خوش آمدید

خواب رویای فراموشی هاست!
خواب را دریابیم،
که در آن دولت خاموشی هاست...
من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من می گوید:
گرچه شب تاریک است
"دل قوی دار"
  سحر نزدیک است...
سلام.میدونم که با پای دلتون اومدین،پس اول قربون قدمتون
اجــــــــــــــازه
آرشیو کل خاطرات،البته با سانسور(اینجاست)
معنی لغات و اصطلاحات متن(اینجاست)
تجربیات و دانسته های من از کموتراپی در وبلاگ من و ALL(اینجاست)
[ یکشنبه 24 آذر 1392 ] [ 01:36 ب.ظ ] [ بهار ]
 )به سلامتی سرما هم خورده بودم.صبح ساعت 10 دکتر اومد،من اصلا حوصله نداشتم
)به سلامتی سرما هم خورده بودم.صبح ساعت 10 دکتر اومد،من اصلا حوصله نداشتم .گفت:عصبانی؟؟برای چی نرفتی سونوگرافی؟اون که مثل بیوپسی و(BM)نیست،درد نداره.گفتم:نیازی هم نیست.گفت خب میری میگن مشکلی نیست.گفتم از اول هم نبوده،گفت: الان خیلی اندیکاسیون(ضرورت)نداره،ولی اگه تب کنی مجبوری بری!!منم خداخدا میکردم تب نکنم.
.گفت:عصبانی؟؟برای چی نرفتی سونوگرافی؟اون که مثل بیوپسی و(BM)نیست،درد نداره.گفتم:نیازی هم نیست.گفت خب میری میگن مشکلی نیست.گفتم از اول هم نبوده،گفت: الان خیلی اندیکاسیون(ضرورت)نداره،ولی اگه تب کنی مجبوری بری!!منم خداخدا میکردم تب نکنم.
 .یه پست گذاشتم تو وب مشترک با دوستام برای بخش (7B)...غروب هم با خانم خانی رفتیم(CXR)....،
.یه پست گذاشتم تو وب مشترک با دوستام برای بخش (7B)...غروب هم با خانم خانی رفتیم(CXR)....،
 ولی به شدت روز اول نبود.اون درد آنال هم خیلی اذیتم میکرد
ولی به شدت روز اول نبود.اون درد آنال هم خیلی اذیتم میکرد ،واقعا نه میتونستم بشینم نه جابه جابشم
،واقعا نه میتونستم بشینم نه جابه جابشم .شب به پرستارا گفتم،واسم پتدین زدن،ولی هیییچ فایده ای نداشت
.شب به پرستارا گفتم،واسم پتدین زدن،ولی هیییچ فایده ای نداشت .
. .
. تبم 38/2 بود،گفت:خوبه،اومده پایین.از خوب شدن درد شبیه فاجعه ما هم پرسید،گفتم بهترکه نشده هیچی،بدتر هم شده.گفت:میگم جراح بیاد ببینه،گفتم نه تو رو خدا
تبم 38/2 بود،گفت:خوبه،اومده پایین.از خوب شدن درد شبیه فاجعه ما هم پرسید،گفتم بهترکه نشده هیچی،بدتر هم شده.گفت:میگم جراح بیاد ببینه،گفتم نه تو رو خدا ،لازم نیست،خودش خوب میشه.بعد هم یه ذره از مطلبو نشون دادم،گفتم حتما به وب ما سربزنید.ساعت ملاقات هم انقد خسته بودم
،لازم نیست،خودش خوب میشه.بعد هم یه ذره از مطلبو نشون دادم،گفتم حتما به وب ما سربزنید.ساعت ملاقات هم انقد خسته بودم  که اومدن بابا اینا رو دیدم
که اومدن بابا اینا رو دیدم ولی وقتی رفتن ،خواب بودم
 ولی وقتی رفتن ،خواب بودم .شب همون درد فاجعه ادامه داشت.یه پتدین زدن،بازم بی فایده بود.گفتم میدازولام بزنید،گفتن نمیشه
.شب همون درد فاجعه ادامه داشت.یه پتدین زدن،بازم بی فایده بود.گفتم میدازولام بزنید،گفتن نمیشه .خلاصه که با همون درد تا3-2 شب بیدار بودم.
.خلاصه که با همون درد تا3-2 شب بیدار بودم. 
 ،ظهر هم همونجا بودیم،ساعت ملاقات مامان اینا اومدن،معلوم بود مامان کلییییییی گریه کرده
،ظهر هم همونجا بودیم،ساعت ملاقات مامان اینا اومدن،معلوم بود مامان کلییییییی گریه کرده .همون پرستاره اومد واسه من سوزن پورت وصل کنه،آخه اون اسکالپ واقعا سرعتش خوب نبود،خیلی کند پلاکت هارو رد میکرد.اسکالپ رو درآورد،دوباره یه سوزن پورت زد سر جاش و دهن مارو
.همون پرستاره اومد واسه من سوزن پورت وصل کنه،آخه اون اسکالپ واقعا سرعتش خوب نبود،خیلی کند پلاکت هارو رد میکرد.اسکالپ رو درآورد،دوباره یه سوزن پورت زد سر جاش و دهن مارو  ... .بگذریم،خانم یعقوبی هم اومد بهم سرزد
... .بگذریم،خانم یعقوبی هم اومد بهم سرزد  ومن و درسا ساعت 5عصر با 2تا (P.C)با همون پرستار مثلا روشنفکررفتیم بخش (7B).از در که رفتیم،یکی از پرستارا گفت:چه گودبای پارتی ای گرفتین!!!یکی از کمک بهیارا هم همینو گفت..انقد بهم برخورد
ومن و درسا ساعت 5عصر با 2تا (P.C)با همون پرستار مثلا روشنفکررفتیم بخش (7B).از در که رفتیم،یکی از پرستارا گفت:چه گودبای پارتی ای گرفتین!!!یکی از کمک بهیارا هم همینو گفت..انقد بهم برخورد (با خودم گفتم اصلا ما غلط کردیم مهمونی خداحافظی گرفتیم
(با خودم گفتم اصلا ما غلط کردیم مهمونی خداحافظی گرفتیم .)
.) .((کلا روز خونینی بود))،تازه بدتر از اون وقتی میخواست تب منو بگیره
.((کلا روز خونینی بود))،تازه بدتر از اون وقتی میخواست تب منو بگیره شدیدا هم سرفه میکرد،گفتم پس چرا ماسک نمیزنی میای پیش من؟؟؟من کلا 200تا(WBC)دارم.گفت:ببخشید...ولی سرفه های من مال آلرژیه ،سرما خوردگی نیست
شدیدا هم سرفه میکرد،گفتم پس چرا ماسک نمیزنی میای پیش من؟؟؟من کلا 200تا(WBC)دارم.گفت:ببخشید...ولی سرفه های من مال آلرژیه ،سرما خوردگی نیست ..(گفتم آره جون...
..(گفتم آره جون... )شب هم دکتر اومدبهش گفتم من وقتی لرز میکنم خیلی استخون درد میگیرم
)شب هم دکتر اومدبهش گفتم من وقتی لرز میکنم خیلی استخون درد میگیرم ،واسم مسکن گذاشت.تازه اون درد شبیه فاجعه که چند روز بعد (MTX)ایجاد میشد(زخم آنال)
،واسم مسکن گذاشت.تازه اون درد شبیه فاجعه که چند روز بعد (MTX)ایجاد میشد(زخم آنال) دوباره پیش اومد،هیچ جوری هم خوب نمیشد و حداقل یک هفته آدمو اذیت میکرد.به دکترگفتم فکر میکنم آبسه پری آنال(peri anal) گرفتم
دوباره پیش اومد،هیچ جوری هم خوب نمیشد و حداقل یک هفته آدمو اذیت میکرد.به دکترگفتم فکر میکنم آبسه پری آنال(peri anal) گرفتم .،گفت :ای وای!! اگه اون باشه که خیلی بده!!سونوگرافی مینویسم!!
.،گفت :ای وای!! اگه اون باشه که خیلی بده!!سونوگرافی مینویسم!! ،بری سونو گرافی شکم و لگن..به پرستارا گفتم من که از این نظر مشکلی نداشتم، اگه دکتر قدیانی نوشته میرم،ولی اگه دکترای اورژانس نوشتن نمیرم.گفت :رزیدنتای اورژانس نوشتن،گفتم پس نمیرم.
،بری سونو گرافی شکم و لگن..به پرستارا گفتم من که از این نظر مشکلی نداشتم، اگه دکتر قدیانی نوشته میرم،ولی اگه دکترای اورژانس نوشتن نمیرم.گفت :رزیدنتای اورژانس نوشتن،گفتم پس نمیرم.
 ،که دکتر اومد،متاسفانه تنها نبود،یه متخصص عفونی با همون پرستار بحران زده
،که دکتر اومد،متاسفانه تنها نبود،یه متخصص عفونی با همون پرستار بحران زده  هم باهاش اومدن.دکتر جون میگفت:چرا انقد عصبانی ای؟؟
هم باهاش اومدن.دکتر جون میگفت:چرا انقد عصبانی ای؟؟ میترسی دوباره(ARDS)کنی؟؟کی تب کردی؟،گفتم دیشب،گفت پس چرا الان اومدی؟؟گفتم استامینوفن خوردم بهتر شدم
میترسی دوباره(ARDS)کنی؟؟کی تب کردی؟،گفتم دیشب،گفت پس چرا الان اومدی؟؟گفتم استامینوفن خوردم بهتر شدم .گفت نباید بخوری،وگرنه میشه سپسیس،بعد گفت:نه ،حالت به بدی اون دفعه نیست.
.گفت نباید بخوری،وگرنه میشه سپسیس،بعد گفت:نه ،حالت به بدی اون دفعه نیست. نترس،(ARDS)نمیکنی.حرفاش خیالمو راحت کرد
نترس،(ARDS)نمیکنی.حرفاش خیالمو راحت کرد ((حیف که تنها نبود وگرنه دوست داشتم بگم این دکترا و 
پرستارای بی خیال اورژانس
((حیف که تنها نبود وگرنه دوست داشتم بگم این دکترا و 
پرستارای بی خیال اورژانس  هیییییچ کاری برای من نکردن
هیییییچ کاری برای من نکردن  و اگه شما تلفنی 
بهشون نمیگفتین انگار نه انگار که یکی داشت جلوشون جون میداد
و اگه شما تلفنی 
بهشون نمیگفتین انگار نه انگار که یکی داشت جلوشون جون میداد )).دکتر عفونی هم صدای ریه منو گوش داد،گفت:ماسک بزن،هم خودت هم همراهت.دستاتون هم دائم ضدعفونی کنید.
)).دکتر عفونی هم صدای ریه منو گوش داد،گفت:ماسک بزن،هم خودت هم همراهت.دستاتون هم دائم ضدعفونی کنید. 
 .دکتر گفته بود 2واحد (P.C)به من بزنن،با پلاکت،وهر وقت هم ایزوله بخش خالی شد
.دکتر گفته بود 2واحد (P.C)به من بزنن،با پلاکت،وهر وقت هم ایزوله بخش خالی شد منو بفرستن بخش
 منو بفرستن بخش .صبح اومدن ازم خون گرفتن.بعدش درسا بهم صبحانه داد
.صبح اومدن ازم خون گرفتن.بعدش درسا بهم صبحانه داد  و آقای گرایلی هم زحمت کشید و خون و پلاکت آورد
و آقای گرایلی هم زحمت کشید و خون و پلاکت آورد .یکی از پرستارای شیفت صبح میگفت:این سوزنو چرا کج کردن
.یکی از پرستارای شیفت صبح میگفت:این سوزنو چرا کج کردن ?!!مریض که 70 سالش نیست اذیت شه ،بگیم مهم نیست...،یه دختر جوونه
?!!مریض که 70 سالش نیست اذیت شه ،بگیم مهم نیست...،یه دختر جوونه !!(البته من اصلا این حرفشو قبول نداشتم،به هرحال آدما تو هر سنی باشن درد رو حس میکنن حالا میخواد جسمی باشه یا روحی،که قطعا پیرا دل نازک ترن)...حالا من فکر کردم این روشنفکره،نگو از همه داغونتره
!!(البته من اصلا این حرفشو قبول نداشتم،به هرحال آدما تو هر سنی باشن درد رو حس میکنن حالا میخواد جسمی باشه یا روحی،که قطعا پیرا دل نازک ترن)...حالا من فکر کردم این روشنفکره،نگو از همه داغونتره .اومد واسه من سرم بذاره،ست سرم(لوله)از دستش افتاد زمین،گفتم استریل نیست.گفت:مهم محل اتصالشه،حالا فکر کردی دست من تمیزه
.اومد واسه من سرم بذاره،ست سرم(لوله)از دستش افتاد زمین،گفتم استریل نیست.گفت:مهم محل اتصالشه،حالا فکر کردی دست من تمیزه ؟؟اینجارو روزی 3بار تی میکشن،دست منو همون تی هم نمیکشن
؟؟اینجارو روزی 3بار تی میکشن،دست منو همون تی هم نمیکشن .!!!ا(انگار نه انگار  منم با 200 تا دونه گلبول سفیدم به اون سرم دست میزنم و به لباسام میخوره
.!!!ا(انگار نه انگار  منم با 200 تا دونه گلبول سفیدم به اون سرم دست میزنم و به لباسام میخوره )
) .ولی آپوتل رو وصل کردن،یه کم تبم اومد پایین.جواب (CBC)اومد.(WBC:200)و(PLT:8000)
.ولی آپوتل رو وصل کردن،یه کم تبم اومد پایین.جواب (CBC)اومد.(WBC:200)و(PLT:8000) ،یه نیم ساعت اورژانس سرپایی بودم،گفتن باید بری اورژانس زنان
،یه نیم ساعت اورژانس سرپایی بودم،گفتن باید بری اورژانس زنان .با آقای موسوی رفتیم اونجا،گفت برید اتاق ایزوله
.با آقای موسوی رفتیم اونجا،گفت برید اتاق ایزوله انگار با یه لباس نازک داشتم تو کولاک راه میرفتم
انگار با یه لباس نازک داشتم تو کولاک راه میرفتم .شاید به جرات بتونم بگم توی یک دقیقه 50 بار نفس میکشیدم،واقعا از نارسایی تنفسی دوباره میترسیدم
.شاید به جرات بتونم بگم توی یک دقیقه 50 بار نفس میکشیدم،واقعا از نارسایی تنفسی دوباره میترسیدم .هروقت تب و لرز میکردم
.هروقت تب و لرز میکردم
 ،تمام استخونام درد میگرفت،یه جوری که انگار داشت از هم میپاشید
،تمام استخونام درد میگرفت،یه جوری که انگار داشت از هم میپاشید .به درسا میگفتم پاهامو ماساژ بده.خانم شمس هم همون موقع اومد،واقعا خیلییییی شرایط سختی بود
.به درسا میگفتم پاهامو ماساژ بده.خانم شمس هم همون موقع اومد،واقعا خیلییییی شرایط سختی بود ،میگفتن دستور دکتر باید باشه
،میگفتن دستور دکتر باید باشه .به خانم شمس گفتم شما بهشون بگید،گفت نمیشه.درسا واقعا ترسیده بود،میترسید اتفاقای اون دفعه تکرار بشه، زنگ زد به دکتر جون
.به خانم شمس گفتم شما بهشون بگید،گفت نمیشه.درسا واقعا ترسیده بود،میترسید اتفاقای اون دفعه تکرار بشه، زنگ زد به دکتر جون .دکتر گفت:ونکومایسین ساعت 10 شب رو الان بزنن.(اصلا دوست نداشتم دکتر تو اون وضعیت منو ببینه)خلاصه که یه دونه دیگه آپوتل با ونکومایسین واسه من وصل کردن،تقریبا یه نیم ساعتی روی ویبره بودم
.دکتر گفت:ونکومایسین ساعت 10 شب رو الان بزنن.(اصلا دوست نداشتم دکتر تو اون وضعیت منو ببینه)خلاصه که یه دونه دیگه آپوتل با ونکومایسین واسه من وصل کردن،تقریبا یه نیم ساعتی روی ویبره بودم .،چند بار هم گلاب به روتون
.،چند بار هم گلاب به روتون  (Womiting)داشتم.4واحد پلاکت هم درسا وصل کرد، اصلا همه کارا رو درسا کرد،حتی (VS):علائم حیاتی- هم درسا میگرفت ومی نوشت،واقعا افتضاااااااااح بود
(Womiting)داشتم.4واحد پلاکت هم درسا وصل کرد، اصلا همه کارا رو درسا کرد،حتی (VS):علائم حیاتی- هم درسا میگرفت ومی نوشت،واقعا افتضاااااااااح بود !!!منم لباسامو عوض کردم
!!!منم لباسامو عوض کردم .بهش گفتم تب دارم.یه ترمومتر از روی میزش برداشت،با دستمال کاغذی پاکش کرد،گفت اینو بذار زیر زبونت!!!گفتم (WBC)من پایینه
.بهش گفتم تب دارم.یه ترمومتر از روی میزش برداشت،با دستمال کاغذی پاکش کرد،گفت اینو بذار زیر زبونت!!!گفتم (WBC)من پایینه .اینو همه گذاشتن دهنشون
.اینو همه گذاشتن دهنشون .درسا رفت واسم یه ترمومترجدیدگرفت
.درسا رفت واسم یه ترمومترجدیدگرفت (گفتم وااااای،بدبخت شدم،باز عفونت...)کلا دیگه تو اورژانس سرپایی(تحت نظر) همه منو میشناختن.آقای موسوی (پرستار)اومد با یه عالمه شیشه واسه آزمایشای مختلف و کشت خون.گفتم من رگ ندارم،پورت دارم.گفت:میشه ازش خون گرفت؟؟گفتم آره،ولی سوزنش باید باشه
(گفتم وااااای،بدبخت شدم،باز عفونت...)کلا دیگه تو اورژانس سرپایی(تحت نظر) همه منو میشناختن.آقای موسوی (پرستار)اومد با یه عالمه شیشه واسه آزمایشای مختلف و کشت خون.گفتم من رگ ندارم،پورت دارم.گفت:میشه ازش خون گرفت؟؟گفتم آره،ولی سوزنش باید باشه .(واقعا بستری شدن این دفعه غیر منتظره بود،منم سوزن نداشتم ونمیشد اون موقع تهیه کرد)،خودش رفت،یه اسکالپ (سوزن سرم)آورد،کجش کرده بودن،که مثل سوزن پورت بشه.گفت:من تا حالا نزدم
.(واقعا بستری شدن این دفعه غیر منتظره بود،منم سوزن نداشتم ونمیشد اون موقع تهیه کرد)،خودش رفت،یه اسکالپ (سوزن سرم)آورد،کجش کرده بودن،که مثل سوزن پورت بشه.گفت:من تا حالا نزدم ،منم ترسیدم
،منم ترسیدم ،گفتم شما دست چپین؟؟گفت:آره،خیالم یه کم راحت شد
،گفتم شما دست چپین؟؟گفت:آره،خیالم یه کم راحت شد ...با اینکه بار اولش بود
...با اینکه بار اولش بود ،ولی همون دفعه اول خورد به هدف
،ولی همون دفعه اول خورد به هدف .هی هم میگفت:پورتتو عوض کردی؟؟گفتم نه همونه
.هی هم میگفت:پورتتو عوض کردی؟؟گفتم نه همونه 
 ...
... )مدیر گروه اینجا گفت:میخوای این ترم هم استراحت کن.گفتم،عمرا
)مدیر گروه اینجا گفت:میخوای این ترم هم استراحت کن.گفتم،عمرا !ا!!گفت:اصلا شاید دوباره بستری شدی!!انگار یه چیزی میدونست
!ا!!گفت:اصلا شاید دوباره بستری شدی!!انگار یه چیزی میدونست (ببخشید،عکس هویج نداشتم).بعدش احساس کردم سردمه
(ببخشید،عکس هویج نداشتم).بعدش احساس کردم سردمه .وقتی اومدم درسا زنگ زد
.وقتی اومدم درسا زنگ زد 
 ،آقای گرایلی زحمت کشید و (p.c)منوآورد
،آقای گرایلی زحمت کشید و (p.c)منوآورد .خانوم خانی اومد گفت پاشو بیا سر یه تخت دیگه،مریض آوردیم،گفتم داروی من که هنوز تموم نشده
.خانوم خانی اومد گفت پاشو بیا سر یه تخت دیگه،مریض آوردیم،گفتم داروی من که هنوز تموم نشده !!!گفت:مرخصیت رد شده،مریض از اورژانس فرستادن
!!!گفت:مرخصیت رد شده،مریض از اورژانس فرستادن ومن مجبور شدم برم اتاق پانسمان،بقیه دارومو بگیرم.درسا هم گفت:صبر کنید اینارو از روی دیوار بکنم.رفت رو تخت و اونا رو جدا کرد.همه ی پرستارا واسم خاطره نوشته بودن.
 ومن مجبور شدم برم اتاق پانسمان،بقیه دارومو بگیرم.درسا هم گفت:صبر کنید اینارو از روی دیوار بکنم.رفت رو تخت و اونا رو جدا کرد.همه ی پرستارا واسم خاطره نوشته بودن. (یه خانوم خیلیییییییی مهربون که زحمت سرو غذا رو میکشید)دفترمو دادم.خانوم یعقوبی هم نوشت،دفتر پیشنهادات بخشو آورد،گفت :همه ی ما برای تو نوشتیم
(یه خانوم خیلیییییییی مهربون که زحمت سرو غذا رو میکشید)دفترمو دادم.خانوم یعقوبی هم نوشت،دفتر پیشنهادات بخشو آورد،گفت :همه ی ما برای تو نوشتیم ،تو نمیخوای برای ما بنویسی؟؟؟
،تو نمیخوای برای ما بنویسی؟؟؟ ،یه تشکر از پرسنل بخش و دکتر جون و...
،یه تشکر از پرسنل بخش و دکتر جون و...
 ،درسا هم شیفت بود،بردیم رسوندیمش بیمارستان خودشون
،درسا هم شیفت بود،بردیم رسوندیمش بیمارستان خودشون و اومدیم سمت خونه.ساعت 10:30 شب رسیدیم خونه.19 شهریور بود.این بود دوره ی آخر کموتراپی.((شکر...تموم شد))
 و اومدیم سمت خونه.ساعت 10:30 شب رسیدیم خونه.19 شهریور بود.این بود دوره ی آخر کموتراپی.((شکر...تموم شد))

 
 .من هم رفتم ،یهویی گوشی دکتر زنگ زد،دکتر گفت :من میرم نیم ساعت دیگه میام.
.من هم رفتم ،یهویی گوشی دکتر زنگ زد،دکتر گفت :من میرم نیم ساعت دیگه میام. .رفتم سر تختم.ولی نیم ساعت مثل برق گذشت.من هم رفتم اتاق پانسمان،خدارو شکر آخریش بود.خاطره عوارض لیدوکائین اون دفعه تو ذهنم بود
.رفتم سر تختم.ولی نیم ساعت مثل برق گذشت.من هم رفتم اتاق پانسمان،خدارو شکر آخریش بود.خاطره عوارض لیدوکائین اون دفعه تو ذهنم بود .با اون پوزیشن مسخره که باید اون لحظه به خودت میگرفتی،آدم شبیه مار پیتون میشد(همون ماری که دور طعمه ش میپیچه)،هی هم میگفتن تکون نخور،البته خداییش دکتر جون منو درک میکرد
.با اون پوزیشن مسخره که باید اون لحظه به خودت میگرفتی،آدم شبیه مار پیتون میشد(همون ماری که دور طعمه ش میپیچه)،هی هم میگفتن تکون نخور،البته خداییش دکتر جون منو درک میکرد ،
،
 رفتم دفتر خاطراتمو آوردم
رفتم دفتر خاطراتمو آوردم  دادم به دکتر،گفتم:برام یادگاری بنویسین.گفت:من بلد نیستم
دادم به دکتر،گفتم:برام یادگاری بنویسین.گفت:من بلد نیستم ،گواهی بدین من نرم دانشگاه.دکتر جون هم نوشت
،گواهی بدین من نرم دانشگاه.دکتر جون هم نوشت ،دکتر گفت:برو بخواب سرت گیج میره ها!!
،دکتر گفت:برو بخواب سرت گیج میره ها!! .من هم شام نخورده بودم،اومدم یه کم غذا خوردم
.من هم شام نخورده بودم،اومدم یه کم غذا خوردم  
