عواقب خطرناك مهاجرت كشاورزان به شهرها
امیرمؤمنان علیه السلام مىگوید، زمین نباید خالى از كِشت باشد. « كافى ج 5، ص 75. متن روایت چنین است:
- كَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَضْرِبُ بِالْمَرِّ وَ یَسْتَخْرِجُ الْأَرَضِینَ ... ما زمینهاى مستعدى كه در آن اكنون كشت نمىشود، خیلى داریم و همینطور آبهایى كه هرز مىروند، امّا كشاورزان این زمینها را به حرص آن خانههاى بزرگ كه در مناطق خوش آب و هوا و سالم واقع شدهاند، رها كردند، و به طمع پول، به شهرهاى بزرگ آمدند. هم خودشان را به دردسر انداختند و هم اهالى آن محل را به دردسر انداختند. این یقینى است كه تراكم موجب فساد است. در این بخشها پدران این كشاورزان مهاجر، قبل از نماز صبح بیدار مىشدند و مىآمدند لب چشم كنار باغ و یا كنار خانه وضو مىگرفتند، و نماز شبى مىخواندند و اشكى مىریختند. بعد كه نماز صبح مىخواندند، به داخل طویلههایى كه در داخل همان خانهها بود، مىرفتند و به گاو، گوسفند و مركبشان رسیدگى مىكردند. بعد از آن هم بیل، تیشه و خورجینى برمىداشتند و سرِ زمین مىرفتند و باغ و بذر تولید مىكردند و بعد آن را به نزدیكترین شهر مىبردند و مىفروختند و با پول آنها هزینههاى یك سال زندگى خود را در مىآورند. این كشاورزان با چنین روشى، هشتاد، یا نود و صد سال با بدن بر پا و بر جا زندگى مىكردند و با حال خوشى هم از دنیا مىرفتند و مىرفتند به بهشت. ا
سخنرانی حجت الاسلام ابراهیم بهاری در حرم شریف علوی جلسه چهارم
دینداران واقعى،
از ابتدایى كه زندگى در كر زمین شروع شده تا الآن، به خاطر اتصال خود به خداى مهربان، و به خاطر یقینشان به روز قیامت، و به فرمود امیرمؤمنان علیه السلام با توجّه به این كه آنان پایان این زندگى و بهشت و دوزخ را پیش روى خود مىبینند ، منشأ آثار مثبتى، هم براى خود، و هم براى ناس، بودهاند؛ یعنى بركات و خیرات خود را محدود به خویش و مردم مؤمن و همكیشان نمىكردند، و براى این آثار و انتقال آنها، چیزى را جز انسان بودن انسانها و زنده بودن موجودات، لحاظ نمىنمودند. امیرمؤمنان علیه السلام در نهجالبلاغه جمل خیلى با ارزشى در این رابطه دارند. امام مىگوید:
«فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم.» « نهجالبلاغ صبحى صالح، ص 303، خطبه 193. متن مورد نظر چنین است: نهجالبلاغ صبحى صالح، ص 242، خطب 167
یصف فیها المتقین فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ
شما مردم، هم نسبت به قطعه زمینها و هم نسبت به هم چهارپایان و حیوانات مسئول هستید
سخنرانی حجت الاسلام ابراهیم بهاری در حرم شریف علوی جلسه سوم
امیر مومنان و نگاهش به عالم هستی
-
خداشناسی:
امام علی(ع):
ما یسرنی لومت طفلاً و ادخلت الجنه و لم أکبر فأعرف ربی عزوجل؛
دوست ندارم که در کودکی از دنیا می رفتم و وارد بهشت می شدم و بزرگ نمی شدم تا پروردگارم، عزوجل، را بشناسم.
امام علی(ع)
ولو ضربت فی مذاهب فکرک لتبلغ غایاته ما دلتک الدلاله إلا علی أن فاطر النمله هو فاطر النخله لدقیق تفصیل کل شی ء و غامض اختلاف کل حی و ما الجلیل و اللطیف و الثقیل و الخفیف و القوی و الضعیف فی خلقه إلا سواء؛
اگر راههای اندیشه ات را در نوردی تا به پایانه های آن رسی، هیچ دلیلی تو را جز به این رهنمون نشود که آفریننده مورچه همان آفریننده درخت خرما است و این به سبب دقت و ظرافتی است که جداسازی هر چیزی از چیز دیگر و پیچیدگی و تنوعی است که در هر وجود زنده ای به کار رفته است موجودات بزرگ و کوچک، سنگین و سبک و نیرومند و ناتوان، همگی در آفرینش برای خداوند یکسانند.
امام علی(ع)
و لا یعزب عنه عدد قطر الماء و لا نجوم السماء و لا سوا فی الریح فی الهواء و لا دبیب النمل علی علی ااصفا و لا مقیل الذر فی اللیله الظلماء یعلم مساقط الأوراق و خفی طرف الأحداق؛
شمار قطره های آبها و ستارگان آسمان و ذرات گردوغبار پراکنده در هوا وحرکت مورچه بر سنگ بزرگ و خوابگاه مورچگان در شب تاریک بر او پوشیده نیست و محل ریزش برگها و بر هم خوردن پلکها را می داند.
امام علی(ع)
... عالم السر من ضمائر المضمرین و نجوی المتخافتین و خواطر رجم الظنون و عقد عزیمات الیقین...؛
خدا داناست به هر رازی که مردم در دل نهان داشته اند، و به نجوای آهسته رازگویان و به هر گمان که در خاطری نهفته است و به هر تصمیمی که از روی یقین گرفته شود.
امام علی(ع):
أعلم الناس بالله أکثرهم له مسأله؛
خداشناس ترین مردم پر درخواست ترین آنها از خداست.
امام علی(ع):
ینبغی لمن عرف الله سبحانه أن لا یخلو قلبه من رجائه و خوفه؛
کسی که خدای سبحان را می شناسد، شایسته است دلش از بیم و امید به او خالی نباشد. پس، چیزی بخواه که زیبایی و نیکیش برایت می ماند و پیامد سوئی ندارد.
جلسه سخنرانی حجه الاسلام ابراهیم بهاری در جمع روحانیون و مداحان اهل بیت در نجف اشرف
چهار نعمت: قرآن، پیامبر، اهل بیت، عقل
ما چهار نعمت برجسته معنوى داریم: عقل، قرآن كریم، وجود مبارك رسول خدا (ص) و ائمه طاهرین:. براى روشن كردن هر كدام از این چهار نعمت، لازم است آیه یا روایتى را ذكر كنم.
نعمت عقل
اما درباره نعمت عقل، از وجود مبارك حضرت صادق (ع) در صفحه (ره) 0 جلد اول اصول كافى نقل شده كه پروردگار عالم وقتى عقل را آفرید، به عقل خطاب كرد، موجودى را محبوبتر از تو نیافریدم؛ یعنى احبّ خلق خدا در وجود تك تك ما قرار داده شده، و اگر بتوانیم این سرمایه عظیم معنوى را به طرز صحیح بكار بگیریم، به طور یقین، احبّ عباد خدا مىشویم. اگر ما همه عالم خلقت را به یك درخت تشبیه كنیم، پرقیمتترین وباارزشترین شاخه این درخت، شاخه وجود انسان است. چرا چنین است؟ چون پرمنفعتترین میوه آفرینش را خدا در این شاخه قرار داد، و با قرار دادن عقل در وجود ما، پروردگار عالم ما را گرامى داشت و احترام كرد و به ما ارزش داد.
حجت الاسلام ابراهیم بهاری صبح روز پنج شنبه 17 بهمن ماه اولین جلسه سخنرانی خود را در حرم امیر مومنان علیه السلام ایراد کرد که چکیده مطالب ایشان بیان می گردد
دنیا در دیدگاه على (ع)
اما راجع به دنیا پاك ترین نظر را داشت: (انّ الدُنْیا دارُ صِدْق لِمَنْ صَدَقَها، وَ دارُ عافیَه لِمَنْ فَهِمَ عَنْها وَ دارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها وَ دارُ موْعِظَه لِمَنِ اتَّعَظَ بِها، مَسْجِدُ أَحِبّاءاللّهِ وَ مُصَلّى مَلائِكَهِ اللّهِ وَ مَهْبَطُ وَحْىِ اللّهِ وَ مَتْجَرُ اوْلیاءَاللّه اكْتَسَبُوا فیها الرَحْمَه وَ رَبِحُوا فیها الْجَنَه). نهج البلاغه: حكمت 131." همانا دنیا سراى راستى براى كسى است كه با آن به راستى برخورد كند، و خانه عافیت است براى آن كه آن را فهمید، و محل توانگرى است براى آن كه از آن توشه گرفت، و جاى پند است براى كسى كه با آن پند گیرد. مسجد عاشقان خدا، و جایگاه نماز فرشتگان، و محل فرود آمدن وحى، و تجارتخانه اولیاء خداست كه در آن كسب رحمت كردند و بهشت را سود بردند."شما در تمام مكتب ها بگردید اگر نمونه این نظر را راجع به دنیا دیدید؟
ازدواج امیرمؤمنان (علیه السلام) با امالبنین
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: عقیل تسلط تو به انساب عرب زیاد است. البته داستان برای حدود 24 سال بعد از شهادت حضرت زهرا (ع) است. گفت: عقیل یک دختر با ریشه و نسبدار پیدا كن. میخواهم از این دختر چند تا بچه به دنیا بیاورم تا آنها در کربلا به حسینم کمک کنند. من که نیستم به حسینم یاری دهم. عقیل یک روز آمد و گفت: دختری که با این ویژگیها میخواهید پیدا کردم. از یک خانوادة محترم و به نام فاطمه است. فرمود: به خواستگاریش برو! عقیل پیش پدر دختر آمد. گفت: به برادرم دختر میدهید؟ پدر دختر گفت: عقیل چه میگویی؟! من و زن و دخترم فدای علی! ازدواج صورت گرفت. اولین بچه به دنیا آمد. امام در خانه بود. بنا شد خانمها از کنار بستر امالبنین کنار بروند و علی بیاید. علی بچه را بلند کرد. نگاهی به چهرة نوزاد تازه به دنیا آمده کرد. مادر هم نگاه میکند. دست بچه را بالا برد و بازوی بچه را بوسید و اشک او جاری شد. به نظر امالبنین چنین آمد، حیف این بچهای که الان به دنیا آمده، دستش عیب دارد؟ علی که بیدلیل گریه نمیکند. حتما دلش میسوزد. اما دید علی آن آستین بچه را هم بالا زد. پرسید: برای چه گریه میکنی؟ حضرت مطلبی نگفت. سی و دو سال بعد وقتی کاروان اسیران برگشت. به امالبنین گفتند: قافله برگشته است. قمر بنیهاشم کودک پنج سالهای داشت؛ اسمش عبدالله بود. زنها به مادربزرگش گفتند: قافله برگشته. او شش ماه بابایش را ندیده بود. این بچه لباس نو پوشید و دید مادربزرگ او آماده میشود که بیرون مدینه به استقبال برود. وقتی امالبنین از شهر خارج شد و اولین ملاقاتی که با زینب کبری کرد، فهمید چه خبر شده است. هیچ گریه نکرد. به زینب کبری (ع) گفت: به من اجازه بده من به مدینه بروم. از دروازة مدینه که وارد شهر شد، اولین محل بعد از دروازه، روی زمین نشست. خاکها را روی سر و صورت ریخت. صدا زد خانمها عباس مرا کشتند. بعد از جا بلند شد گفت: هیچ شجاعی در عرب قدرت پیكار در برابر بچه مرا نداشته است. پس چه شده بچه مرا کشتند؟ خانمها به نظرم دستهای عباس عزیز مرا از بدن جدا کردند.
چهار امامی که تو را دیده اند دست علمگیر تو بوسیـدهاند
به مناسبت میلاد با سعادت امیرمومنان علی علیه السلام
نوری بر فراز قلّه فضائل
میلاد با سعادت مولای متقیان و امیرمومنان علی علیه السلام فرصتی را فراهم می کند تا بار دیگر به منابع تاریخ اسلام مراجعه کنیم و درباره آن امام بزرگوار اندکی مطالعه نماییم.
بخش زیادی از منابع تاریخ صدر اسلام به بیان روایات و حکایات مربوط به فضائل امیرالمومنین علیه السلام اختصاص دارد. کارکرد اصلی اینگونه روایات زیاد کردن توجه مخاطبین به جایگاه آن حضرت و ایجاد زمینه برای پذیرش فرمایشات و موضعگیری های ایشان است. علاوه بر آن مطالعه فضائل و مناقب امام سبب می شود تا محبت قلبی مومنان نسبت به ایشان راسختر گردد، محبتی که بر اساس روایات ارزش بسیار زیادی در درگاه الهی دارد. از همین رو می بینیم که بسیاری از علمای ما – همچون علامه حلی (متوفی726 ه)- و حتی عده ای از دانشمندان بزرگ اهل سنت - همچون حاکم نیشابوری (متوفی405 ه) و اخطب خوارزمی (متوفی568 ه) - به جمع آوری فضائل و مناقب ایشان اقدام کرده اند.
به تبعیت از روایات مذکور، شعرای یرجسته ما هم اشعار زیبایی در فضیلت امام سروده اند که پیوسته مورد توجه علاقه مندان بوده است.
جالب است که با وجود فشارهای دشمنان امام در مورد کتمان فضائل حضرت و از بین بردن شیعیان و ارادتمندان و همچنین ترس حاکم بر بسیاری از پیروان ایشان در نقل اینگونه مطالب، باز هم حجم بسیار زیادی از میراث تاریخی ما را مباحث فضائل تشکیل می دهد.
همچنین دشمنان تلاش می کردند با جعل مناقب و فضایل موهوم برای دیگران از تاثیرگذاری روایات معتبری که برای امام است جلوگیری نمایند. از همین روست که می بینیم در بسیاری از کتب روایی اهل سنت در کنار بابی که برای نقل فضایل حضرت نوشته شده است، ابوابی هم برای ذکر فضائل دیگران وجود دارد و حتی چه بسا فضایل برخی از خلفا پررنگتر از امام نگاشته شده است. البته ما معتقد نیستیم که دیگر صحابه فضائلی نداشتند یا اینکه نباید فضائل آنها را در کتب نقل کرد. لکن معتقدیم که اگر پژوهشی منصفانه صورت گیرد مشخص می شود که فضائل امام در قیاس با آنان همچون فضیلت نور خورشید بر نور ستارگان است .
دشمنان امام به همین اندازه بسنده نکردند بلکه به دشنام گویی علنی ایشان رو آوردند. می دانیم که از ظلمهای تاریخی در حق حضرت، ماجرای سب ایشان بر روی منابر است که در زمان خلافت اموی ها رایج شده بود و تا زمان عمربن عبدالعزیز ادامه داشته است. ابن اثیر می نویسد: «کان بنو امیه یسبون امیرالمومنین علی بن ابی طالب - علیه السلام - الی ان ولی عمر بن عبدالعزیز الخلافة فترک ذلک و کتب الی العمال فی الآفاق بترکه» (الکامل: 4/314)
اگر نبود که گروهی از امت من همانند مسیحیان درباره عیسی به انحراف کشیده می شدند هر آینه در باره تو چیزی می گفتم که از هیچ مکانی عبور نمی کردی مگر خاک پایت را بر می داشتند و از آب وضوی تو را به نیت شفا استفاده می کردند
از جمله سنتهای شیعیان که متاسفانه در سالهای اخیر تا حدی کمرنگ شده است برپا کردن مجالسی برای ذکر فضائل و مناقب امیرالمومنین و اهل بیت علیهم السلام بوده است. شیعیان می نشستند و سخنران بجای صحبت کردن از این طرف و آن طرف متون ارزشمند روایات را در زمینه مذکور برایشان می خواند. امیدواریم این چنین جلساتی دوباره احیاء شود و جای برخی از مجالس نامناسب را که در آنها به بهانه تبری از دشمنان امام کارهای غلطی صورت می گیرد، پُر کند.
در اینجا مناسب است که یکی از روایات فضائل آن حضرت را به قصد تبرک برای خوانندگان محترم نقل کنیم.
محدث عالی مقام شیعه جناب صدوق (متوفی381 ه) در کتاب ارزشمند امالی - مجلس بیست و یکم – به سند خود از جابربن عبدالله روایت می کند که:
«عنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ لَمَّا قَدِمَ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِفَتْحِ خَیْبَرَ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِیكَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَى لِلْمَسِیحِ عِیسَى بْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیكَ الْیَوْمَ قَوْلًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ رِجْلَیْكَ وَ مِنْ فَضْلِ طَهُورِكَ یَسْتَشْفُوا بِهِ وَ لَكِنْ حَسْبُكَ أَنْ تَكُونَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْكَ تَرِثُنِی وَ أَرِثُكَ وَ أَنَّكَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی وَ أَنَّكَ تُبْرِئُ ذِمَّتِی وَ تُقَاتِلُ عَلَى سُنَّتِی وَ أَنَّكَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَلِیفَتِی وَ أَنَّكَ أَوَّلُ مَنْ یَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ وَ أَنَّكَ أَوَّلُ مَنْ یُكْسَى مَعِی وَ أَنَّكَ أَوَّلُ دَاخِلِ الْجَنَّةِ مِنْ أُمَّتِی وَ أَنَّ شِیعَتَكَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی أَشْفَعُ لَهُمْ وَ یَكُونُوا غَداً فِی الْجَنَّةِ جِیرَانِی وَ أَنَّ حَرْبَكَ حَرْبِی وَ سِلْمَكَ سِلْمِی وَ أَنَّ سِرَّكَ سِرِّیَ وَ عَلَانِیَتَكَ عَلَانِیَتِی وَ أَنَّ سَرِیرَةَ صَدْرِكَ كَسَرِیرَتِی وَ أَنَّ وُلْدَكَ وُلْدِی وَ أَنَّكَ تُنْجِزُ عِدَاتِی وَ أَنَّ الْحَقَّ مَعَكَ وَ أَنَّ الْحَقَّ عَلَى لِسَانِكَ وَ قَلْبِكَ وَ بَیْنَ عَیْنَیْكَ الْإِیمَانُ مُخَالِطٌ لَحْمَكَ وَ دَمَكَ كَمَا خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ أَنَّهُ لَنْ یَرِدَ عَلَیَّ الْحَوْضَ مُبْغِضٌ لَكَ وَ لَنْ یَغِیبَ عَنْهُ مُحِبٌّ لَكَ حَتَّى یَرِدَ الْحَوْضَ مَعَكَ قَالَ فَخَرَّ عَلِیٌّ ع سَاجِداً ثُمَّ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْعَمَ عَلَیَّ بِالْإِسْلَامِ وَ عَلَّمَنِی الْقُرْآنَ وَ حَبَّبَنِی إِلَى خَیْرِ الْبَرِیَّةِ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ إِحْسَاناً مِنْهُ وَ فَضْلًا مِنْهُ عَلَیَّ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وآله لَوْ لَا أَنْتَ لَمْ یُعْرَفِ الْمُۆْمِنُونَ بَعْدِی» (و نیز بنگرید: المسترشد فی الإمامة : 636)
جالب است که با وجود فشارهای دشمنان امام در مورد کتمان فضائل حضرت و از بین بردن شیعیان و ارادتمندان و همچنین ترس حاکم بر بسیاری از پیروان ایشان در نقل اینگونه مطالب، باز هم حجم بسیار زیادی از میراث تاریخی ما را مباحث فضائل تشکیل می دهد
«جابر می گوید که چون علی علیه السلام از فتح خیبر به نزد پیامبر صلی الله علیه وآله بازگشت، حضرت فرمودند: اگر نبود که گروهی از امت من همانند مسیحیان درباره عیسی به انحراف کشیده می شدند هر آینه در باره تو چیزی می گفتم که از هیچ مکانی عبور نمی کردی مگر خاک پایت را بر می داشتند و از آب وضوی تو را به نیت شفا استفاده می کردند. اما همین برای تو کافی است که از من هستی و من از تو هستم و تو از من ارث می بری و من از تو ارث می برم و تو منزلت هارون را به موسی نسبت به من داری و تو ذمه مرا از دیونم پاک می کنی و بر اساس سنت من جنگ می نمایی و تو در فردای قیامت و بر سر حوض(کوثر) خلیفه من هستی و اولین فردی خواهی بود که در آنجا بر من وارد می شوی و با من لباس (بهشتی) می پوشی و تو اولین فرد از امت من خواهی بود که وارد بهشت می شود و شیعیان تو در آن روز بر روی منابری از نور با چهره هایی نورانی در اطراف من قرار دارند و من آنان را شفاعت می کنم و آنها در بهشت همسایه های من خواهند بود. جنگ با تو جنگ با من است و آشتی با تو آشتی با من، و سرّ و علن تو، سرّ و علن من و اسرار سینه تو اسرار سینه من است و فرزندان تو فرزندان من هستند و تو هستی که وعده های مرا محقق می کنی و حق با تو و بر زبان و چشم و در برابر دید توست، و ایمان با گوشت و خون تو درآمیخته همانگونه که با گوشت و خون من آمیخته است. و هرگز دشمن تو بر حوض کوثر بر من وارد نخواهد شد و دوست تو از آنجا محروم نمی گردد.
جابر می گوید: چون به اینجا رسید امام علی علیه السلام به سجده افتاد و گفت: حمد خدای را که از روی فضل و احسانش، با اسلام بر من نعمت داد و مرا قرآن آموخت و نزد بهترین بندگانش خاتم انبیا و سید مرسلین محبوب گردانید.
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: اگر تو نبودی پس از من مومنین از غیرمومنین شناخته نمی شدند.»
امیدواریم که خدا همه ما را از شیعیان و پیروان واقعی آن امام همام قرار دهد.
منابع:
سید محمد مهدی رفیع پور
مدرس حوزه علمیه قم
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
1- حدیث لولاک در منابع روایی به صورت مختلفی ذکر شده است که برخی از آنها چنین است :
الف- یَا مُحَمَّدُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ آدَمَ وَ لَوْ لَا عَلِیٌّ مَا خَلَقْتُ الْجَنَّة،
ای محمد ! به عزت و جلالم سوگند اگر تو نبودی آدم را نمی آفریدم و اگر علی –ع- نبود بهشت را خلق نمی کردم .
بحارالأنوار ج 40 ص 20 باب 91
ب- لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك
بحارالأنوار 16 405 و ج 15 ص 28 و ج 57 ص 199
2- در مورد این حدیث می توان سه گونه تحلیل وبیان ارائه داد :
1. هدف از خلقت جهان، چیزى است كه جز با وجود پیامبر(صلى الله علیه و آله) تحقق نمىیابد. از دیدگاه قرآن، همه جهان براى انسان آفریده شده است: «خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً»بقره (2)، آیه . انسان نیز براى بندگى - كه تنها راه كمال و سعادت جاودان است - آفریده شده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»؛ ذاریات (51)، آیه 56. حقیقت عبادت خداوند و پویش راه كمال در میان انسانها نیز محقق نمىشود؛ جز با هدایت پیامبران. از آنجا كه نبى اكرم(صلى الله علیه و آله)، پیام آور دین كامل الهى است، پس جز با وجود آن حضرت در میان بندگان خدا، هدف آفرینش به طور كامل محقق نمىشود.
2. پیامبر(صلى الله علیه و آله) مىتواند تمام هدف از آفرینش جهان را در خود متجلّى كند و محقّق سازد؛ به طورى كه بدون او هدف از خلقت جهان محقق نمىشد؛ اگر چه دیگر انسانها هر یك به اندازه مرتبه كمالشان، آن هدف را به طور نسبى محقّق كردهاند. به عبارت دیگر هدف از خلقت انسان، رسیدن به حد اعلاى كمال امكانى است. این هدف در مرتبه نهایى آن در اولیاى خاص الهى و انسان كامل تحقّق مىیابد و انسان كامل؛ بلكه اكمل اولیاى الهى پیامبر(صلى الله علیه و آله) است.
3. گفتیم پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) كسى است كه هدف از آفرینش جهان را به تمام و كمال در خود محقّق ساخته است؛ اما براى اینكه پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله) بتواند در این دنیا چنین كمالى را در خود محقّق سازد، باید همه این جهان آفریده مىشد و همه این انسانها - چه مؤمن و چه كافر - خلق مىشدند تا پیامبر اكرم(صلى الله علیه و آله)، مجال رشد و تكامل پیدا كند و قابلیتهاى خود را در شرایط مختلف به فعلیت رساند. انسانهاى دیگر نیز هر یك به اندازه مرتبه كمالشان، غرض از خلقتاند؛ یعنى، هر اندازه كمال آنان بیشتر باشد، به غرض اصلى از خلقت نزدیكتراند و هر اندازه نقصان دارند، از آن دورتر.
سه معناى یاد شده با یكدیگر قابل جمع است؛ خداوند، مىخواهد همه انسانها به كمال نهایى برسند و این كمال، متوقّف بر اطاعت از دین الهى است و دین كامل و خاتم را پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) آورده است. از سوى دیگر هر انسانى، به اندازهاى كه به كمال مىرسد، هدف از خلقت را در خود محقّق ساخته و در كوتاهىها و نقصانهاى اختیارىاش، از هدف آفرینش دور شده است. پس وجود این كمبودها، غرض اصلى نیست. هدف اصلى، كمال مخلوقات است و پیامبر(صلى الله علیه و آله) تجلّى كامل و پیشاهنگ آن است.
3- آنچه در ذیل این روایت در مورد امیر مومنان –ع- و حضرت زهرا –ع- آمده و منظور شما است عبارت است از: «... و لولا على لما خلقتك و لولا فاطمة لما خلقتكما»مستدرك سفینه البحار، شیخ على النمازى، ج 3، ص 168 و 169 و نیز«فلولاكم ما خلقت الدنیا و الأخرة و لا الجنة و النار»همان، 167 همچنین آمده است: «و لولاكما لما خلقت الافلاك»بحارالانوار، ج 74، ص 116
4- جهت گیری روایت به سمت و سوی بیان جایگاه پیامبر و امیر مومنان و فاطمه زهرا –ع- است و تاکید دارد که در عالم آفرینش هر کدام از این سه بزرگوار جایگاه خاص خود را دارند به طوری که هر کدام نباشند نظام آفرینش و جهان هستی دچار اختلال و نابسامانی و نقص می شد و کمال جهان هستی و آفرینش در گرو وجود هر سه است .
4- با قطع نظر از اینكه آیا ذیل روایت «و لولا فاطمه لما خلقتك»با سند صحیح نقل شده یا نه؛ معانى و توجیهاتى مىتوان براى آن در نظر گرفت. از جمله آنكه امامان حافظ دین هستند و اگر پس از وفات پیامبر(صلى الله علیه و آله)، امامت نبود، دین پیامبر(صلى الله علیه و آله) به انحراف كشیده مىشد. به عبارت دیگر خداوند، دین خاتم را از طریق «امامت» حفظ مىكند و امامان - به جز حضرت على(علیه السلام) - همه از فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) هستند. این مسئله چنان اهمیت دارد كه امام زمان(عج) مىفرماید: «دخت پیامبر(صلى الله علیه و آله) براى من سرمشقى نیكو است...» همان، ج 53، ص 179 و 180. بنابراین شاید از جهتى بتوان گفت: «اگر فاطمه نبود، امامان هم كه علت مبقیه دین هستند نبودند و دین باقى نمىماند و همچنین اگر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) نبود، امام عصر(عج) پا به عرصه وجود نمىگذاشت؛ در حالى كه با وجود و ظهور حضرت است كه در نهایت هدف از آفرینش جهان و انسان محقق خواهد شد».
این روایت را مؤلف «جنة العاصمة»، از «کشف اللئالی» تالیف صالح بن عبد الوهاب عرندس، نقل می کند. همچنین در «مستدرک سفینة البحار»، از «مجمع النورین» مرحوم فاضل مرندی نقل شده و نویسنده «ضیاء العالمین» جد امی صاحب جواهر نیز این روایت را در کتاب خود آورده است.
توضیح عبارت «لولا فاطمه لما خلقتکما» بطور اجمال این است که اگر به خاطر مقام عبودیت نبود نبوت و امامت به غایت خود نرسیده بود چرا که نبوت و امامت مقدمه ای برای رسیدن به مقام عبد مطلق است. این مقام در خود پیامبر(ص) و علی(ع) نیز بود ولی در فاطمه(س) منحصراً همین مقام تجلی کرد. بنابراین در این روایت تکیه اصلی بر آن حضرت سلام الله علیها شده است.
تفسیر روایت «لَوْلاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ» حدیث شریف «یـا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما» را بارها شنیده باشیم اما کنه و تفسیر این حدیث شریف روایت دیگری است؛ حضرت آیت الله العظمی روحانی در پاسخ به استفتایی تفسیر این حدیث شریف را چنین بیان فرموده اند... |
|
متن استفتاء و پاسخ حضرت آیت الله العظمی روحانی دام ظله:
سؤال: تفسیر این حدیث شریف چیست که مىفرماید: «یـا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ
لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا
فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما»؛ هان اى احمد! اگر تو نبودى، جهان را
نمىآفریدم و اگر على نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، من شما دو نفر را
نمىآفریدم.( الجنّة العاصمة، ص149 با اندک تفاوت در واژهها؛ ضیاء
العالمین، ص187 وکشف اللئالى عن جابر بسند وثیق وفى ذیله ثم قال جابر هذا
من الاسرار التى امرنا رسولاللّه صلى الله علیه و آله بکتمانه الا عن
اهله؟ و ملتقى البحرین، ص14، و الجنة العاصمه، ص149 ومجمع البحرین.)
جواب: «أللّهُمَّ صَلِّ عَلى فاطِمَة وَ أَبِیْها وَ بَعْلِها وَ بَنِیْها وَ السِّرِ الْمُسْتِوْدِعِ فِیْها»؛ من در سخنان همه علماى شیعه و بسیارى از دانشمندان أهل سنّت و جماعت بسیار پژوهش نمودم و دریافتم که سرمایه و موادّ اصلى دنیاى وجود ظاهرى صدّیقه طاهره فاطمه زهرا علیهاالسلام از موادّ این جهان خاکى و فناپذیر نیست، بلکه بخش مادى و ظاهرى آن وجود گرانمایه، از بهشت پرطراوت و زیباى خدا و از بلندترین درختان و برترین میوههاى آن است. امّا روح ارجمند آن بانوى بزرگ نیز که از سوى خداوند حکیم متناسب و هماهنگ با این جسم مبارک برگزیده شده، از رازها و اسرار الهى است که ما حقیقت آن را درنمىیابیم و نمىشناسیم.
تنها چیزى که ما در این مورد درمىیابیم، همان چیزى است که بهوسیله روایات، رسیده و بیانگر آن است که روح تابناک فاطمه علیهاالسلام از فروغ عظمت و شکوه خدا آفریده شده است. چنین مفهوم و سخنى را برخى از کتابهاى روایى از جمله کتاب «معانى الْأخبار صدوق» از امام صادق و او نیز از نیاى گرانقدرش سالار پیامبران خدا آورده است که فرمود: «خُلِقَ نِورُ فاطِمَة قَبْلَ أنْ یُخْلقَ الْأرْضُ وَ السَّماءُ...»( صدوق، معانى الْأخبار، ص396) نور وجود فاطمه پیش از آفرینش آسمان و زمین آفریده شد!
برخى از مردم پرسیدند: اى پیامبر خدا! آیا گوهر وجود فاطمه علیهاالسلام از انسانها نیست؟ پیامبر فرمود: فاطمه حوریهاى است در سیماى انسان، و خدا او را پیش از آفرینش آدم و عالم و دیگر ارواح انسانها... از فروغ تابناک خود آفرید. «فاطِمَةُ حَوْراءٌ إنْسِیّة خَلَقَهَااللّهُ عزَّ وَ جَلَّ مِن نُورِهِ قَبْلَ أنْ یُخْلَقَ آدَم...». (صدوق، معانى الأخبار، ص396.) با این بیان، با نگرش به محتواى این حدیث شریف قدسى که در بسیارى از مجموعه هاى روایى آمده است، این معمّا حل مىشود که: «لَوْلاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما»؛ اگر تو نبودى، جهان را نمىآفریدم و اگر على نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، شما را پدید نمىآوردم، یعنى چه؟
و نیز روشن مىگردد که چرا در روز رستاخیز به هنگام ورود فاطمه علیهاالسلام به بهشت پر طراوت و زیباى خدا، پیامبران از آدم گرفته تا دیگران به زیارت او مىشتابند، و حتى سالار پیامبران خدا حضرت محمّد صلى الله علیه و آله به دیدار دخت فرزانه خویش مىرود. و نیز روشن مىشود که چرا پیامبر پس از برانگیخته شدن مردم و پایان حسابرسى از آنان، نخستین کسى است که به سوى بهشت خدا مىرود و تنها یک گروه از او پیشى مىگیرد که آن گروه ارجمند نیز گروه فاطمه علیهاالسلام است.
از میان احادیث فراوانی که دلیل بر عظمت بی بی دو عالم حضرت زهرا «سلام الله علیها» دارد حدیث معروف «لولاک لما خلقت الافلاک، و لا لا علیًّ لما خلقتک، و لو لا فاطمة لما خلقتکما»[۱] است. در نظر ابتدایی کسی که این حدیث را می خواند این اشکال به ذهن او می رسد که آیا با توجه به معنای ظاهری حدیث، این حدیث دلالت بر برتری مقام حضرت صدیقه کبری «سلام الله علیها» بر امیرالمؤمنین «سلام الله علیه» و حضرت خاتم النّبیین «صلی الله علیه و آله» می کند. اما این حدیث از جمله اسرار و رموزی است که هر کسی قادر به فهم و درک آن نیست.
در مقدمه کتاب «فاطمة الزهراء سرور دل پیامبر» که ترجمه کتاب «فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفی» است که توسط دانشمند گرانمایه و محقق فرهیخته حضرت حاج شیخ احمد رحمانی همدانی (ره) نوشته شده است این اشکال بدین صورت مطرح و جواب داده شده است که به شرح زیر می باشد:
از جمله انتقادات نقل حدیث شریف قدسی «لولاک لما خلقت الافلاک، و لا لا علیًّ لما خلقتک، و لو لا فاطمة لما خلقتکما»[۲] بوده است که ما آن را درصفحه ۹ عربی این کتاب آورده بودیم. با اینکه حدیث از حیث سند در کمال اتقان و محکمی است و تمام راویان آن و ناقلان آن همگی از مشیاخ بزرگ حدیث و دانشمندان بزرگوار و مورد اطمینان هستند که آگاهان و آشنایان به شرایط صحت روایت تردیدی درباره آن ندارند، اما ایراد آنها در متن حدیث است که مقام حضرت فاطمه «سلام الله علیها» را از مقام حضرت رسول«صلی الله علیه و آله» و امیرالمؤمنین«سلام الله علیه» برتر میداند. و میگوید اگر فاطمه«سلام الله علیها» نبود خداوند آن دو بزرگوار را نمیآفرید!؟
ما قبول داریم حدیث در یک نظر سطحی و ابتدایی چنین پنداری را به وجود میآورد اما اگر دقت بیشتری شود خواهیم دید که این حدیث در مقام بیان افضلیت و برتری حضرت زهرا«سلام الله علیها» نیست بلکه گویای استمرار شریعت راستین خاتمالانبیاء به وجود حضرت زهرا«سلام الله علیها» و مبارزات آن حضرت میباشد. این حدیث از سخنان مرموز و اسرارآمیز امامان است که فهم آن دشوار میباشد و تنها فقیهان و آگاهان به حقیقت معنای آن را پی میبرند و از نظر امامان کسی را میتوان فقیه و آگاه و آشنای با فرمودههای آنان دانست که تکیهگاه و محور سخنانشان را شناخته باشد و از کنایات و نکات باریک آنها سر درآورد.
مضمون این حدیث به قرینه و کمک دیگر روایاتی که در این باره نقل خواهیم کرد در راستای همان مضمونی است که از آیه شریفه (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه)[۳] می باشد.
علامه طباطبایی در ذیل آیه شریفه چنین می گوید: اگر در ابلاغ ولایت علی اهمال می شد، در حقیقت در ابلاغ تمامی احکام اهمال شده بود و دین به سان جسمی بی جان می شد که اگر روح در آن نباشد حس و حرکت و زندگی از بین می رود. و این آیه کاشف از این است که خداوند متعال رسولش را به حکمی دستور داده که تمامیت امر دینش وابسته به آن است و بدان وسیله بر تخت استواری و پایداری جلوس خواهد کرد، و انتظار می رفت که مورد مخالفت مردم قرار گیرد و در مقابل پیامبر بایستند و اساس دینش را ویران سازند و پایه های آن را از هم بگسلند.[۴]
آلوسی د رذیل این آیه گوید: مقصود آن است که اگر آنچه را که بر تو نازل شده تبلیغ نکنی، بر تو حکم خواهد شد که اصلاً تبلیغی انجام نداده ای.[۵]
بنابراین، همانگونه که این آیه در مقام برتری کسی بر کسی نیست، بلکه ارتباط و وابستگی ولایت و نبوّت را می رساند که اگر آن نبود اثری و اسمی از نبوّت باقی نمی ماند. همچنین سیاق این حدیث از این معنی و مقهوم بیرون است و گویا غلو و برتری نیست بلکه می خواهد این نکته را برساند که اگر فاطمه«سلام الله علیها» وجود نداشت ارکان رسالت و امامت ویران و منهدم می شد و نامی از آنها برقرار نمی ماند. به همین معنا و برداشت، اخبار فراوانی نیز وارد شده است که نمونه هایی از آنها را می آوریم:
۱٫ «إنّی أَنَا اللَّهُ أَرْسَلْتُ الْبَحْرَیْنِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع بَحْرَ الْعِلْمِ وَ فَاطِمَةَ بَحْرَ النُّبُوَّة»[۶].
ترجمه: «من خداوندم، دو دریا را روان ساختم: علی بن ابی طالب دریای علم و فاطمه دریای نبوّت.»
۲٫ از رسول خدا«صلی الله علیه و آله» نقل شده است که فرمودند: «انا شجرة و فاطمة فرعها و على لقاحها»[۷].
ترجمه: «من درختم، و فاطمه ریشه آن و علی عامل باروری آن است.»
۳٫ به حضرت علی «علیه السلام» فرمودند: «یا عَلیُّ اَنفِذ ما اَمَرَتکَ بِهِ فاطمَةُ»[۸].
ترجمه: «ای علی، هر دستوری که فاطمه به تو داد انجام بده.»
۴٫ حضرت باقر «علیه السلام» فرمودند: «الشجرةُ رسول الله و علیُّ فرعُها و فاطمةُ عنصرُالشجرة»[۹].
ترجمه: «درخت، رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام شاخه و فاطمه علیها سلام ریشه آن است».
همانگونه که درخت از ریشه تغذیه کرده و رشد می کند شریعت و آیین نورانی نیز به وجود حضرت زهرا «سلام الله علیها» و پیشوایی و امامت امامان رشد می کند و دوام و جاودانگی می یابد. زیرا اگر فاطمه «علیها سلام» نمی بود درخت امامت به شهادت حضرت علی «علیه السلام» قطع می شد و دنباله نداشت.
….
این است آن مقصود والا و روشن از این حدیث قدسی نه آنچه که به برخی از اذهان ساده اندیش خطور کرده که فکر کردهاند حدیث در مورد بیان افضلیت علی «علیه السلام» بر پیامبر «صلّی الله علیه و آله» و حضرت زهرا «سلام الله علیها» بر آن هر دو بزرگوار است.
مرحوم استاد دکتر محمّد ابراهیم آیتی در کتاب «سرمایه سخن» عبارتی در همین راستا دارند که عین عبارات ایشان را در اینجا میآوریم:
علت غایی آفرینش پرستش و عبادت خداوند است . این علت در ذهن مقدم و در وجود مؤخّر است. واسطه در پیدایش این علت رسول خدا «صلّی الله علیه و آله» است. او نخستین موجود و اشرف موجودات است و افلاک به خاطر وجود او آفریده شدهاند از این رو خداوند فرمود «لولاک لما خلقت الافلاک» .
و نباید از جمله دوم چنین برداشت که مقام حضرت علی «علیه السلام» از مقام حضرت رسول «صلّی الله علیه و آله» بالاتر است، چگونه میتوان چنین گفت در صورتی که خود حضرت علی «علیه السلام» فرموده است «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّد»[۱۰] بلکه مقصود آن است که چون انگیزه و هدف از آفرینش حضرت رسول، هدایت و راهنمایی انسانهاست همان گونه که خود حضرت فرمود « آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوَائِی»[۱۱] و این هدایت تمام نمیشود مگر به وجود مناسبتی بین آموزنده و دانشآموز و آن همان ولایت است که اگر ولایت نمی بود نبوّت مفید نبود بلکه بیهوده و بی فایده بود و خداوند متعال برتر از آن است که عمل عبث و بیهوده انجام دهد و اصل ولایت حضرت علی «علیه السلام» است و لذا فرمود و «لو لا علی لما خلقتک» و اگر فاطمه «سلام الله علیها» وجود نمی داشت ولایت استمرار پیدا نمی کرد زیرا او وعاء امامت و درخت نبوت و ولایت است و اگر او نبود درخت نبوّت و ولایت بدون میوه می ماند، از این رو فرمود: «و لو لافاطمة لما خلقتکما».[۱۲]
[1]. ترجمه : اگر به خاطر وجود تو نبود عالم هستی را به وجود نمی آوردم، و اگر علی نبود تو را نمی آفریدم، و اگر فاطمه نبود هیچکدام از شما دو نفر را خلق نمی کردم.
[۲]. این حدیث را سیّد حسن میرجهانی (ره) در کتاب «جنّة العاصمه، ص۱۴۸» به سند خود از جابربن یزید جعفی، از جابربن عبدالله انصاریف از پیامبر اکرم «صلّی الله علیه و آله» از خدای تبارک و تعالی نقل کرده است که فرمود: ای احمد… .
[۳]. مائده، آیه ۶۷٫ «اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى.»
[۴]. تفسیر المیزان، ج۶، ص۴۷٫
[۵]. تفسیر روح المعانی، ج۶، ص۱۸۹٫
[۶]. تفسیر روح المعانی، ج۶، ص۶۳۲٫
[۷]. تفسیر روح المعانی، ج۶، ص۲۰۵٫
[۸]. تفسیر روح المعانی، ج۶، ص۱۵۴٫
[۹]. تفسیر روح المعانی، ج۶، ص۲۰۵٫
[۱۰]. کافی، ج۱، ص۹۰٫
[۱۱]. الخرائج و الجرائح، ج۲، ص ۸۷۶٫
یکی از مشترکات اعتقادی بین فریقین، این است که نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی، برترین مخلوقات خداوند است. مخلوقی که بهانه آفرینش بوده و خلقت عالمین به جهت وجود نازنین ایشان بوده است.
ما نیز مانند دیگران بر این موضوع اعتراف داریم اما آن چه در اینجا قرار است که بررسی شود، آنکه آیا عبارت «لولاک لما خلقت الافلاک» از احادیث قدسی است یا به عبارت دیگر از فرمایشات خداوند متعال است و آیا عبارات «لو لا علی لما خلقتک» و «لو لا فاطمه لما خلقتکما» نیز از احادیث قدسی است؟
* بررسی عبارت اول: «لولاک لما خلقتک»
در منابع مکتب اهل بیت، ظاهرا برای اولین بار، این عبارت در کتاب شریف مناقب ابن شهر آشوب (ص ۲۱۷) آمده است. ابن شهرآشوب مازندرانی که از علمای قرن ششم هجری است، این عبارت را بدون ذکر هیچ سندی و به صورت کاملا مرسل بیان کرده است.
این عبارت، بعد از ایشان، در کتب علمای قرن نهم به بعد مکرر ذکر شده است. به عنوان مثال حافظ برسی (قرن نهم) در کتاب مشارق الانوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین، مجلسی اول (قرن دهم) در کتب روضه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه و لوامع صاحبقرانی، سید شرفالدین حسینی (قرن دهم) در کتاب تأویل الآیات، محمد حسینی موسوی (قرن دهم) در کتاب تسلیه المُجالس و زینه المَجالس.
مرحوم علامه مجلسی نیز علاوه بر کتاب مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، در کتاب شریف بحار الانوار (ج ۱۶، ص ۴۰۵ و ج ۷۱، ص ۱۱۵) نیز این عبارت را آورده است.
آنچه مهم است آنکه این افراد و دیگران مانند ملا محمدصالح مازندرانی، ملا محسن فیض کاشانی، ملا صدرا، ملا هادی سبزواری و . . . همگی یا به نقل از مناقب ابن شهرآشوب روایت کردهاند و یا بدون ذکر منبع که به هر حال با توجه به مرسل بودن آن فرقی ندارد.
در ضمن مرحوم شیخ حر عاملی که تلاش کرده است تا احادیث قدسی را در کتاب «جواهر السنیه»، جمعآوری کند، اشارهای به این حدیث ندارد.
جمعبندی آنکه این عبارت از باب سند چنان مخدوش است که قدسی دانستن این عبارت و انتساب آن به خداوند متعال و این که کلام حضرت حق است، ممکن است که عواقب شرعی نیز داشته باشد.
* بررسی عبارت دوم و سوم: «لو لا علی لما خلقتک و لو لا فاطمه لما خلقتکما»
برخی در ادامه عبارت اول، این دو عبارت را نیز اضافه میکنند. در کتاب عوالم العلوم، نوشته عبدالله بحرانی اصفهانی که از نویسندگان قرن دوازدهم هجری است، آمده است که در کتاب «الجنه العاصمه» آمده است که در نسخه ارزشمند خطی از کتاب «کشف اللآلی» نوشته صالح بن عبدالوهاب العرندس حدیثی را به این سند دیدم که شیخ ابراهیم بن حسن الذراق از شیخ علی بن هلال الجزایری از شیخ احمد بن فهد الحلی از شیخ زینالدین علی بن حسن الخازن الحائری از شیخ ابیعبدالله محمد بن مکی الشهید (شهید اول) به طرق متصله به ابوجعفر محمد بن علی بن موسی بن بابویه القمی (شیخ صدوق)، به طریقش به جابر بن یزید الجعفی از جابر عبدالله الانصاری از حضرت رسول الله از خداوند تبارک و تعالی که فرمود «یا احمد! لولاک لما خلقت الافلاک و لو لا علی لما خلقتک و لو لا فاطمه لما خلقتکما».
کتاب «الجنه العاصمه» نوشته شخصی به نام سید میرجهانی است که در سند این روایت، جابر عبدالله الانصاری، جابر بن یزید الجعفی و ابوجعفر محمد بن علی بن موسی بن بابویه القمی (شیخ صدوق) همگی از اجلای روات امامیهاند.
صالح بن عبدالوهاب العرندس صاحب کتاب «کشف اللآلی»، ابراهیم بن حسن الذراق، علی بن هلال الجزایری، احمد بن فهد الحلی، ابیعبدالله محمد بن مکی الشهید (شهید اول) و زینالدین علی بن حسن الخازن الحائری نیز از علمای امامیه میباشند.
اما آنچه مهم است آنکه بین شهید اول (متوفای ۷۸۶) تا شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱) حدود ۴ قرن فاصله است و این در حالی است که علی رغم شهرت مرحوم شیخ صدوق و نیز شهرت بسیار کتب او، هیچ کسی (چه بین مرحوم شیخ تا شهید که حدود ۴۰۰ سال فاصله است) چنین مطلبی را روایت نکرده و در کتب او ندیده است و بسیار بعید و بلکه تا حدودی غیر ممکن به نظر میرسد که این حدیث با این محتوای خاص را مرحوم شیخ در کتبش ننوشته و تنها به نقل شفاهی اکتفا کرده باشد و این نقل شفاهی از طریقی که معلوم نیست، به مرحوم شهید رسیده باشد، لذا بعید نیست که ناخواسته اشتباهی از جانب مرحوم شهید و یا یکی از افراد بعد از ایشان رخ داده باشد.
مضافا بر اینکه بین خود شیخ صدوق (قرن ۴) تا جابر بن یزید جعفی (قرن ۲) نیز ارسالی ۲ قرنه وجود دارد و در مبحث توثیقات عام، گفتیم که مرسلات شیخ صدوق از قاعده کلی مرسلات خارج نیست.
خلاصه آن که سند این روایت چنان مخدوش است که منسوب کردن آن به رسول الله که از قول خداوند متعال، چنین مطلبی را فرموده باشند، کاملا محل اشکال است.
از جهت محتوا نیز کاملا واضح است که این عبارات، خلقت نبی مکرم اسلام که اشرف همه مخلوقات بودهاند را به جهت خلقت امیر مؤمنان دانسته و آنچه واضح است آنکه مقام حضرت رسول الله را پایینتر از مقام امیر مؤمنان قرار میدهد و مقام این دو بزرگوار را پایینتر از مقام حضرت صدیقه کبری و این بانوی مکرمه را که سیده زنان دو عالم است، علت غایی خلقت در بین مخلوقات معرفی میکند در حالی که بنا بر قطعیات فریقین شیعه و سنی که بر ادله معتبر استوار است، اشرف مخلوقات، من الابد الی الازل و علت غایی خلقت در بین مخلوقات، حضرت ختمی مرتبت، رسول خداوند عالمیان، حضرت محمد بن عبدالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم است.
دیگران مانند علامه مرندی در ملتقی البحرین، شیخ علی نمازی شاهرودی در مستدرک سفینه البحار و شیح محمدفاضل مسعودی در الاسرار الفاطمیه، یا مرسل و بدون ذکر سند و منبع روایت کرده و یا از یکدیگر و بعضا نیز از کتاب کشف اللآلی که درباره آن صحبت شد.
* جمعبندی:
هر چند قسمت اول این عبارات (لولاک لما خلقت الافلاک) از نظر سند معتبر نیست اما بنا به قرائنی، متن آن قابل قبول است، در حالی که بخش های دوم و سوم (لو لا علی لما خلقتک و لو لا فاطمه لما خلقتکما)، چه از نظر سند و چه از نظر محتوا، کاملا غیر قابل قبول و نادرست بوده و بعید نیست که از جعلیات دوستان نادانی باشد که به غلو گرفتار شده و یا کار دشمنان دانایی باشد که قصد فساد در مذهب حقه امامیه را دارند.
این حدیث در کتاب مناقب علی (ع)ج1،ص217 ذیل عنوان(فصل النادر فی اللطائف فی فضل نبینا ص )به طور مرسل وبدون سند ودر بحارالانوار ج15 به نقل از کتاب (الانوار فی مولد نبینا المختار)نوشته"بکری" عالم شافعی قرن هفتم،(البته فقط قسمت اول حدیث)آمده است.اما متن دارای سند آن به نقل از (کشف اللئالی) چنین است:
از جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر اسلام واز خداوند تبارک وتعالی نقل شده است که:
"یا احمد!لولاک لما خلقت الافلاک ولولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما.ثم قال(ص) :یا جابر!هذا من الاسرار التی امرنا رسول الله ص بکتمانه الا عن اهله.
(ای پیامبر!اگر تو نبودی،جهان را نمی آفریدم واگر علی نبود تو را واگر فاطمه نبود،هیچیک از شما دو نفر را نمی آفریدم.)
[احتمالا منظور از جابر دوم،جابر جعفی است که این حدیث را از قول جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده است.]
اولا:منابع نقل شده حدیث ،هیچکدام از مصادر اولیه حدیث نیست.
ثانیا:در حدیث آمده است که این مطلب از اسرار است که باید از غیر اهلش مخفی باشد،در حالیکه عملا چنین نشده است.
ثالثا:بر فرض صحت،حدیث به هیچوجه در صدد آن نیست که شرافت و افضلیت علی(ع)وفاطمه(س)را بر پیامبر اعلام دارد بلکه مقصود آن است که این سه نفر،غرض نهایی از خلقت عالم وهمه موجودات هستند وبدون این ذوات مقدسه،مقصود از خلقت تامین نمیشود وهستی به مقصود خود نمیرسد.
بایستی تاکید کرد که برداشت از این روایت که علی (ع) از پیامبر و فاطمه (س)از هر دو برتر است،کاملا غیر منطقی و غیر عقلانی است زیرا اینگونه نیست که هر چیز بعد از کلمه "لولا"باشد از ماقبل آن برتر باشد.زیرا خیلی چیزهاست که اگر نبود،انسان خلق نمی شد واگر خلق میشد،دوام پیدا نمیکرد.به عنوان مثال:حتی اگر بشر نبود، پیامبری خلق نمی شد،چون پیامبر با وصف پیغمبری باید برای انسانها پیام بیاورد.
پس اگر گفته شود:
"لولا البشر لما خلق النبی"(اگر انسانها نبودند،پیامبر آفریده نمیشد)
دلیل برتری بشر نسبت به پیامبر نخواهد بود.
از طرف دیگر،پیامبر در روایتی که شیعه وسنی هر دو نقل کرده اند،فرمود:
"فلولا الخبز ما صمنا ولاصلینا ولاادینا فرائض ربنا عزوجل"
(اگر نان نبود،ما نماز نمیخواندیم و روزه نمیگرفتیم و واجباتمان را انجام نمیدادیم-فروع کافی،ج5،ص73،باب سوم،حدیث13)
در مورد تکریم فاطمه س توسط پیامبر همچنین آورده شده است:
"پیامبر به فاطمه بسیار احترام می گذاشت به حدی که...حتی انها دخلت علیه،اخذ بیدها فقبلها و اجلسها فی مجلسه"
(پیامبر دست حضرت فاطمه را می بوسید واو را بر جای خودش می نشاند)
این حدیث را فقط "اربلی" در(کشف الغمه-ج2،ص76،79 و88 )به نقل از کتاب(معالم العتره النبویه)که در اصل،نوشته"دولابی"سنی(م 310 ه.ق)
است،نقل کرده است.و "دولابی"نیز خبرش را از "عایشه" نقل کرده است واین حدیث از طریق شیعه،از امامان (ع) نقل نشده است.
اشکال این احادیث این است که در مورد تکریم پدر و مادر توسط فرزند،برعکس رفتار شده است.گویا پیامبر موظف ومامور بوده که تکریم فوق العاده و خارج از حد متعارف در مورد حضرت زهرا(س) انجام دهد وبرای بزرگداشت آن حضرت،شان ومرتبه پیامبر پایین آورده شده است.
متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در غدیر خم
بسم الله الرحمن الرحیم
1 حمد و ثنای الهی
حمد و سپاس خدایی را که در یگانگی خود بلند مرتبه،و در تنهایی وفرد بودن خود نزدیک است .در قدرت و سلطه خود با جلالت و در ارکان خود عظیم است.علم او به همه چیز احاطه دارد در حالی که در جای خود است،و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سیطره دارد.همیشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستایش خواهد بود.
صاحب عظمتی که از بین رفتنی نیست.ابتدا کننده او و باز گرداننده اوست و هر کاری بسوی او باز می گردد
غدیر چشمه جوشان حق
خداى متعال چنین انسانى را با این همه كرامات و فضایل، پس از رحلت پیامبر با كرامت خود، جهت رهبرى حكومت اسلامى، و بیان معارف الهى و ارشاد انسان در حیات معنوى، كه در تمام زمانها مورد نیاز جهانیان است، انتخاب كرد و وى را تجلىگاه ولایت مطلقه قرارداد، و به فرمان مطاعش پیامبر را در روز غدیر مأمور به معرفى او فرمود:
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» «1».
«اى پیامبر! آنچه از سوى پروردگارت [درباره ولایت و رهبرى على بن أبىطالب امیرمؤمنان علیه السلام] بر تو نازل شده ابلاغ كن؛ و اگر انجام ندهى پیام خدا را نرساندهاى. و خدا تو را از [آسیب و گزند] مردم نگه مىدارد؛ قطعاً خدا گروه كافران را هدایت نمىكند».
شیعه، در نزول این آیه در روز غدیر، هیچ تردید و شكى ندارد،
عیدى روز عید غدیر
یكى از مردان خود ساخته و خداخواه، و راضى بقضاى الهى مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملكى تبریزى را نام میبرند كه در عصر مرحوم آیت الله حائرى از اساتید مهم اخلاق و تربیت اسلامى بود.
آنانكه افتخار شاگردى او را داشتند و از نزدیك حضرتش را میشناختند نسبت باو ارادت خاصى داشتند.
روزهاى هیجدهم ذو الحجه یعنى روز غدیر براى تهنیت گفتن باو بمحضرش میشتافتند، و بشرف دستبوسى او نائل میشدند، عید غدیرى بود جمعیت انبوهى براى تبریكگوئى بمحضرش رفته بودند، فرزند بزرگوارش كه در سنین جوانى قرار داشت از مهمانان پذیرائى میكرد.
براى آوردن شربت باندورن خانه رفت، ولى باز نگشت، پس از چند لحظه صداى شیون از زنان درون خانه برخاست، حاجى باندرون شتافت زنان را مر بسكوت كرد، آنگاه سبب ناله آنان را پرسید، معلوم شد جوانش براى شستن ظرف كنار حوض رفته، بر اثر لیزى پاشوره، بدورن حوض افتاده، پیشانیش شكسته آنگاه زیر آهنى كه براى حفظ بچههاى كوچك روى حوض انداخته بودند مانده و مرده است، مادر و خواهر و زنان محرم از دیر كردنا و نگران شده، چون بدنبالش رفتند او را مرده یافته از حوض بیرون آورده بودند، حاجى از زنان تقاضا میكند تا رفتن مهمانان سكوت را رعایت كنند، سپس خود به پذیرائى تازهواردین مشغول شده و با چهرهاى باز بنوازش مهمانان میپردازد!!
ساعت نزدیك ظهر میشود، بعضى از دوستان را از رفتن منع میكند و آنان را به تناول غذاى ظهر دعوت مینماید، با دوستان خصوصى نماز جماعت بجاى آورده، غذا میخورد، سپس بآنان میگوید: علت اینكه از شما خواستم بمانید این است، كه خداوند مهربان امروز كه روز ولایت و نصب امیر المؤمنین بمنصب خلافت از رسول الله است بمن عیدى عنایت فرموده و عیدى من انتقال جوان من بجهان بعد است، مرا كمك كنید تا به كفن و دفن او مشغول گردیم، میگویند تا پایان برنامه زبانش مشغول تلاوت آیات حق بود، و از آنحضرت كلمهاى كه نشانگر نارضایتى او از آن قضا باشد شنیده نشد، آرى این است معناى حكومت بر نقفس، صبر بر مصیبت، تسلیم در برابر خواسته حق، رضاى بقضاى الهى.
نظیر این برنامه را از فقیه بزرگ مرحوم صاحب جواهر نقل میكنند: مردیكه نوشتن فقه استدلالى را در جوانى شورع كرد و به پیرى پایان دادا و مشغول نوشتن حقوق اسلامى بود كه خبر مرگ فرزندش را شنید، خدا را شكر كرد و باندازه لازم یكسان خود پول داد و گفت وظیفه من بیش از این نیست، آنچه بر عهده من است پرداخت مخارج كفن و دفن است، سپس مشغول نوشتن بقیه برنامه فقه شد و باجراى تعهد و مسئولیتى كه براى نشر برنامههاى خداوند بعهده داشت همت گماشت، راستى باید بر چنین نفوسى هزاران آفرین گفت و از اینان بعنوان بهترین نمونه رضاى بقضا یاد كرد.
یكى از اعلام شیعه كه برحمت ایزدى و اصل شد میگفت: بهنگامیكه در نجف اشرف بتحصیل علوم اسلامى مشغول بودم، محضر مرجع بزرگ مرحوم سید اصفهانى مشرف شده و بدو عرض حاجت كردم و مشكل اقتصادى خویش را كه سخت رنجم میداد با وى در میان گذاشتم، بمن وعده داد اما براى فرداى آن روز در نماز عشا كه فردایش بنا بود بمن رسیدگى كند سر فرزند جوانش را بریدند، غوغاى عظیمى شد، ولى مرجع شیعه با كمال آرامش نمازش را بپایان برد و پرسید چه خبر است، گفتند براى فرزند شما پیشآمدى شده او را به بیمارستان بردند، فرزند سید درگذشت تمام علما و اصناف و قبائل نزدیك به نجف براى تشییع حاضر شدند، من نیز در جمع مشایعت كنندگان بودم، مشكلم از یاد رفته بود، در حال تشییع بباریك راهى رسیدیم كه پیش از چند نفر نمیتوانست از آن عبور كند، سید مرا دید، احضارم كرد، بدون اینكه كسى بفهمد وجهى بمن داد، مقدار وجه داده شده گره از مشگلم میگشود: درحالیكه زبانش بذكر حق مشغول بود فرمود:
مرا دعا كن، غرق تعجب بودم، پدرى داغدیده، فرزند كشته در میان آنهمه جمعیت، چگونه جمعیت خاطرش را پریشان نكرده و دردمندى چون مرا فراموش ننموده: آیاا ین معناى تسلیم بحق و رضاى بقضا نیست، این برنامه ترجمه روح عظیم اولیاء خدا نیست معنى تملك نفس چیست، و پیروز بر هواى نفس كیست.؟!
سیری در زندگانی امام اول شیعیان
ابعاد گوناگون و قابل تأسّی مردان بزرگ با گذشت تاریخ، بهتر روشن می گردد و شگفتی های کارنامه آنان با پیشرفت علم و جوامع بشری، برتری و جاویدانگی شخصیت آنان را به نمایش می گذارد.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام یکی از فرزانگان تاریخ، بلکه یگانه فرزانه و بزرگ مردی است که نامش در صدر مردان نامی تاریخ قرار گرفته و با گذشت قریب چهارده قرن از شهادت وی، همچنان شاهد اقبال روزافزون بشر به شناخت آن ابرمرد علم و عمل و کندوکاو جوانب گوناگون شخصیت و ویژگی های وی هستیم؛ چنان که به جرأت می توان او را مردی نامتناهی و رهبر
علی صاحب نقش اصلی
امیر المؤمنین اسوه وحدت ، ؛
اما دومین شخصیتی که بقای اسلام در دوران پیامبر (ص) وابستگی کامل به وجود او داشت پسر ابو طالب علی است که پس از وفات پدر قهرمانش عهده دار نگهبانی آن انسان والای بزرگ شد و لیکن در سطحی گسترده تر.
بسیاری از اصحاب گرامی پیامبر (ص) با کوششی زیاد در راه اسلام قیام کردند و به پیامبر اسلام کمکهایی کردند که جای سپاس و در خور یادآوری است.کافی است در این جا از خلفای سه گانه:ابو بکر،عمر و عثمان،و تعدادی از صحابه دیگر از اهل مکه-مانند:زبیر،طلحه،عبد الرحمان بن عوف،ابو عبیدة بن جراح،سعد بن ابی وقاص،مقداد بن اسود،عبد الله بن مسعود، عمار بن یاسر و مجاهدان مدینه-مانند ابی دجانه،سعد بن عباده،سعد بن معاذ،ابو ایوب انصاری،ابو طلحه،قیس بن سعد-نام ببریم و نیز ازمردم شهرهای غیر از مکه و مدینه مانند، ابی ذر،سلمان فارسی و صدها نفر دیگر که همه آنان در راه خدا با مال و جانشان و یا با هر دوی آنها جهاد کردند (8).
علی علیه السلام در مکتب محمد صلی الله علیه و آله
همیشه با محمد بود، شبان و روزان.
با او، از تیرگیها، سیاهیها، تباهیها، شهر پرغوغا، شهر ستم، شهر آلوده به شرک، آکنده به دغل، به دامن حراء، که دامن خدا بود، پناه می برد.
هرگاه، محبوب او، محمد به حراء پناه می برد، تا در خلوت غار، در سکوت کوهستان، در سکوت شب کوهستان، با تماشای آیتهای آسمانی خداوند، که شگفت انگیز می نمودند، به رازونیاز با یکتای بی همتا بپردازد، علی بی تاب می شد، به دامنه کوه، رخت می کشید و به تماشا می ایستاد، تماشای آشیانه آن یار بلند آشیان.