر المطهرین شیمة واجود المستمطرین دیمة...» (23) تنها بر او زیبنده بود. این سلوك و اخلاق نیكوى الهى است كه او را اسوه حسنه و نمونه برتر انسان كامل مىدانند تا آن جا كه محبت معجزهآساى او سبب مىشد مخالفان سرسختش به صف دوستان مؤمن سوق یابند (24) و این آداب الهى، محور جمع و وحدت دلها قرار گیرد. دعوت فطرى پیامبرصلى الله علیه وآله جان تشنه هر حقخواهى را مجذوب او مىساخت و این، نیكوترین ابزار براى دمیدن روح وحدت دینى بود:
در دل هر امتى كز حق مزه است روى و آواز پیمبر معجزهست چون پیمبر از برون بانگى زند جان امت در درون سجده كند
(مولوى)
پیوندهاى خانوادگى: در ردیف آداب ویژه پیامبر مىتوان به فلسفه پیوندهاى خانوادگى حضرت اشارهاى كوتاه كرد. بدون تردید با توجه به جایگاه خاص نظام قبیلهاى در جامعه آن روز، یكى از آثار اجتماعى این امر ایجاد الفت، پیوند بین قبایل، و وحدت لایههاى اجتماعى بوده است. این نوع پیوندهاى قبیلهاى (به نوعى) بدیل حلفهاى قانونى و رسمى شناخته مىشود و پیش از اسلام نیز ازدواجهاى متقابل، دشمنىها را به دوستى تبدیل مىساخت. به عنوان نمونه ازدواج پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله با «جویریه دختر حارث» از طایفه بنىمصطلق بود كه مسلمانان، به سبب این خویشاوندى، بقیه اقوام او را آزاد كردند و در نهایت تمام طایفه او به اسلام پیوستند و یا ازدواج حضرت با «صفیه دختر حى بن اخطب یهودى»، سردار بنىقریظه كه پس از اسارت، همسرى پیامبر خدا را در برابر آزادى و الحاق به خانواده خود برمىگزیند و در آخر، به همراه گروهى از اقوام، اسلام مىآورند.
4 - امت اسلامى و وحدت دینى
این بحث را با نظرى به رسالت امت اسلامى در تداوم رحمت نبوى تا تحقق وحدت اسلامى، به پایان مىبریم:
«وحدت»، جوهره قوام، پایدارى و حیات هستى است و پیامبران، مامور و سرپرست احیاى رحمت مطلقه الهى در دنیاى انسانى:
برگ و ساز كائنات از وحدت است اندرین عالم حیات از وحدت است
(اقبال لاهورى)
و محمد خاتمصلى الله علیه وآله، پیامبر وحدت و رسول رحمت: «وجعلنى رسول الرحمة و رسول الملاحم». (25)
رحمت واسعه الهى، با او جریان یافته: «واطیعوا الله والرسول لعلكم ترحمون» (آلعمران/132) و امتبشرى حول خاتمیت او گرد مىآیند: «ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله وخاتم النبیین» (احزاب /40) و با این همه، چشمه جوشان رحمت الهى است كه: «فبما رحمة من الله لنت لهم...» (آلعمران /159)
نداى وحدت او، صداى وحدتطلبى تمامى انبیاى الهى است و این آهنگ شیرین در حلقوم مبارك او به كمال نهایى خود مىرسد:
نام احمد نام جمله انبیاست چون كه صد آمد نود هم پیش ماست
(مولوى)
او آخرین پیامبران از سلسله منادیان رحمت و وحدت الهى است; «تقدم در غایت و تاخر در نوبت دارد یعنى: «لولاك لما خلقت الافلاك».
پس سرى كه مغز آن افلاك بود اندر آخر خواجه لولاك بود با محمد بود عشق پاك جفت بهر عشق او خدا لولاك گفت
(مولوى)
و از اینرو، به تمام شاخ و برگهاى این شجره طیبه; رنگ، عطر، و میوه حیات ابدى مىبخشد و با خاتمیت او، درخت نبوت الهى معنا مىیابد كه: «ما من نبى آدم و من سواه الا تحت لوائى» (26) یعنى:
«هر چه دارند اولیان و آخریان همه از عكس او دارند و سایه اویند»!
(مولوى)
آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى آمده مجموع در ظلال محمد
(سعدى)
و از این پس، امت محمدى او; «امة مرحومة» و «امة آخرون السابقون»، و نیز، آخرین نخبگانىاند كه پذیراى حضور اویند;
پس به معنى آن شجر از میوه زاد گر به صورت از شجر بودش ولاد مصطفى زین گفت كادم و انبیاء خلف من باشند در زیر لوا بهر این فرموده است آن ذوفنون رمز نحن الآخرون السابقون گر به صورت من ز آدم زادهام من به معنى جد جد افتادهام
(مولوى)
و بىشك امت محمدصلى الله علیه وآله رسالت گسترش دعوت او را تا توسعه امت واحده الهى در پهنه ارض به دوش دارند چرا كه: «كنتم خیر امة اخرجت للناس...» (آلعمران /110) و همانانند كه برگزیدگان خدایند و غیر آنان، زیانكاران: «ومن یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین» (آلعمران /85)
به آرزوى روزى كه وحدت اسلامى، راهى براى پیوند جوامع اسلامى، به امت واحده الهى گردد و دعوت «امت» با دعوت «خداى»، همسان كه: «والله یدعوا الى دارالسلام ویهدى من یشاء الى صراط مستقیم». (یونس /25) آن افق روشن و درخشان كه پیامبر وحدت براى امت عزیز اسلام به زیبایى تمام ترسیم نمود و شایسته: «فطوبى لك یا محمد ولامتك». (27)
طریقى كه وحدت امت را زمینه احیاى امت واحده مىدانست چرا كه احیاء امت واحده را با جوهره اقامه دین (تقوا و عبودیت الهى) همردیف شمرده: «... ان هذه امتكم امة واحدة وانا ربكم فاعبدون» (انبیاء /92) و از سویى، اقامه دین حق (در سلسله انبیاء) را نیز به وحدت مىپیوندد: «شرع لكم من الدین ما وصى به نوحا والذى اوحینا الیك ما وصینا به ابراهیم و موسى و عیسى ان اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه...» (شورى /13)
و بدون تردید استجابت و پذیرش نداى «پیامبر وحدت» به وحدت دینى، قبول و احیاى حیات ابدى انسانى و الهى امت اوست كه: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله وللرسول اذا دعاكم لما یحییكم» (انفال /24) و این دستور قطعى الهى است كه: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول ولاتبطلوا اعمالكم» (محمد /33) دستورى كه تخلف از آن، تباهى و سیاهى آشكارا، به دنبال دارد: «ومن یعص الله ورسوله فقد ضل ضلالا مبینا». (احزاب /36)
خلاف پیمبر كسى ره گزید كه هرگز به منزل نخواهد رسید مپندار سعدى كه راه صفا توان رفت جز بر پى مصطفى
(سعدى)
و به این ترتیب; امت واحده، راهى است تا تفوق تمام: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین كله وكفى بالله شهیدا.» (فتح /26) و سپس تسرى این حقیقت نهفته الوهى به همه وجدانهاى خفته كه: «محمد رسول الله» (فتح /29)
و در نهایت از حال تا آینده امت واحده فرایندى استبه میزان یك اراده جمعى یك تمایل معمولى و نیز صبرى استوار و پایدار: «یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر والصلوة ان الله مع الصابرین» (بقره /153) و آن گاه پیامد آب حیات وعده الهى: «فاصبر ان وعد الله حق» (روم/60)
این رهیافتى است كه به جاى مقصد، مسیر، و مایههاى درونى، بیشتر نیازمند همگرایى اراده و تمایلات وحدتطلبانه مسلمانان جهان حول محور جمع و نظام بخشیدن به آن است.
امر حق را حجت و دعوى یكى است خیمههاى ما جدا دلها یكى است از حجاز و چین و ایرانیم ما شبنم یك صبح خندانیم ما
(اقبال لاهورى)
و آینده روشن، از آن مؤمنان مجاهدى است كه نور وحدت مىنشانند و كمال آن مىافشانند چه اینكه: «یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم ویابى الله الا ان یتم نوره ولو كره الكافرون» (توبه/32) و آنگاه خشنود از سپاس الهى: «و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظیم». (توبه/72)
نتیجهگیرى
وحدت امت همواره یكى از آرمانهاى دینى پیامبران توحیدى قلمداد مىشده و بر این بنیان، یكى از محورهاى مهم دعوت پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نیز پىریزى شاكلههاى پیدایش آن بوده است.
تحلیل رویدادهاى تاریخ اسلام گویاى آن است كه در جهت تلاشهاى «سیاسى» و «فرهنگى» حضرت براى تحقق این هدف، «راهبردهاى ارزشى» نیز كارآیى خاص داشتهاند تا آن جا كه با شناخت دقیق ظربفیتهاى اجتماعى حاكم بر جامعه، ابزارهایى برگزیده شده تا زمینه پذیرش و گرایش همگانى را به سوى ایجاد وحدت امت متمایل گرداند.
طرح پیماننامه ملى مدینه بهترین راه براى ایجاد یك وحدت عمومى و القاى روحیه همبستگى دینى بود و در همین راستا پیمان ویژه مسلمین، راهكارى مذهبى براى پیوند روح برادرى به حساب مىآمد. استفاده از راهبردهاى ملى و مذهبى تنها مىتوانست پایههاى استوارى اجتماعى جامعه را نمایان سازد; اما، در این میان مبارزه با نژادپرستى و قومگرایى و یا به كارگیرى عاقلانه موقعیتها و مكانهاى تجمع عمومى نیز، از جمله راهكارهاى قومى و میهنى لازم جهت دستیابى به وحدتطلبى شمرده مىشد و با این همه، بهرهگیرى پیامبرصلى الله علیه وآله از ظرفیتهاى اخلاق اجتماعى و نیز توان اخلاق فردى، امرى قابل توجه است.
بدینترتیب، یكى از ضرورىترین راههاى پىریزى وحدت دینى در امتبزرگ اسلامى، هماهنگى ارادهها و تمایلات ارزشى جوامع بر بنیاد همانند سازى ابزارهاى سهگانه فوق است; یعنى: «راهبردهاى ملى و مذهبى»، «قومى و میهنى» و نیز «اجتماعى و فردى».
پىنوشتها و مآخذ
1- حمیدالله، محمد: اولین قانون اساسى مكتوب در جهان، ترجمه غلامرضا سعیدى، تهران، انتشارات بعثت، 1365، ص 55-64.
2- علامه هندى، علاءالدین، كنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسه الرسالة، 1985م، ج 1، ص149.
3- آیتى، محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران،1366، ص235.
4- تفصیل این سخن را در جاى خود باید دنبال كرد; نگاه كنید: حسینى، سید حسین: «علوم انسانى اسلامى، مبناى تحقق وحدت فرهنگى»، نامه فرهنگ، بهار1377، شماره29 و نیز: جزوه درسى «عرفان دینى» از همین قلم.
5- روایت پیامبرصلى الله علیه وآله در كنزالعمال، جلد 1، ص149.
6- علامه مجلسى، محمدتقى، بحارالانوار، تهران، دارالكتب الاسلامیه،1403 ق، جلد39، ص56.
7- المیبدى، ابوالفضل رشیدالدین، كشفالاسرار و عدةالابرار، به اهتمام علىاصغر حكمت، تهران، امیركبیر، 1361، جلد9، ص 271-267.
8- حاج سید جوادى و دیگران، دایرةالمعارف تشیع، تهران، سازمان دایرةالمعارف تشیع،1366، جلد 1، ص243.
9- تاریخ پیامبر اسلام، ص272.
10- بهشتى، سید محمد، محیط پیدایش اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى،1367، ص147.
11- ابنهشام، ابومحمد عبدالملك: السیرة النبویه، قم، انتشارات ایران،1363، جلد 4، ص250.
12- یعقوبى، احمدبن ابى یعقوب: تاریخ یعقوبى، لیدن،1883م، جلد 2، ص110.
13- كلینى رازى، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق: الاصول من الكافى، تهران، دارالكتب الاسلامیه،1363، جلد 8، ص268.
14- بحارالانوار، جلد22، ص348.
15- مطهرى، مرتضى، سیره نبوى، تهران، انتشارات صدرا،1367، به نقل از «هدیه الاحباب» داستان روایت را آورده است.
16- مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، 1362، ص75 و76.
17- سنن ابىداوود، جلد 2، ص624 به نقل منبع پیشین، ص74.
18- نهجالبلاغه، ترجمه دكتر سیدجعفر شهیدى، تهران، انتشارات سهامى عامل، 1371، خطبه 192، ص215.
19- تاریخ پیامبر اسلام، ص168.
20- بحارالانوار،جلد73، ص283.
21- همان، جلد16، ص210.
22- البخارى، محمد بن اسماعیل، صحیح البخارى، چهار جلدى، بیروت، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بىتا، جلد 2، ص539.
23- نهجالبلاغه، خطبه 105.
24- پارهاى مورخان داستانى از كافرى خشن و معاند نقل مىكنند كه به خانه پیامبرصلى الله علیه وآله به مهمانى رفت و در نهایتبا ایمان خارج شد. این جریان نمونه جالبى از همین تاثیر اخلاقى و الهى خاص پیامبر رحمت است. نگاه كنید: زرینكوب، عبدالحسین، بحر در كوزه، تهران، علمى،1367، ص104 و 105.
25- شیخ صدوق، ابوجعفر، معانىالاخبار، تصحیح علىاكبر غفارى، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،1399 ق، ص51.
26- بحر در كوزه، ص115.
27- معانىالاخبار، ص51.
یادآورى: جهت رعایت اختصار، بسیارى از پاورقىهاى توضیحى، تفسیرى یا معرفى منابع حذف گردید.
سرشك چشم علی علیه السلام در فراق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
پس به پیامبر پاکیزه و پاک خود اقتدا کن ، زیرا آن حضرت سزاوار پیروی کردن است برای کسی که پیروی کند و صبر و شکیبائی او برای کسی که شکیبا باشد ، سرمشق است . و محبوب ترین بندگان نزد خدا کسی است که پیرو پیغمبر خود بوده و بدنبال نشانه او برود.
لقمه دنیا را به اطراف دندان می خورد . ( بدین معنا که در دنیا زیادتر از آنچه را که ناچار به استفاده از آن بود فرا نمی گرفت. ) و به دنیا به گوشه چشم نمی نگریست . ( هیچ گونه به دنیا دل نمی بست ) . . .
دنیا به او پیشنهاد شد ، از قبول آن امتناع نمود . و ـ چون ـ دانست خدا چیزی را دشمن می دارد ، آنرا دشمن داشت و چیزی را که خوار شمرده، آنرا خوار انگاشت و چیزی را که کوچک شمرده ، آنرا کوچک داشت ...
پیغمبر صلی الله علیه و آله ، بر روی زمین طعام می خورد و می نشست مانند نشستن بنده ( عبد ) و بدست خود پای افزار خود را پینه می بست و جامه خود را خود وصله می نمود . ..
پس به دل خود از دنیا روی گرداند ، و یاد آنرا در خاطر خود می راند و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند تا از آن جامه زیبا فرا نگیرد ، دنیا را پایدار نمی دانست و امیدواری درنگ کردن در آنجا را نداشته باشد . پس ـ علاقه ـ انرا از خود برون کرده ، و دل از ان برداشت و دیده از آن برگردانید . . .
همانا خدا ، محمد صلی الله علیه و آله را نشانه ای ساخت برای قیامت ( چون پس از او پیامبری مبعوث نخواهد شد . ) و مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت . از دنیا برون رفت و از نعمت آن سیر نخورد ( از لذات و خوشیهای دنیوی بهره مند نگردید ) و به آخرت وارد شد و گناهی با خود نبرد . . .
پس چه بزرگ است منتی که خدا بر ما نهاده و چنین نعمتی به ما داده است : پیشروی که باید او را پیروی کنیم و پیشوائی که پا بر جای پای او نهیم . . .( 1 )
خدا می داند این غم جانكاه چقدر بر سینه امیر المونین علیه السلام تنگی می كند كه حضرتش به هنگام تطهیر و غسل بدن پاكیزه پیامبر (ص) اینگونه دردمندانه ناله سر می دهد كه:
" پدر و مادرم بفدای تو باد ای رسول خدا همانا با مرگ تو - رشته ای – از نبوت و احکام الهی و اخبار آسمانی بریده شد که با مرگ دیگران ( سایر پیامبران ) بریده نگردید . . .
اگر امر به شکیبائی و نهی از ناله و فریاد و فغان نفرموده بودی ، هر آینه ( در فراق تو ) سرچشمه های اشک چشم را ( با گریه بسیار ) خشک می کردیم ، و درد و غم پیوسته ، و حزن و اندوه همیشه باقی بود ، و خشکی اشک چشم و دائمی بودن حزن و اندوه در مصیبت تو کم است ، ولی مرگ چیزی است که بر طرف نمودن آن ممکن نبوده و دفع آن غیر مقدور است .
پدر و مادرم به فدای تو باد ، مارا نزد پروردگارت بیاد آورده و در خاطر خویش نگهدار . (2)
امام حسن علیه السلام از منظر رسول الله صلی الله علیه و آله
حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فضایل و امتیازات فرزندش امام حسن مجتبی علیه السلام را بین مسلمانان تبلیغ می كرد و از ارتباط او با مقام نبوت و علاقه حقیقی كه به وی داشت همه جا سخن می گفت.
آنچه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مجتبی علیه السلام بیان شده است چنین است:
«هر كس می خواهد آقای جوانان بهشت را ببیند به حسن علیه السلام نگاه كند». (3)
«حسن گل خوشبویی است كه من از دنیا برگرفته ام». (4)
روزی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به منبر رفت و امام حسن علیه السلام را در كنارش نشانید و نگاهی به مردم كرد و نظری به امام حسن علیه السلام انداخت و فرمود: «این فرزند من است و خداوند اراده كرده كه به بركت و جود او بین مسلمانان صلح را برقرار سازد». (5)
یكی از یاران رسول الله صلی الله علیه و آله می گوید: پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیدم كه امام حسن علیه السلام را بر دوش می كشید و می فرمود : «خدایا من حسن را دوست دارم، تو هم دوستش بدار». (6)
روزی پیامبر معظم اسلام صلی الله علیه و آله امام حسین علیه السلام را بر دوش گرفته بود، مردی گفت: ای پسر بر مركب خوبی سوار شده ای. پیامبر فرمود: «او هم سوار خوبی است». (7)
شبی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله نماز عشأ می خواند و سجده ای طولانی به جا آورد. پس از پایان نماز، دلیل را از حضرتش پرسیدند، فرمود: پسرم حسن، بر پشتم نشسته بود و ناراحت بودم كه پیاده اش كنم. (8)
انس بن مالك نقل می كند كه: رسول الله صلی الله علیه و آله دربارهی امام حسن علیه السلام به من فرمود:
ای انس! حسن فرزند و میوه دل من است، اگر كسی او را اذیت كند، مرا اذیت كرده و هر كس مرا بیازارد، خدا را اذیت كرده است. (9)
زینب دختر ابو رافع می گوید: حضرت زهرا سلام الله علیها در هنگام بیماری رسول الله صلی الله علیه و آله هر دو فرزندش را نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و فرمود: اینان فرزندان شما هستند. اكنون ارثی به آنان بدهید. حضرت فرمود:
«شرف و مجد و سیادتم را به حسن علیه السلام دادم و شجاعت وجود خویش را به حسین علیه السلام بخشیدم». (10)
---------------------------------
منابع :
1) نهج البلاغه ، خطبه 160
2) نهج البلاغه، خطبه 235
3) البدایة والنهایة، ج8.
4) الاستیعاب، ج2.
5) مسند احمد حنبل، ج5 ص44.
6) البدایة والنهایة، ج8.
7) صواعق المحرقة، ص280- حلیة اولیأ، ص226.
8) الاصابه، ج2.
9) كنز العمال، ج6 ص222، متقی هندی.
10) ترجمه اعلام الوری ص304، طبرسی.
باسمه تعالی
بعثت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)
بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهمترین فراز از تاریخ اسلام بوده و نزول قرآن کریم نیز از این زمان آغاز میگردد. کلمه بعثت به معنای «برانگیخته شدن» بوده و در اصطلاح به مفهوم
تجلیل از مقام شامخ حضرت ابوطالب علیهالسلام ضرورتی فراموش شده |
در تاریخ اسلام کمتر کسی را مییابیم که مانند ابوطالب در دفاع از اسلام در روز غربت آن کوشیده باشد، و اگر حمایتهای بیدریغ آن بزرگوار نبود، درخت نوپای اسلام به ثمر نمینشست. |
صلوات؛ کلید وفاداری و محبت به پیامبر اکرم و خاندانش |
پیامبر اکرم فرمودند: بر من درود ناقص نفرستید. گفتند: ای رسول خدا! درود ناقص چیست؟ حضرت فرمودند: این که بگویید: اللهم صل علی محمد. بلکه بگویید: اللهم صل علی محمد و آلِ محمد. |
تاریخ و زمان بعثت
درباره تاریخ بعثت رسولخدا(ص)در روایات و احادیثشیعه و اهل سنت اختلاف است و مشهور میان علماء ودانشمندان شیعه آن است كه بعثت آنحضرت در بیست وهفتم رجب سال چهلم عام الفیل بوده،چنانچه مشهور میان علماءو محدثین اهل سنت آن است كه این ماجرا در ماهمبارك رمضان آن سال انجام شده كه در شب و روز آن نیزاختلاف دارند،كه برخى هفده رمضان و برخى هیجدهم و جمعى نیز تاریخ آنرا بیست و چهارم آن ماه دانستهاند. (1) و البته در پارهاى از روایات شیعه نیز بعثت رسولخدا(ص)درماه رمضان ذكر شده مانند روایت عیون الاخبار صدوق(ره)كهمتن آن اینگونه است كه: