مطالب گذشته

جستجو

امروز:

حجت‌الاسلام بهاری گفت: هر فراز از دعای رجبیه به نحوی خاص خداوند را مورد خطاب قرار می‌دهد.
فلسفه دست کشیدن بر محاسن در دعای رجبیه چیست؟حجت‌الاسلام و المسلمین ابراهیم بهاری، کارشناس مسائل مذهبی در گفتگو با خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان در خصوص ادعیه مخصوص ماه رجب اظهار کرد: در کتب ادعیه مانند مفاتیح الجنان برای بسیاری از روزهای ماه های قمری دعای مخصوص وجود دارد.

وی گفت: رجب نام نهری است در بهشت که از عسل شیرین‌تر و از شیر سفیدتر است و هر کس در این ماه روزه بگیرد، از آن نهر آب می نوشد همچنین به ماه رجب «رجب الأصب» یعنی ماه ریزش رحمت خداوند بر مردم نیز می‌گویند.

بهاری افزود: اکثر روزهای ماه رجب دعای مخصوص به خود را دارد اما مهم‌ترین ادعیه این ایام «دعای ام داوود» در نیمه ماه و دعای کوتاه اما پرمعنی «رجبیه» است. 

وی عنوان کرد: دعای رجبیه از ادعیه بسیار منحصر به فرد بوده و هر فراز از این دعا به نحوی خاص خداوند را مورد خطاب قرار می‌دهد. 

این کارشناس مسائل مذهبی به نقل از علامه مجلسی خاطر نشان کرد: محمدبن ذکوان به خدمت حضرت صادق(ع) عرض کرد فدای تو شوم! این، ماه رجب است. مرا دعایی تعلیم نما که حق تعالی، مرا، به آن نفع ببخشد. حضرت فرمودند که در هر روز ماه رجب، در صبح و شام و بعد ازنمازها در شب بخوان «یا من ارجوه لکل خیر...». پس، حضرت محاسن مبارک خود را به دست چپ گرفتند و انگشت سبابه دست راست خود را به جانب چپ و راست حرکت می‌دادند و با انکسار تمام، این دعا را می خواندند: «یا ذالجلال ...» و دست از ریش مبارک خود بر نداشت تا از آب دیده مبارک اش، تر شد.»

وی در پایان گفت: دست کشیدن بر ریش در هنگام خواندن این دعا نشانه خضوع، فروتنی و التماس به درگاه حق تعالی برای بیان درخواست نیاز بوده و اشاره انگشت سبابه دست راست نشانه اشاره به قبله برای قسم دادن حضرت حق به آن است. 


علت حضور حاج محمود کریمی در ویژه برنامه شب یلدا چه بود؟ / روضه روزانه و خصوصی حاج محمود کریمی/ آنجا ک...
با حضور حاج محمود کریمی و والده اش در ویژه برنامه شبکه 3 مطرح شد؛ + عکس
حاج محمود کریمی با والده و فرزند خود در ویژه برنامه " برف می بارد " شبکه 3 حاضر شد.


السلام علیک یا ثار الله
برنامه سخنرانی  حجه الاسلام والمسلمین ابراهیم بهاری


00.jpg
در دهه اخر صفر 1435
--بعد از نماز مغرب و عشا شهرک شهید بهشتی روبروی دانشگاه امام حسین علیه السلام مسجد جامع پیامبر اعظم با مداحی حاج محسن عرب خالقی
-- ساعت 21 انتهای خ ایه الله کاشانی شهر زیبا خ شهید مرادی روبروی نانوایی بربری منزل حاج وزیری با مداحی حاج حمید منتظر


دومین شب از مراسم عزاداری به مناسبت فرا رسیدن اربعین حسینی در حسینیه شهید همت خیابان 17 شهریور به همت هیئت آل یاسین برگزار شد.

وارث: دومین شب از مراسم عزاداری به مناسبت فرا رسیدن اربعین حسینی در حسینیه شهید همت خیابان 17 شهریور به همت هیئت آل یاسین با سخنرانی حجت الاسلام بهاری و مداحی حاج ابوالفضل بختیاری، حاج رضا هلالی و حاج روح الله بهمنی برگزار شد.

بنابراین گزارش، این مراسم با اقامه نماز جماعت آغاز و سپس استاد حامد شاکرنژاد به قرائت قرآن پرداخت. در ادامه و پس از قرائت زیارت عاشورا و مداحی پیش منبر، حجت الاسلام بهاری به منبر رفته و سخنرانی خود را اینچنین آغاز نمود:

شعار هایی که ظهر عاشورا بر زبان دشمن جاری شد این بود که پیروز این میدان چه کسی است؟

. مجموعه 30 هزار نفری دشمنان اهل بیت علیهم السلام خودشان را پیروز میدان می دانستند

و البته ظاهر جریان هم همین بود

72 نفر غرق در خون شدند و بدن های مبارکشان زیر سم اسبان در بیابان کربلا ... و سرهای مبارکشان به نی!

خانواده آنان به اسارت رفت و ...

این ظاهر است. این اسارت بزرگترین اتفاقات ویژه تاریخ را بر هم زد.

خدا خواست به عالم نشان دهد که امام حسین زنده است. خواست نشان بدهد که کشته شدن حسین علیه السلام آغاز یک انقلاب فرهنگی در جامعه است.

اگر افشاگری های حضرت زینب سلام الله علیها نبود یقیناً کربلا در کربلا می ماند

این که می گویند: "کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود ... سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود" اغراق نیست! واقعاً چنین است.

اسرای دشت کربلا مسیری را طی می کنند که این مسیر رنج دنیوی دارد. اما همه رنج هایی که اهل بیت می کشند مسبب سقوط دستگاه بنی امیه است.

می توانید در ادامه صوت این سخنرانی را بشنوید.

در ادامه، حاج ابوالفضل بختیاری، حاج رضا هلالی و حاج روح الله بهمنی به عزاداری و سینه زنی پرداختند.

این مراسم در شام اربعین نیز برگزار خواهد شد.


کلیک کنید






در زیارت وارث می خوانیم این خون باعث می شود نه فقط یک جامعه و یک قبیله بلکه تمامی عباد خدا از گمراهی و جهالت نجات پیدا می کنند.
گزارش تصویری شب 18 محرم

صوت شب 18 محرم


گزارش تصویری شب 19 محرم 

صوت شب 19 محرم


عقیق: مراسم عزاداری دهه دوم محرم با حضور جمع زیادی از عاشقان اهل بیت (ع) در هیئت آل یاسین برگزار شد.

به گزارش عقیق در این مراسم که به مدت سه شب در مسجد امام صادق(ع) برگزار شدحجت الاسلام بهاری به سخنرانی و حاج سعید حدادیان ، حاج سید مجید بنی فاطمه و حاج محمد رضا طاهری مداحی کردند.

کربلایی مهدی سعیدی نیز پیش از منبر دقایقی به روضه خوانی پرداخت.

 

گزیده ای از سخنرانی حجت الاسلام بهاری را بخوانید:

*حضرت ولی عصر (عج) در روایتی به قاسم بن اعلا می فرماید: شهادت حضرت حسین بن علی(ع) سه ویژگی برای آن بزرگوار از طرف خدا ارزانی داشت. اول اینکه  9 امام از نسل ایشان به جود امدند ، دوم اینکه خاک و محل دفن ایشان شفای هر درد لاعلاجی شد. سوم اینکه هر با ایشان بود قیض نجات شامل حال او شد چه این بودن حضور شعاری باشد چه شعوری. چه عملا در حضور حسین(ع) باشد، چه از لحاظ فکری یاری گر ایشان باشد چه در رفتارهای اجتماعی زندگی اش باعث یاری سیدالشهدا(ع) باشد.

 *در فرازی از زیارت وارث داریم که امام حسین(ع) جان خودش را برای خدا بذل کرد . بذلت مهجته فیک. یعنی حضرت امام حسین(ع) جانش را در راه حق تعالی فدا کرد بدون هیچ منتی . 

*یعنی در حالی این جان خود را ارزانی داشت که هیچ توقعی از ذات ربوبیت نداشت و خدا در عوض این بذل خون حسین(ع) را محوریت بزرگی بخشید. که در همین زیارت می خوانیم این خون باعث می شود نه فقط یک جامعه و یک قبیله بلکه تمامی عباد خدا از گمراهی و جهالت نجات پیدا می کنند.

* بعضی تعجب می کنند که وقتی امام حسین (ع) از قاسم بن الحسن (ع)  سوال کردند که مرگ در نظر تو چگونه است چطور با سرعت جواب داد : اهلا من العسل. اولا قاسم امادگی ذهنی داشت. در مکتبی پرورش یافته بود که این مکتب همه وجودش انسان ساز بود و بعد بنا بود سخن از دهان کسی خارج بشود که در نسل های آینده همان اثر را بگذارد.


شب اربعین با مداحی حاج ابوالفضل بختیاری، حاج روح الله بهمنی و حاج عبدالرضا هلالی در هیئت آل یاسین
حجت الاسلام بهاری: گریه هایی که کاخ ستم را متزلزل کرد + گزارش تصویری حجت الاسلام بهاری: گریه هایی که کاخ ستم را متزلزل کرد + گزارش تصویری
در واقع امام چهارم، با این گریه ها به جهانیان اعلام می دارد که حسین بن علی(علیه السلام) حق است و یزید و عمالش باطل. با این اشکهای پرسوز است که کاخ ستم به آتش کشیده شده و نابود می شود.


السلام علیک یا ثار الله
برنامه سخنرانی  حجه الاسلام والمسلمین ابراهیم بهاری


00.jpg

در دهه اول محرم1435 

1 : مسجد امیر  المومنین بعد از نماز مغرب مهراباد جنوبی
2 : هیات رزمندگان محبان المهدی ساعت 19.45 میدان آذری خ شبیری
3 : حسینیه جان نثاران ساعت 20.30 انتهای خ جیحون خ شهید براداران عرب
4 : هیات منتظران المهدی ساعت 21.30 میدان آذری خ شهید پاکی
5 روز تاسوعا و عاشورا مسجد یحیی همزمان با نماز ظهر
6 : هیات یتیمان خمینی میدان بریانک روز تاسوعا ساعت 10 صبح


ا یوم المباهله در منابع معتبری از برادران اهل سنت نقل شده است ا

خبرگزاری شبستان: یوم المباهله در منابع معتبری از برادران اهل سنت نقل شده است، یکی از پیام های مباهله اشاره به جایگاه امام علی و نیز ولایت ایشان است


خبرگزاری شبستان: یوم المباهله در قرآن ذکر شده و حدیثی در این باره از پیامبر نیز ذکر شده است و همچنین احادیثی ازان ذکر شده است یکی از حوادث بسیار مهم شیعه در زمان پیامبر اکرم بوده است و زمانی که این حادثه رخ داد و مجموعه شهر مدینه متوجه این اتفاق از طرف پیغمبر و اهلبیت شدند حساب ویزه ای روی خاندان ایشان و همچنین این اتفاق باز کردند
حوادثی که وضعیت نگاه یک عده ای که در شهر مدینه بودندو علاقه انها نسبت به دین شل بود و ایمان قوی نداشت این مسئله به تقویت و پذیرش و تایید پیامبر کمک کرد. برای بررسی این واقعه و تاثیرات آن گفتگویی را با حجت الاسلام ابراهیم بهاری عضو فعال جامعه وعاظ انجام داده ایم که مشروح آن را می خوانید.


ادامه مطلب


نماز جمعه / زینبیه دمشق - ۱۳۹۲/۰۶/۳۰

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
 


داستان عزیر

 

عزیر نبى روزى وارد باغ خود شد، باغى آباد، سرسبز و خرم، درخت‏هاى بهم پیوسته، با گیاهانى مفید، لحظاتى محو تماشاى زیبائى باغ كه محصول اراده و حكمت خدا بود شد، كوزه‏اى از افشره انگور و مقدارى نان و انجیر برداشت و با چارپاى خود به طرف خانه‏اش حركت كرد.

در میان راه به فكر اسرار خلقت و نظام آفرینش و عظمت جهان هستى افتاد، آن چنان غرق اندیشه و فكر شد كه به جاى راه خانه به بیراهه رفت، چون به خود آمد خود را در بیابانى دور از شهر و كاشانه دید، نگاهى به اطراف بیابان انداخت تا شاید علامت و نشانه‏اى بیابد و جهت آبادى را مشخص نماید.

در این جستجوگرى چشمش به خرابه‏هائى افتاد كه از وجود قریه و منطقه و مردمى كه در آن زندگى مى‏كردند حكایت داشت، حكایت از این كه اینجا روزى ناظر جنب و جوش‏هائى بوده، مردمى در این دیار با هزاران آرزو و رفاه نسبى زندگى مى‏كردند، اینك همه در كام مرگ افتاده‏اند و از شهرشان جز خرابه و از خودشان جز استخوان‏هاى پوسیده بر جاى نمانده است.

عزیر به این اندیشه فرو رفت كه نمى‏تواند از مطالعه و دقت در این خرابه‏ها و خرابى‏ها و این انسان‏هاى به كام مرگ فرو رفته صرف نظر كرده، چشم بپوشد.

افسار الاغش را بر میخى كه بزمین كوبید بست سبد انجیر و نان و افشره انگور را كنار خود گذاشت، آنگاه با دلى آسوده و خیالى راحت به دیوارى نیمه خراب تكیه داد، سپس توسن اندیشه را به جولان انداخت و درباره كیفیت زنده شدن این استخوان‏ها و اجساد پوسیده به فكر فرو رفت، شگفتا این اجساد پس از آن كه طعمه زمین شد، و اینك بازیچه باد و طوفان و سرما و گرما و برف و باران مى‏شود به چه صورت و بر اساس چه كیفیتى زنده مى‏شوند أَنَّى یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها؟!

من به اصل زنده شدن مردگان ایمان دارم، و به قدرت حق در این زمینه در مرحله یقینم، علاقه دارم كیفیت و چگونگى زنده شدن مردگان را ببینم از این جهت چگونگى را مى‏پرسم.

چیزى نگذشت كه زانوهایش سست شد، و بدن دچار حالت رخوت گشت و پلك چشمش‏هایش روى هم افتاد و نهایتاً قبض روح شد و خود نیز مانند مردگان قریه به كام مرگ فرو رفت، و مرگ او به مدت صد سال كامل ادامه پیدا كرد فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ‏ در این صد سال كودكان منطقه زندگى عزیر بزرگ شدند و به پیرى رسیدند، سال‏خوردگان عمرشان تمام شد و به سراى باقى وارد شدند، قبیله‏ها و فامیل‏ها به چنگال مرگ دچار شده، از بین رفتند، خانه‏هائى ساخته شد سپس خراب گشته زیر و رو شدند، و عزیر هم‏چنان جسدى روى خاك بود و بند بند استخوان‏هایش از هم گسیخت.

تا روزى كه خداوند اراده فرمود از این راز نهفته پرده بردارد بار دیگر در آن جسد افتاده بر خاك حیات و روح دمیده شد، و عزیر حیات دوباره یافت و زندگى را از سر گرفت، او همان عزیر صد سال پیش بود كه اكنون بعد از مرگ به چرخه حیات وارد شده است، او تصور مى‏كرد از خواب برمى‏خیزد، به جستجوى مركبش و افشره و عصاره انگورش و نان و انجیرش افتاد، خداوند به او خطاب فرمود: چه مدت در اینجا درنگ كرده‏اى؟ گفت: خیال مى‏كنم یك روز یا كمتر از یك روز درنگ كرده باشم، خداوند فرمود: نه چنین است تو صد سال است مرده‏اى باران‏هاى نرم و رگبار و طوفان و فصول سال تو را نوازش داده‏اند، اینك پس از گذشت صد سال، به قدرت من زنده شدى ولى طعام و آشامیدنى است دستخوش تغییر نشده، اینك با دقت به طعام و افشره انگورت بنگر كه ابداً تغییر نیافته و مرور زمان نابودش نكرده است.

ولى مركبت مرده و جسمش پوسیده و استخوان‏هایش از هم جدا شده و جز خاكى از آن نمانده است، من زنده شدن تو را براى مردم نشانه قدرت خود قرار مى‏دهم و هم اكنون با دقت عقلى به مركبت بنگر كه چگونه استخوان‏هاى پوسیده آن را جمع كرده و بر آن گوشت مى‏پوشانم و آنگاه در او حیات مى‏دمم تا با دیدن كیفیت زنده كردن مردگان به مسئله معاد و قیامت و بعث ایمانت افزود گردد و به اطمینان برسى عزیر هنگامى كه زنده شدن مركبش را دید، و حیات دوباره خودش را حس كرد، و ملاحظه كرد گذشت صد سال در طعام و شربتش تغییرى ایجاد نكرده است با همه وجود گفت: مى‏دانم كه خداوند بر هر كارى تواناست.

سپس بارش را بر مركب گذاشته، خود نیز سوار شد و به سوى شهر و دیارش حركت كرد، ولى راه‏ها و كوچه‏ها و خانه‏ها و بند و باروى شهر را آن گونه كه صد سال پیش دیده بود نیافت، وضع شهر تغییر كرده بود، و چهره گذشته شهر برایش صورت رؤیاى شیرینى به خود گرفته بود، سرانجام به در خانه خود رسید پیره‏زالى را دید جلوى در ایستاده كه عمر طولانى‏اش قدش را خمیده، و استخوان‏هایش را سست كرده و او هم چنان روزگار را پشت سر مى‏اندازد.

این پیره‏زال سالخورده و دیده از دست داده كینز عزیر است و آن روز كه عزیر از او جدا شد وى دخترى در سن رشد و بلوغ بوده است.

عزیر پرسید: اینجا مسكن و منزل عزیر است؟ پیره‏زال آهى كشید و در حالى كه اشك در دیدگانش غلطید گفت: آرى اینجا منزل عزیر است، آنگاه صدا به گریه برداشت و گفت عزیر سال‏هاست ناپدید شده و یادش از خاطره‏ها رفته، من تا امروز كسى را ندیدم كه از او یاد كند، تو كیستى كه به یادش سخن مى‏گوئى؟

گفت: این پیره‏زال من خودم عزیرم خداوند صد سال مرا میراند، اینك دوباره به من حیات بخشیده است، پیره‏زال مضطرب و هیجان زده شد، نخست به انكار برآمد، سپس گفت: عزیر مردى صالح و مستجاب الدعوة بود، حاجتى از خدا نمى‏خواست مگر این كه برآورده مى‏شد، و براى بیمارى درخواست شفا نمى‏نمود مگر آن كه به بهبودى و سلامت راه مى‏یافت، اینك اگر تو عزیرى از حضرت حق بخواه تا سلامت بدن و نور بینائى‏ام را به من باز گرداند، عزیر حاجت او را از خدا خواست در دم رویش نیكو و چشمش روشن گشت، از شادى و خوشحالى به پاى عزیر افتاد و به سرعت خود را به بنى‏اسرائیل كه نواده‏ها و فرزندان عزیر در میانشان بودند رسانید، نوادگانى كه میان هشتاد و پنجاه سال بودند و هیچ كدام از رونق و نیروى جوانى بهره نداشتند، در هر صورت پیرزال در میان آنان فریاد زد: عزیر كه صد سال پیش ناپدید شده آمده است، و خداوند او را در عین جوانى و شادابى و برنائى و طراوت بازگردانده است.

چیزى نگذشت كه عزیر خود به طرفشان آمد، در حالى كه جوانى نیرومند و خوش‏اندام، قوى هیكل و خوش منظر بود به گونه‏اى كه چشم بینندگان را از آن وضع خیره كرد، خواستند به نظر خود او را با دلائلى كه داشتند آزمایش كنند، یكى گفت: اگر تو پدر مائى، بدان كه پدرمان در شانه‏اش خالى بود كه به آن شناخته مى‏شد، آنگاه لباس را از روى شانه عزیر كنار زدند، دیدند آن نشانه عیناً موجود است! باز براى این كه اطمینان بیشترى پیدا كنند و شك و تردیدشان به كلى برطرف گردد بزرگترشان گفت ما از دیر زمان شنیده بودیم كه بخت النصر بر بیت‏المقدس حمله برده و مردمش را قلع و قمع كرد، از جمله كارهاى زشتى كه از او سر زد این بود كه تورات را آتش زد و حتى یك نسخه از آن باقى نگذاشت و آن روز در دنیا كسى جز چند نفر تورات را از حفظ نداشتند و یكى از آنان را عزیر مى‏شمردند حال اگر تو عزیرى تورات را براى ما از حفظ بخوان.

عزیر مشغول خواندن تورات شد در حالى كه یك آیه آن را از یاد نبرده بود و بلكه یك كلمه و حرفى را از آن اشتباه نداشت، اینجا بود كه نوادگانش با او مصافحه نموده وى را تصدیق كردند، و عمر دوباره‏اش را تبریك گفتند، ولى عده‏اى از بنى‏اسرائیل نه این كه به او ایمان نیاوردند بلكه بر كفر خود افزوده گفتند: عزیر پسر خداست!


نماز مردان خدا

 

فیلسوف بزرگ، مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروى، درسى از حكمت الهى و عرفان اشراقى در منزل داشت، بیش از شش نفر را در این درس نپسندیده بود، دو نفر از آنان یكى حضرت آیت اللّه العظمى سید محمد هادى میلانى بود كه این فقیر از محضر اخلاق و عرفانش استفاده‏ها برده و از او داراى اجازه روایى هستم و دیگر مرحوم ایروانى بود كه من خدمت فرزند عالم و دانشمندش رسیده‏ام؛ فرزند مرحوم ایروانى از پدرش و از پنج شاگرد دیگر غروى نقل كرد كه:

شبى براى حضور در درس به خانه استاد رفتیم، ظاهراً از وقت مقرر زودتر رسیدیم، استاد در جنب اطاق درس مشغول نماز بود؛ ناگهان متوجه شدیم، آنچه در حول و حوش ماست، با استاد بزرگوار ما در نماز هم‏آهنگ شده و آهنگ نماز از تمام اشیاى اطاق و در و دیوار، به دنبال نماز استاد به گوش ما مى‏رسد


عاشقانه‏ ترین مناجات‏

 

از امام باقر علیه السلام روایت شده: امیرالمؤمنین على علیه السلام آن گاه كه در عراق بود، روزى پس از نماز صبح، به وعظ و نصیحت پرداخت و از خوف خدا گریست و دیگران هم از گریه حضرت به گریه نشستند، آن گاه فرمود:

به خدا قسم كه از زمان دوستم رسول خدا صلى الله علیه و آله اقوامى را به یاد دارم كه صبح مى‏نمودند و شب مى‏كردند، در حالى كه چهره‏ها گرفته و احوالشان پریشان و شكم‏ها از گرسنگى به پشت چسبیده و پیشانى آنان از اثر سجده چون زانوى شتر بود!! شب را در حال سجده و قیام براى پروردگارشان به روز مى‏آوردند، گاهى مى‏ایستادند و گاهى پیشانى به خاك مى‏نهادند و با خداى خود سرگرم گفتگو و مناجات بودند و آزادى خویش را از آتش جهنم از حضرت او مى‏خواستند، به خدا سوگند با همه این احوال آنان را مى‏دیدم كه بیمناك و هراسانند!!

و در بعضى از روایات به دنباله این گفتار آمده كه:

آنان چنان بودند كه گویا صداى افروخته شدن آتش در گوش آن‏ها است، هرگاه نزد آنان نام خدا برده مى‏شد، چون درخت خم مى‏شدند و چنان بودند كه گویا شب را در غفلت به روز آورده‏اند.

راوى مى‏گوید: پس از این سخنان، دیگر آن حضرت را خندان ندیدند، تا به جوار رحمت حضرت حق منتقل شد



زلزله روز قیامت حادثه بزرگ‏

 

روایت شده كه: در غزوه بنى المصطلق بود كه شبانگاهى آیه اول سوره حج بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد، در حالى كه مسلمانان در حال حركت بودند:

[یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْ‏ءٌ عَظِیمٌ* یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‏ وَ ما هُمْ بِسُكارى‏ وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِیدٌ].

اى مردم! از پروردگارتان پروا كنید، بى‏تردید زلزله قیامت، واقعه‏اى بزرگ است.* روزى كه آن را ببینید [مشاهده خواهید كرد كه‏] هر مادر شیر دهنده‏اى از كودكى كه شیرش مى‏دهد، بى‏خبر مى‏شود، و هر ماده باردارى بار خود را سقط مى‏كند، و مردم را مست مى‏بینى در حالى كه مست نیستند، بلكه عذاب خدا بسیار سخت است.

پیامبر ندا داد و مردم را امر به ایستادن كرد، تا این‏كه گرد شمع وجود مقدسش جمع شدند، آیه را بر آنان قرائت كرد؛ راوى مى‏گوید: من هیچ وقت به اندازه آن شب گریه كننده ندیدم، چون صبح شد زین از چهارپایان نمى‏گرفتند و خیمه برپا نمى‏نمودند، مسلمانان را مى‏دیدى كه یا گریه مى‏كنند یا محزون و غمگین به فكر فرو رفته‏اند!


هلهله فرشتگان

 

رفتار و برخورد علما با همسر و خانواده خود همواره بر اساس اصول دینی و اسلامی بوده و دانستن شیوه آنان در این گونه تعامل جالب و مفید به نظر می رسد.

در شب اول ذیحجه که هلال ماه با کرشمه خودنمایی می کرد، خورشید به خانه علی علیه السلام وارد شد. باد صبا همه را خبر رسانید که: زیور ببندید؛ نور با نور پیوست و جهان روشن شد. درختان شکوفه های خود را بر زمینیان ارزانی داشتند. ابرها مُشک بر زمین باریدند و از خاک صد هزار لاله بر آمد. هلهله ای از شادی و پایکوبی برخاست و جهان یکسره در شور و ولوله شد.

 

ازدواجی ساده با ساز و برگی اندک، اما صفا و صمیمیتی بسیار، صورت گرفت که تحسین همگان را بر انگیخت و اسوه ای برای آیندگان شد. آن پیوند ساده و بی ریا جز پیوند دو معصوم و برگزیده، علی و فاطمه، نبود.

 

در ادامه مقاله با توجه به اینکه علما شیعه همیشه الگویهای رفتاری خود را از ائمه اطهار می گرفتن به سبک زندگی و خاطراتی از زندگی آنها خواهیم پرداخت چرا که این شیوه زندگی آنها برگرفته از زندگی عاشقانه امام علی علیه سلام و حضرت زهرا سلام الله علیها هست و به جهت اهمیت این موضوع در ادامه به نقل نکاتی از زندگانی علما خواهیم پرداخت.

یکی از عوامل بسیار مهم و اساسی در زمینه‌ی تحکیم خانواده ، تدبیر در حسن سلوک با همسر است. این مفهوم از مفاهیم پیچیده‌ای است که چندین مفهوم دیگر در تشکّل ساختار آن نقش‌آفرینی می‌کنند.

فراست و کاردانی در تدبیر منزل و رفتار با همسر، می‌تواند از تعیین‌کننده‌ترین عوامل موفقیت در آیین همسرداری به حساب آید.به عنوان نمونه به مواردی اشاره خواهیم نمود.

 

سیره علامه طباطبایی(ره) با همسر

نقش همسر افراد در اعتلای زندگی مشترک آنها به تناسب میزان درک، تحمّل و گذشت هر یک متغیر است. آنچه که در زندگی شخصیتی چون علامه طباطبایی(ره) کمتر بدان پرداخته شده و میزان ضرورت آن شاید کمتر از جنبه‌های دیگر نباشد، توجهی است که خداوند متعال از طریق همسر ایشان به وی نموده است.

 

آنچه مسلم است این که همسر علامه از خانواده‌ای روحانی و مذهبی بوده، ولی این به تنهایی برای تحمل آن همه شداید کافی نبوده، بلکه باید گفت: زمینه‌های روحی و معنوی بسیاری در او نمودار بوده که شخصیتی چون علامه طباطبایی(ره) هماره خود را مدیون او دانسته و ثناگو و قدردان او بوده است. فرزند علامه در این رابطه می‌فرماید:

«پدرم... صاحب اختیار خانه و امور آن را مادرم می‌دانستند. مادرم به کارهای ما، درس ما و رفت و آمدهایمان رسیدگی می‌کرد و همه مسائل را کنترل می‌کرد و به قدری با هدایت عمل می‌کرد که پدرم با فراغت خاطر تمام به امور علمی خود می‌پرداختند.»  

 

مرحوم علامه طباطبایی(ره) بارها از همسر خود به عنوان زنی صبور و شکیبا یاد کرده است و خود نیز در قدردانی از محبت‌هایی که همسرش به وی نموده بود کوتاهی نمی‌کرد و در این خصوص از رفتار خوب خود ذکری به میان نمی‌آورد و همه خوبی‌ها را به همسرش نسبت می‌داد.  

 

فرزند علامه طباطبایی می‌گوید: «رفتارشان با مادرم بسیار احترام‌آمیز و دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می‌کردند گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدیم. به قدری نسبت به هم مهربان و فداکار و باگذشت بودند که ما گمان می‌کردیم اینها هرگز با هم اختلافی ندارند آنها واقعاً مانند دو دوست با هم بودند.»

 

وقتی همسر مرحوم علامه در سال 1344 بیمار می‌شوند، علامه هرگز اجازه نمی‌دهند تا همسرشان برای انجام کاری از بستر بلند شوند.

«مادر من حدود 27 روز پیش از فوت در بستر بیماری بود و در این مدت پدرم از کنار بستر ایشان لحظه‌ای بلند نشدند. تمام کارهایشان را تعطیل کردند و به مراقبت از او پرداختند.» (6)

 

گریه شدید برای فوت همسر

همسر علامه که از دنیا رفت، علامه بیش از حد و عجیب گریه و بی تابی می کرد. گفتند شما ما را به صبر در مصائب نصیحت می کردید، چرا این قدر گریه می کنید؟

گفت: "مرگ حق است. همه باید بمیریم. من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم. گریه من برای کدبانوگری و محبت های خانم است. ما زندگی پر فراز و نشیبی داشتیم. " "در نجف اشرف با سختی هایی مواجه می شدیم و من از حوایج زندگی و چگونگی اداره آن بی اطلاع بودم. اداره زندگی به عهده خانم بود. در طول مدت زندگی ما هیچ گاه نشد خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم کاش این کار را نمی کرد. یا کاری را ترک کند که بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگی ام هیچ گاه به من نگفت چرا فلان عمل را انجام دادی یا چرا ترک کردی؟"

 

نحوه رفتار استاد شهیدمرتضی مطهری(ره) با همسرش

در این بخش، نگاهی کوتاه به نحوه رفتار پاره تن امام، استاد شهیدمرتضی مطهری با همسر گرامیشان خالی از لطف نخواهد بود. همسر ایشان می‌گوید:

«در مدت 26 سالی که با ایشان زندگی کردم، همیشه با یک حالت تواضع و آرامش با من رفتار می‌کردند، با صدای متین و چهره خندان، به طوری که من با یک ارادت و عشق خاصی کار می‌کردم و علاقه شدید ایشان به من و محبت‌هایی که می‌کردند، مرا در انجام کارهای منزل رغبت و شوق عجیبی می‌بخشید. من بسیار کم سن و سال بودم که به منزل ایشان آمدم. ولی با همه آن کمی سن، هیچ وقت یادم نمی‌آید که از ایشان ناراحتی و رنجی دیده باشم. بسیار مهربان و با گذشت بودند، و به آسایش و راحتی من و بچه‌ها اهمیت می‌دادند.

 

نوبت من است

امام خمینی (ره)

بگو مگو می کردند. همین طور شوخی و جدی سرظرف شستن آن روز یکی به دو می کردند. یکی شان می گفت خسته ام. امروز خیلی خسته ام. این دفعه تو ظرف ها را بشوی! آن یکی جواب می داد اگر تو خسته ای من هم خسته ام. نوبت خودت است. خودت باید ظرف ها را بشویی! بگو مگو برنده نداشت و بدون نتیجه تمام شد. ظرف ها مانده بود و هر دو رفته بودند سراغ کار خودشان تا بالاخره یکی شان خستگی اش را در کند و خودش برود ظرف ها را بشوید.

 

اذان ظهر را که گفتند، چشم شان به آقا افتاده بود که می رود توی آشپزخانه، لابد طبق معمول برای وضو. اما وضوی آقا این بار خیلی طول کشیده بود؛ بیشتر از هر وقت دیگر. نگران شده بودند. رفتند سمت آشپزخانه که ببینند خدای نکرده اتفاقی برای آقا نیفتاده باشد. وارد آشپزخانه که شدند، خشک شان زد. آقا بود و آستین های بالا زده یک کپه ظرف شسته شده ترو تمیز. آقا که تعجب شان را دیده بود، لبخندی زده بود و گفته بود حرف هایتان را که شنیدم، احساس کردم که این دفعه نوبت من است که ظرف ها را بشویم.[1]

 

امید است که به برکت سالروز ازدواج ملکوتی امام علی(ع)و فاطمه زهرا(س)تمام جوانان زندگی شاد و خرم و با صفایی با همسرانشان داشته باشند و همیشه سبک زندگی خود را از این بزرگان بگیرند.

 

پی نوشت:

[1]برگرفته از کتاب «مهربان تر از نسیم» انتشارات ذکر

 

منابع:

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

سایت خراسان رضوی

سایت شهید آوینی

سایت مرکز ملی پاسخگویی

تهیه و فرآوری:جواد دلاوری-گروه حوزه علمیه تبیان


زهد در دنیا و نور باطن‏

 

 منابع مقاله:

کتاب  : تفسیر و شرح صحیفه سجادیه، جلد نهم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

 زهد در دنیا

بهره‏گیرى از دنیا و آنچه كه از این سفره گسترده بر انسان حلال است، به نحوى كه آبروى انسان را محفوظ بدارد، و اهل و عیال برابر شأنشان در گشایش باشند، و از این طریق آخرت انسان آباد گردد، امرى است مشروع و طبیعى و ممنوع نمودن خویش از دنیا و نعمت‏هایى كه در آن قرار دارد، مسئله‏اى است خلاف شرع و برنامه‏اى است غیر طبیعى، و اگر كسى به نیّت رسیدن به كمالات ملكوتى و مقامات معنوى خود را از امور دنیا و كسب و كار و معیشت و بهره برى از نعمت‏هاى الهى و الطاف ربانى محروم سازد، باید بداند كه این برنامه علت رسیدن به مقامات الهى و میدان قرب حق نیست، بلكه محرومیت صرف است، و تحمّل زجر و مشقت بیهوده و بى ثواب، و آنان كه زهد را به این معنا گرفته‏اند مرتكب اشتباه و خطا شده‏اند.

زهد آن چنان كه از معارف الهى و قواعد اسلامى، و روایات نورانى استفاده‏ مى‏شود امرى قلبى و حقیقتى باطنى است كه نسبت به امور حرام و برنامه‏هاى باطل جنبه بازدارندگى دارد.

كسى با توفیق حق و عنایت الهى، قلب خود را منور به نور زهد مى‏كند كه از حلال خدا به اندازه استفاده مى‏كند، و از حرام الهى مانند گوسپند از گرگ فرار مى‏نماید، و مازاد درآمد خود را در جائى كه خداوند مهربان مقرر فرموده، خرج مى‏كند.

زاهد كسى است كه قانع به حلال حق، و خوددار از حرام الهى، و در صرف مال و ثروت در راه خدا، انسانى سهل و آسان است. زهد از اخلاق انبیا و امامان و اولیاى خاص الهى و طالبان سعادت دنیا و آخرت است.

بدون زهد نمى‏توان سالم زیست، و دامن از حرام الهى پاك داشت.

ادامه مطلب


هوای نفس در برابر توحید

 

هوای نفس در برابر توحید است:

(أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ)

مردم چه نیازی دارند به معبود باطل تکیه کنند. خدا که همة امور مردم را در دنیا و آخرت به بهترین وجه اداره می‌کند. آدمی یك اشتباه در مقابل معبود باطل می‌کند، دودمانش را به باد می‌دهند. آن وقت مردم در برابر پروردگار، چهل سال گناه می‌کنند و در یک خلوت، اشکی می‌ریزند و به پروردگار می‌گویند اشتباه کردیم:

(قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً)[12]

به هیچ کس هم نمی‌گوید: عقب ماندی؛ برو! به هیچ کس هم نمی‌گوید: چون دیر آمدی، قبولت نمی‌کنم. چون گناهت سنگین است، آمرزیده نمی‌شوی. اصلاً این سخنان در حریم معبود حق نیست. حق فقط می‌گوید: اصلاح‌گری، حکمت، عدالت، رحمت، رزاقیت و ربوبیت. این ارادة معبود حق است. با خدا خیلی به انسان خوش می‌گذرد؛ و با غیرخدا، به معنای واقعی خوش نمی‌گذرد.

بی خانمـانی از سـر کـویت کجـا روم

دولت در این در است از این در کجا روم

محـروم هــر قبیلـه و مطرود هـر دیار

بـی دولتـی کـزین در دولت سـرا روم

چشم و چراغ ماست شب‌افروز عارضت

آن روز ظلمت است که از چشم ما رود

جایی که بی‌ذوق تو بخشند مباح نیست

گامی که در طریق غیرتو باشد خطا رود

از سلطنت چـه کم شـود آن پادشـاه را

 

کز مـرحمت بـه پرسش حال گـدا رود


گشوده بودن باب رحمت حق

 

زیباتر از این آیه چیست، که می‌فرماید:

(قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لاتَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ)

 

جبرئیل می‌گوید: دیدم پروردگار نیمه‌ شب لبیك جواب می‌دهد. به کل کره زمین نگاه کردم، دیدم جایی نیست که خدا جواب بدهد. به پروردگار گفتم: جواب چه کسی را می‌دهی؟ خداوند فرمود: یک بت‌پرست بیدار شده و رو به روی بتش نشسته گریه می‌کند، فکر می‌کند کلید حل مشکلش دست اوست. ده مرتبه یا صنم می‌گوید؛ او که نمی‌تواند جواب دهد. من جوابش را می‌دهم. او کسی غیر از من را ندارد که جوابش را بدهد. از روی اشتباه یکی دیگر را صدا می‌زند، ولی من جوابش را می‌دهم؛ من مشکلش را حل می‌کنم. این معبود حق است.


امامان و توحید خداوند


فرازهای زیارت جامعه کبیره متون اصیل امام شناسی اصیل است در مقالات گذشته به شرح بخشی از فرازهای این زیارت عمیق پرداختیم و اینک به شرح جمله «والمخلصین فی توحید اللّه» می پردازیم.

سلام بر شما که گواه اخلاص در توحید خداوند دارید.

توحید ذات مقدّس ربوبی از اساسی ترین معارف الهی است که امامان علیهم السلام هم در تبیین نظری آن و هم در تجلّی به اخلاص در آن در صدرند، نه در تبیین مسئله توحید و نه در اخلاص در آن کسی به پای معصومین(ع) نمی رسد.

«توحید» مسئله ای است که اولین عنوان دعوت همه انبیاء است: «ولقد بعثنا فی کل امة رسولاً انا اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت؛(1) تحقیقاً در هر امتی پیامبر فرستادیم تا به آنها بگوید که خدا را بندگی کرده از طاغوت اجتناب کنید.»

«توحید» خدا و یگانگی حضرتش در حوزه ذات و صفات و افعال عبادت و خوف و رجا و... مهم ترین دستاورد رسالت انبیاء است. «و ما امروا الّا لیعبدوا الهاً واحداً؛(2) و دستور داده نشدند مگر برای آنکه خدای واحد را بپرستند.»

«توحید» مبنای تربیت اخلاقی و پرورش صفات انسانی در مکتب ماست زیرا که ریشه اخلاق همان اخلاص و پاکسازی دل از غیر خداست.

«توحید» است که درس خلوص نیّت به انسان می دهد، درس مبارزه با شرک در همه اشکال آن (هواپرستی، جاه پرستی، دنیاپرستی، شیطان پرستی و...) می دهد.

ادامه مطلب


ازدواج امیرمؤمنان (علیه السلام) با ام‌البنین

 

 

حضرت علی (علیه السلام) فرمود: عقیل تسلط تو به انساب عرب زیاد است. البته داستان برای حدود 24 سال بعد از شهادت حضرت زهرا  (ع)  است. گفت: عقیل یک دختر با ریشه و نسب‌دار پیدا كن. می‌خواهم از این دختر چند تا بچه به دنیا بیاورم تا آن‌ها در کربلا به حسینم کمک کنند. من که نیستم به حسینم یاری دهم. عقیل یک روز آمد و گفت: دختری که با این ویژگی‌ها می‌خواهید پیدا کردم. از یک خانوادة محترم و به نام فاطمه است. فرمود: به خواستگاریش برو! عقیل پیش پدر دختر آمد. گفت: به برادرم دختر می‌دهید؟ پدر دختر گفت: عقیل چه می‌گویی؟! من و زن و دخترم فدای علی! ازدواج صورت گرفت. اولین بچه به دنیا آمد. امام در خانه بود. بنا شد خانم‌ها از کنار بستر ام‌البنین کنار بروند و علی بیاید. علی بچه را بلند کرد. نگاهی به چهرة نوزاد تازه به دنیا آمده کرد. مادر هم نگاه می‌کند. دست بچه را بالا برد و بازوی بچه را بوسید و اشک او جاری شد. به نظر ام‌البنین چنین آمد، حیف این بچه‌ای که الان به دنیا آمده، دستش عیب دارد؟ علی که بی‌دلیل گریه نمی‌کند. حتما دلش می‌سوزد. اما دید علی آن آستین بچه را هم بالا زد. پرسید: برای چه گریه می‌کنی؟ حضرت مطلبی نگفت. سی و دو سال بعد وقتی کاروان اسیران برگشت. به ام‌البنین گفتند: قافله برگشته است. قمر بنی‌هاشم کودک پنج ساله‌ای داشت؛ اسمش عبدالله بود. زن‌ها به مادربزرگش گفتند: قافله برگشته. او شش ماه بابایش را ندیده بود. این بچه لباس نو پوشید و دید مادربزرگ او آماده می‌شود که بیرون مدینه به استقبال برود. وقتی ام‌البنین از شهر خارج شد و اولین ملاقاتی که با زینب کبری کرد، فهمید چه خبر شده است. هیچ گریه نکرد. به زینب کبری (ع)  گفت: به من اجازه بده من به مدینه بروم. از دروازة مدینه که وارد شهر شد، اولین محل بعد از دروازه، روی زمین نشست. خاک‌ها را روی سر و صورت ریخت. صدا زد خانم‌ها عباس مرا کشتند. بعد از جا بلند شد گفت: هیچ شجاعی در عرب قدرت پیكار در برابر بچه مرا نداشته است. پس چه شده بچه مرا کشتند؟ خانم‌ها به نظرم دست‌های عباس عزیز مرا از بدن جدا کردند.

چهار امامی که تو را دیده اند     دست علمگیر تو بوسیـده‌اند


كربلا، نفی شرك

 

سران شرک واقعاً به این نتیجه رسیده‌اند که در سراشیبی نابودی قرار گرفته‌اند. یعنی اگر توحید به معنای واقعی اشاعه پیدا كند. و انسان‌ها معبود باطل را دفع کنند، حکومت تمام فرعون‌های بیرونی و درونی برچیده می‌شود. بنابراین بودجه‌های سنگینی را هزینه كرده‌اند، فقط برای این‌که رابطة ملت ایران با حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) قطع شود. چون کربلا، نفی شرک است.

حضرت امام حسین (علیه السلام) می‌فرماید:

«انی لاأری الموت الا سعادة و لا الحیاة مع الظالمین الا برما»

چون امام در کربلا در برابر هر پیشنهاد حکومت شرک و معبود باطل قرار گرفت، فرمود: «لا والله»؛ به خدا پیشنهاد شما را قبول نمی‌کنم. بعد هم به دشمن فرمود: 5 حقیقت است كه نمی‌گذارد ما دعوت شما را بپذیریم و فرمانتان را ببریم:

«ابی الله ذلك و رسوله و المؤمنون و جدود طهرت و حجور طابت»

فرمود: مگر مادر من فاطمه زهرا (ع)  با حكومت زمانش سازش كرد که من با شما بسازم. مگر جد من پیامبر، با ابولهب، عاص بن وائل، عتبة بن ربیعه و ابوسفیان برای دو روز خوش بودن آشتی كرد كه من با شما آشتی كنم.

 

اگر جد من با سران مکه همراهی می‌كرد، به او سنگ نمی‌زدند، و عبا به گردنش نمی‌کشیدند و به طائف تبعید نمی‌شد. یاسر و سمیه را جلوی چشمش قطعه قطعه نمی‌کردند.


شرك،‌ ظلم عظیم

 

قرآن مجید همة انسان‌ها حتی انبیا و پیامبر اسلام را فقیر و محتاج خدا می‌داند. یعنی هیچ کس از خودش هیچ چیز ندارد. تأمین‌کنندة نیازهای شما خداست. بعد در قرآن مجید می‌فرماید:

(إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ)

زندگی کردن در پناه معبودان باطل یعنی از خدا بریدن و به معبود باطل تکیه کردن؛ كه این کار ظلم عظیم است. چون در فضای این ظلم، تمام پیشرفت به سوی كمال متوقف می‌شود و بشر، غلام حلقه به گوش معبود باطل می‌گردد و استقلال و رشد عقلی و رشد علمی پیدا نمی‌شود. تمام جنگ‌های دشمنان در دنیا، به دلیل روشن شدن چراغ تشیع در کرة زمین است که ریشه حقیقی تشیع، توحید واقعی است؛ توحید هم نفی شرک است.

 

اکنون جوانان بسیاری در دنیا به طرف توحید اهل بیت حركت می‌کنند.


 

امار وبلاگ

  • کل بازدید :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید ماه قبل :
  • تعداد نویسندگان :
  • تعداد کل پست ها :
  • آخرین بازدید :
  • آخرین بروز رسانی :
  • افراد حاضر در این وب

لینك نگار
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات