سخنرانی حجت الاسلام ابراهیم بهاری در حرم شریف علوی جلسه چهارم
دینداران واقعى،
از ابتدایى كه زندگى در كر زمین شروع شده تا الآن، به خاطر اتصال خود به خداى مهربان، و به خاطر یقینشان به روز قیامت، و به فرمود امیرمؤمنان علیه السلام با توجّه به این كه آنان پایان این زندگى و بهشت و دوزخ را پیش روى خود مىبینند ، منشأ آثار مثبتى، هم براى خود، و هم براى ناس، بودهاند؛ یعنى بركات و خیرات خود را محدود به خویش و مردم مؤمن و همكیشان نمىكردند، و براى این آثار و انتقال آنها، چیزى را جز انسان بودن انسانها و زنده بودن موجودات، لحاظ نمىنمودند. امیرمؤمنان علیه السلام در نهجالبلاغه جمل خیلى با ارزشى در این رابطه دارند. امام مىگوید:
«فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم.» « نهجالبلاغ صبحى صالح، ص 303، خطبه 193. متن مورد نظر چنین است: نهجالبلاغ صبحى صالح، ص 242، خطب 167
یصف فیها المتقین فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ
شما مردم، هم نسبت به قطعه زمینها و هم نسبت به هم چهارپایان و حیوانات مسئول هستید
؛ یعنى گستر مسئولیت شما بسیار وسیع است و ساى این مسئولیت هم بر سر شما و هم بر سر دیگران و هم بر سر حیوانات و هم بر سر قطعات زمین است.
با توكّل بر خدا، صد هزار هسته خرما، صد هزار درخت خرما است
برخورد خود امیرمؤمنان علیه السلام با زمین چنین بود كه این برخورد حتى در ایام حكومت ایشان نیز ادامه داشت؛ یعنى آن حضرت ساعتهایى را براى زمین قرار داده بود. امام باقر علیه السلام مىفرماید، او روزى داشت شترى را با یك بارى مىبرد. یك نفر رسید و به امیرمؤمنان علیه السلام گفت: این بار چیست؟ امام فرمود: اگر خدا عنایت كند و بخواهد، در بار من، صد هزار درخت خرما است. چرا حضرت نفرمود: بار شترم، صد هزار هست خرما هست؛ چون درخت و نخلیهاى در بار شتر حضرت بسته نشده بود.
یك دیندار واقعى چه دیدگاه زیبایى دارد! اولًا حضرت گفت: اگر خدا عنایت كند، و اگر خدا بخواهد؛ یعنى ما هر كارى را بخواهیم بكنیم، اگر بخواهیم كار انجام بشود و تحقّق پیدا بكند، باید به خدا تكیه كنیم:
وَ إِنْ یُرِدْكَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ « یونس: 107»
اگر تو به گونهاى باشى كه من براى تو خیرى را بخواهم؛ یعنى بندهاى هستى كه قبولت كردهام و دوستت دارم، و خیرى را برایت مىخواهم، تمام موجوداتِ عالم اگر جمع بشوند و بخواهند جلوى رسیدن خیرى كه من برایت خواستهام بگیرند، نمىتوانند.
آنها كجا مىخواهند راهبندان درست بكنند كه خیر من به تو نرسد. كل جادههاى آفرینش، در اختیار من است، پس كدام راه را مىخواهند ببندند؟ حضرت اول گفت: خدا. چنین كسى كه حالش این است كه تا خدا نخواهد، كارى انجام نمىگیرد و او باید قابلیتى نشان بدهد كه خدا براى او خیر بخواهد. این فرد نمىتواند آدم مغرورى بشود؛ نمىتواند آدم متكبرى بشود؛ نمىتواند براى دیگران سینه سپر بكند؛ چون حال او نسبت به پروردگار عالم، حال خاكسارى است. او مىگوید، من هیچكارهام. این یك حرف راستى است. این كه تو همه كارهاى. این هم یك حرف راستى است.
این كه امیرمؤمنان علیه السلام چرا به جاى این كه بگوید، صد هزار هست خرما، فرمود، صد هزار درخت خرما. گفتن چنین سخنى براى این است كه دیندار نباید حالبین و الآنبین باشد؛ چون آن كسى كه الانبین است، فقط براى الآن كار مىكند و توجهاى به آیند كار خود ندارد. امیرمؤمنان علیه السلام هم زمان آیند دنیایش را مىبیند و هم زمان آیند آخرتش را. او به گونهاى دارد كار مىكند كه هم در آیند دنیایىاش كم نیاورد و هم در آیند آخرت خود؛ یعنى مؤمن باید عاقبتبین باشد، و به هست خرما بگوید، نخل خرما؛ یعنى این كه من خدا دارم و به او امید هم دارم، و زمین و آب هم هست. پس چنین كسى به جاى صد هزار هست خرما، باید بگوید صد هزار درخت خرما.
امام باقر علیه السلام فرمود: امیرمؤمنان علیه السلام رفت و با دست خود این هستهها را كاشت، و بعد از چند سال، این هستهها به درخت تبدیل شدند، حتى یك هسته از این صد هزار هسته، هم از رده خارج نشد و هم آنها ریشه گرفتند و سبز شدند و بعد، تبدیل به درخت نخل گشتند و پر از خرما شدند. « كافى، ج 5، ص 75، حدیث 6. به این نكته باید دقت كرد كه حالا مگر هزین خوراك و پوشاك على بن ابىطالب علیه السلام و نانخورهایى كه در چهاردیوارى خان او بودند و در اختیار او قرار داشتند، چقدر بودند كه حضرت مىخواست چنین كار گسترد اقتصادى را براى تأمین نیازهاى آنها انجام دهد؟ پیغمبر صلّى الله علیه و آله و سلّم فرمود: مؤمن خیلى زرنگ است. « الْمُؤْمِنُ كَیِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ (بحارالأنوار، ج 64، ص 307). » امّا آدمهاى بىدین خیلى زرنگ نیستند، و تنها خیلى آدمهاى زورگویى هستند، ولى دینداران زرنگ هستند. امیرمؤمنان علیه السلام حساب كرد كه من غیر از آن صد هزار درخت خرما، تعداد دیگرى نخل خرما دارم و چند سال هم هست كه آن خرماها را كه به بازار مىدهم، هزین من و نانخورهاى من تأمین مىشود و من با آنها مىتوانم زندگىشخصىام را اداره كنم. حالا چطور چند تا نخل خرما زندگى على را اداره مىكند؟ چون على، نه در خوراك، و نه در پوشاك، و نه در مركب، و نه در مسكن، اهل اتلاف و اسراف نیست. او یك زندگى با قناعتى داشت؛ لباس معمولى مىپوشید، ولى لباسهایش خیلى تمیز بود و هیچ وقت لكهاى بر روى لباسهاى على دیده نشد. خوراك حضرت هم تنها یك خوراك بود؛ یعنى این كه حضرت على سفر رنگین نداشت.
در كتابها خواندم كه هر شب، سفر شامى كه براى هارونالرشید مىانداختند، و هزینهاش را هم باید ادار دارایى مىداد؛ یعنى باید براى تأمین هزین آن، مالیاتهاى مردم را مصرف آن مىكردند، معادل با پنجاه هزار دینار بوده است.
اما على بن ابىطالب مىگفت: بدن طعام مىخواهد و آن را هم به اندازه مىخواهد. « در كافى 6، ص 328، حدیث 3 دربار خوراك حضرت على علیه السلام از زبان امام صادق علیه السلام چنین آمده است.:
كَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام أَشْبَهَ النَّاسِ طِعْمَهً بِرَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلّم كَانَ یَأْكُلُ الْخُبْزَ وَ الْخَلَّ وَ الزَّیْتَ وَ یُطْعِمُ النَّاسَ الْخُبْزَ وَ اللَّحْمَ.مطابق با این فرمود حق تعالى: وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا «. اعراف: 31:. و بخورید و بیاشامید و اسراف نكنید»، چنین انسانى سفره رنگین هم لازم نداشت كه در آن ده جور غذا بخورد « در نام 45 نهجالبلاغ صبحى صالح، ص 417- 418، چون معده باید ده جور هم به این لقمهها برسد. مگر معده چقدر قدرت دارد؟ خود بدن مگر چقدر كشش دارد؟ البته، اسراف در خوراك و انداختن سفرههاى رنگین، مرگ زودرس مىآورد؛ در سلامت خون، اختلال ایجاد مىكند؛ حافظه را خیلى كم مىكند؛ كلیه و معده را هم ضعیف مىكند؛ چون بدن خیلى سنگین مىشود. « در مستدركالوسائل، ج 16، ص 214- 213 دربار مضار پرخورى و فواید كمخورى روایاتى آورده است:
- فِى طِبِّ النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله و سلم قَالَ: مَنْ تَعَوَّدَ كَثْرَهَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ قَسَا قَلْبُهُ
- عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: فَسَادُ الْجَسَدِ فِى كَثْرَهِ الطَّعَامِ ....
- عَنِ النَّبِىِّ صلى الله علیه و آله و سلم: الْمُؤْمِنُ یَأْكُلُ فِى مِعَاءٍ وَاحِدٍ وَ الْكَافِرُ یَأْكُلُ فِى سَبْعَهِ أَمْعَاءٍ»
وقف صد هزار درخت خرما توسّط حضرت على علیه السلام
امیرمؤمنان علیه السلام خرج خود را به اندازه گرفته بود. او هر روز خانه عوض نمىكرد؛ هر روز اسب عوض نمىكرد؛ سه ماه یكبار، لباس عوض نمىكرد. سالى یك بار فرش عوض نمىكرد؛ نقاشى گرانقیمت نداشت؛ گچبرى نداشت؛ آینهكارى نداشت؛ بلكه آن حضرت مىگفت: آن مقدار درخت خرما كه دارد خرج مرا مىدهد، پس الان كه این صد هزار تا درخت خرما به ثمر نشسته، اضافه بر خرج من در زندگى است. آن حضرت اهل این هم نبود كه آن درختان را بفروشد و پولش را بانك بگذارد، و بعد هم برود به این طرف و آن طرف كه ببیند كدام بانك بیشتر سود مىدهد. حضرت فرمود: قنبر! یك قلم و یك صفحه برایم بیاور. قنبر مىگوید: من یك قلم و یك صفحه براى نوشتن آوردم و به امیرمؤمنان علیه السلام دادم. دیندار مىگوید، خودم و دیگران، و دیگران هم هر كه مىخواهند باشند. حضرت این طور نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
این صد هزار درخت خرما را كه تمام آنها را به دست خودم نشاندهام و اكنون به لطف خدا، به میوه نشستهاند، وقف نیازمندان و محتاجان مردم مسلمان كردم و تولیت آن را به حسن و حسینم واگذار نمودم. حسن و حسین خودم هم حق ندارند یك دانه از این خرماها را بخورند، مگر آن كه آنان هم مثل فقرا، نیازمند بشوند. « شرح الأخبار، قاضى نعمان مغربى، ج 3، ص 190، از اوقاف حضرت على علیه السلام سخن رفته است:این رفتار، نمونه یك دیندار واقعى است.