امین به کسی گفته می شود که به مال و عرض و ناموس کسی خیانت نکرده باشد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در دوره جاهلیت و آغاز اسلام در امانت داری آنچنان مشهور بود که او را به محمد امین لقب دادند. در برابرش کلمه خائن وجود دارد و به کسی اطلاق می گردد که به نوعی در مال و عرض و مقام و موقیعت شخصی خیانت روا داشته باشد.
دانمشندان ادبیات عرب کلمه امین را که صفت مشبهه است به کسی اطلاق می کنند که صفت امانت داری او ثابت بوده و سالیان سال هرگز از او خیانت دیده نشده باشد و کلمه خائن که اسم فاعل است دلالت بر حدوث می کند یعنی اگر شخصی در تمام عمرش یک بار خیانت کرده باشد باو خائن می توان اطلاق کرد با این که به یک بار امانت داری نمی توان کلمه امین را به کار برد.
حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ پس از درخواست تشکیل محکمه داوری گفت: «ذلک لیعلمَ أنِّی لَم اَخُنهُ بالغیبِ».[1]
این کار را انجام دادم تا عزیز مصر بداند من در پنهان به زنی خیانت نکردم.
بدیهی است این امانت داری راجع به ناموس بود در موارد دیگری از قرآن درباره ی همسر نوح و لوط پیامبر آمده که آن دو نسبت به مقام نبوت و پیامبری همسرانشان خیانت روا دانسته افشا گری کرده اطلاعات و اخبار را در اختیار دشمنان قرار می دادند.
خداوند می فرماید:
و همچنین در سایر امورى كه منسوب به او باشد و به بدى یاد شود كه اگر آن را بشنود ناخوشش آید.
از خصلت های بسیار زیبا و پسندیده، امانتداری و بازگرداندن بموقع و همراه با حفظ سلامت امانت است. معمولاً انسان در زندگی به انسان های امین نیازمند می شود، تا مال، وسیله، راز یا مطلب مهمی را نزد آنها به امانت بسپارد. امانت گذاری ناشی از اعتماد به امانت گیرنده است. حفظ امانت دیگران، مراعات اعتماد آنها و احترام به احساسات پاك انسانی است.
امانتداری در اسلام
همه ادیان مقدس الهی، خصوصاً اسلام در تقویت این صفت نیك توصیه های فراوان كرده اند. قرآن مجید می فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»[1]
همانا خداوند به شما فرمان می دهد كه امانت ها را به اهل آن بدهید.
حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«ان الله عزوجل لم یبعث نبیاً الا بصدق الحدیث و اداء الامانه الی البر و الفاجر»[2]
خداوند هیچ پیامبری را بر نیانگیخته، جز به راستگویی و ادای امانت به نیكوكار و بدكار.
تواضع آن است كه انسان، خود را از كسانی كه در جاه و مقام از او پایین ترند، برتر نداند و نیز به معنای شكسته نفسی و افتادگی آمده است كه آدمی خود را از دیگران بالاتر نبیند.[1]
ریشه تواضع «وضع» است به معنای خویش را كوچك نشان دادن، در مقابل «تكبر» كه خود را بزرگ دانستن است.[2]
باید توجه داشت كه مفهوم تواضع به معنای كوچكی كردن و به دیگران ارج نهادن است، نه آنكه تواضع خود را خوار كردن و زیر بار ذلّت رفتن باشد، تواضع اقدامی است كه انسان داوطلبانه در برابر دیگران به خاطر امتیازاتی كه در آنان احساس می كند، انجام می دهد، ممكن است فردی خود را برابر دیگران از جهتی یا جهاتی دارای امتیاز ببیند، برای اینكه مبادا به غرور و تكبر مبتلا شود باید به جهات امتیاز خود توجه نكند، بلكه به امتیازهای دیگران، حتی احتمال پاره ای امتیازات در آنان توجه كند و به خاطر همان جهات امتیاز، فروتنی كند؛ اما ذلّت امری است كه معمولاً از ناحیه دیگران تحمیل می گردد، و در ذلّت، فردِ ذّلت پذیر تحقیر می شود، اگر تواضع با ذلت همراه شود، مردود است.
با این وجود علمای اخلاق بیش از آنكه پیرامون ابعاد نفسانی و آثار فردی این دو صفت بحث كنند، درباره آثار اجتماعی آنها سخن گفته اند. چرا كه این دو از اوصاف اولیه نظامهای حكومتی و بیانگر وضع امنیت و آسایش مردم در روزگار سیستم اجتماعی و حكومتی عادلانه و یا ظالمانه است.
روایاتی نیز كه از ائمه معصومین ـ علیهم السّلام ـ نقل شده، نشانگر اهمیت اجرای عدل و پرهیز از ظلم از جانب حكّام و متصدیان امور و مردم است.
در این درس به سیری گذرا در آیات و روایات می پردازیم. به امید آنكه قدمی هر چند كوتاه در راه آراستن هر چه بیشتر فرد و جامعه به زیور عدل باشد.
وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِی عامَیْنِ أَنِ اشْكُرْ لِی وَ لِوالِدَیْكَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ؛[1]
و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كردیم. مادرش (به هنگام بارداری) او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل كرد و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد (آری او را سفارش كردیم) كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت (همه) به سوی من است.
و همانطور كه كسی نمی تواند شكر پروردگار به جای آورد، شكرگزاری از پدر و مادر نیز بسیار دشوار و در حدّ محال است. از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ روایت شده است:
لن یجزی ولد عن والده حتی یجده مملوكاً فیشتریه و یعتقه؛[2]
هرگز فرزندی پاداش پدرش را ادا نمی كند، مگر آنكه پدر مملوك باشد و فرزند او را بخرد و آزاد سازد.
و نیز از ایشان روایت شده است:
برّ الوالدین افضل من الصلوه و الصوم و الحج و العمره و الجهاد فی سبیل الله؛[3]
از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تكیه دادن غذا نخورد.[2]
هدیه افراد را (هر چند اندك و ناچیز) قبول می كرد.[3]
بیشتر اوقات، رو به قبله می نشست.[4] زانو هایش را پیش اشخاص، باز نمی كرد و بیرون نمی آورد. بر تند خویی غریبه ها در سؤال و درخواست و سخن صبر می كرد. هیچ كس را ملامت و سر زنش نمی كرد و در پی كشف اسرار دیگران نبود.[5]
خنده هایش تبسم بود و هرگز قهقهه سر نمی داد.[6] بسیار شرمگین و با حیا بود. سخن كسی را قطع نمی كرد. از جلوی خودش غذا می خورد. كار افراد را به هر شكلی راه می انداخت و... بسیاری از فضایل بر جسته دیگر كه همه حاكی از روحی بلند و اخلاقی والا و ادبی متعالی بود.
ادب در معاشرت، میزان رشد و شعور انسان است و هر كس به اندازه ای می ارزد كه ادب دارد. عیار سنجش قیمت افراد« ادب» آنان است.
وقتی می توان با «ادب» دلها را خرید و هنگامی كه در «ادب داشتن» نشانه ایمان و وسیله تقرّب به خدا و محبوبیت نزد خالق و خلق است،
چرا از سنت رسول خدا و سیره اولیاء دین، ادب نیاموزیم؟ ... آری، ادب در گفتار و كردار، در خانه و جامعه، با كوچك و بزرگ، با خودی و غریبه، در همه جا... و با همگان!
[1] . همان، ص 75 و 76.
[2] . بحار الانوار، ج 16، ص 237.
[3] . همان، ص 227 و 240.
[4] . همان.
[5] . مكارم الاخلاق، ص 13، 15 و 17.
[6] . سنن النبی، ص 75.
از قیمتی ترین سرمایه ها و میراثهای حیات آدمی «ادب» است،
حتی بالاتر از ثروت و سرمایه است (ادب مرد، به ز دولت اوست).
در بر خورد ها چیزی به زیبایی و جذابیت ادب نمی رسد. باید آن را آموخت، به كار بست تا روابطی سالم و احترام آمیز و پایدار میان افراد، حاكم شود. اما همین واژه متداول و مشهور، گاهی تعریفی ناشناخته و حدّ و مرزی مبهم دارد. ازاین رو مناسب است كه بر مفهوم و جایگاه و شرایط آن، تأملی مجدد داشته باشیم و بدانیم كه به راستی «ادب چیست؟»
ادب چیست؟
اخلاص به معنی «خالص كردن، ویژه كردن، ارادت صادق داشتن ...» است.[1]
بر اساس این معنی، مخلص كسی است، كه طاعات عبادات و تمامی اعمال صالح خود را از هرگونه آلودگی و آمیختگی به غیر خدا خالص كرده ، انگیزه ای جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از این رو، فقط به او دل می بندد و تعریف و تكذیب دیگران، در نظرش یكسان است و هدف از عبادت، جلب رضایت خالق است نه كس دیگر.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این باره فرمود:
«العباده الخالصه أن لا یرجو الرّّجل إلاّ ربَّهُ، و لا یخاف إلا ذنبه»[2]
عبادت خالص آن است كه مرد جز به پروردگارش امیدوار نبوده و جز از گناه خویش نهراسد.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لا یصیر العبد عبداً خالصاً لله عزََّوجلَّ حتّی یصیر المدح و الذَّمُّ عنده سواء ً...»[3]
انسان، بنده خالص خدای بزرگ نمی شود تا اینكه تعریف و تكذیب (دیگران) در نظرش یكسان باشد.
برترى روحانى انسان
آرى ! عظمت ، موقعیّت ،برترى و ارزش انسان را در ناحیه جسم و شكل ظاهر نمى توان محاسبه كرد ، و از قدرت جسمى و مادّى او در برابر عظمت خلقت به هیچ عنوان نمى توان سخنى به میان آورد ، كه در این ناحیه انسان بسیار ضعیف و بسیار كوچك است و آنقدر نیست كه بتوان برایش حسابى باز كرد ، و اگر انسان از تماشاى عظمت خلقت چشم بپوشد و جهان ، این دریاى شگفت انگیز و پر از عجایب را نادیده گرفته و به تعبیر بهتر فراموش كند و به صورت ظاهر و جسم مادّى ، و به قدرت مالى و رزمى ناچیز خود مغرور شود و دچار خودبینى گردد ، به بدترین رذایل آلوده گشته و تا میدان كفر اَنا رَبَّكُمُ الاَْعْلائى پیش خواهد رفت . و آن وقت است كه با وزش بادى ، یا جرعه آبى ، یا پشّه ناتوانى ، باد دماغش را خالى مى كنند و پوزه اش را آنچنان به خاك مى مالند كه تا ابد از جاى برنخیزد ، و گند بى آبرویى و افتضاحش جویبار تاریخ را رها نكند ! !
والایى و ارزش این موجود و عزت و فضیلت این مخلوق را باید در ناحیه معنى و خطّ روح و روان و بُعد الهى اش جستجو كرد .
بخش دوم آیه 164 سوره آل عمران در مسأله تزكیه است:
یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ» «1»
آیات او را بر آنان مىخواند و [از آلودگىهاى فكرى و روحى] پاكشان مىكند.
مراد از نفس در آیات و روایات كه پیامبر عظیم الشأن اسلام مأمور بر تزكیه آن بوده، حقیقتى است كه مركز قواى حیوانى از شهوت و غضب و غرائز و امیال است، كه اگر این قوا كنترل و تزكیه نشوند تبدیل به هوا مىگردند و هوا ایجاد طوفانهاى عظیمى در عقل و قلب و روح و بدن مىكند كه دنیا و آخرت انسان را به باد مىدهد.
فاسقان، فاجران، كاذبان، خدعه گران، آلودگان، ستمكاران، ظالمان، معتدین، متكبّران، جبّاران، تبهكاران، عاصیان، خاطیان، درنده خویان، جاهلان، بى خردان، همه و همه محصول و معلول و نتیجه هواى نفسند.
غرائز و امیال و شهوات باید با قواعد تربیتى اسلام و هدایت شارع مقدّس كنترل گردند، ورنه ضربههاى غیر قابل جبرانى به انسان و انسانیّت وارد مىسازند.
در صورت كنترل شدن، خیمه عدالت در تمام جوانب بر پا مىشود و در صورت عدم كنترل، عرصهگاه حیات آلوده به انواع ظلم و ستم و خطا و معصیت و تجاوز و زور گویى و عناد و قلدرى و هر گونه رذیلتى خواهد شد.
منظور از تزكیه نفس چیست و چگونه میتوان نفس را تزكیه كرد؟
تزكیه در اصل به معنی نمو و رشد دادن است، سپس این واژه به معنی تطهیر و پاك كردن آمده است. قرآن مجید پس از یازده سوگند میفرماید: سوگند به همه اینها كه هركس نفس خود را تزكیه كند، رستگار است و هركس نفس خود را آلوده ساخت، [از لطف خدا] محروم گشت. قرآن مجید هدف پیامبران را تزكیه و پرورش نفوس ذكر كرده است. این موضوع به صورت عناوین دیگر مانند تهذیب نفس یا خود سازی در كلمات بزرگان به چشم میخورد. به طور كلی در یك كلمه میتوان تزكیه را پالایش نفس از رذایل اخلاقی و اتصاف به فضائل اخلاقی دانست. برای رسیدن به تزكیه بعضی از بزرگان دو مرحله پیشنهاد كردهاند:1 ـ تهذیب نفس از بدیها یعنی تصفیة دل از اخلاق زشت و اجتناب از گناه. این عمل را تصفیه و تخلیه هم مینامند.
2 ـ پرورش و تكمیل نفس به وسیلة تحصیل علوم و معارف حقه و فضائل و مكارم اخلاق و انجام عمل صالح. این عمل را تحلیه هم میگویند، یعنی پرورش و تكمیل و آرایش دادن. البته قبل از تخلیه و تحلیه باید انسان ضعف خود را بشناسد. راههای تشخیص نقاط ضعف عبارتنداز:
1 ـ تقویت عقل.
2 ـ تفكر قبل از عمل.
3 ـ بدبینی به نفس (خود بین نبودن).
4 ـ مراجعه به طبیب روحانی.
5 ـ مراجعه به دوست دانا.
6 ـ از عیب دیگران پند گرفتن.
تزكیه و تهذیب نفس یعنی چه؟
قرآن
می فرماید: قد أفلح من زكّیها و قد خاب من دسّیها؛ به راستی رستگار شد آن
كه نفس خویش را از آلودگی ها پاك كرد و زیانكار شد آن كه خود را آلوده كرد.
معنای
آیه به ظاهر خطاب عمومی برای همةافراد است، ولی پس از دقت و تأمل بیشتر در
آیه، به دنیایی از معانی و مفاهیم پنهانی بر می خوریم كه به یك منشأ و
مصدر متصل است و آن تزكیه و تهذیب نفس است كه منشأ تمام خیرات و بركات و
خوبی ها می باشد.
تزكیه و تهذیب نفس در یك معنای عام خلاصه می شود و آن
یعنی اطاعت امر مولی و مخالفت با هوای نفس. به تعبیر دیگر: انجام واجب چون
نماز و روزه و ترك حرام چون غیبت، دروغ، تهمت، زنا و شراب خواری.
كسی كه در مسیر تزكیه گام بردارد، به پیروزی و رستگاری خواهد رسید.
ثمرة
جهاد اكبر تهذیب نفس است. پیامبر گرامی اسلام لشكری را (برای جنگ) فرستاد.
چون بازگشتند، ایشان را تحسین نمود و فرمود: آفرین بر گروهی كه جهاد كوچك
را به جا آوردند و جهاد اكبر باقی است. سؤال شد جهاد بزرگ چیزی است؟ (حال
آن كه از جنگ سختی بازگشته بودند و می پنداشتند جهاد بزرگی كرده اند). حضرت
در پاسخ فرمود: جهاد بزرگ، جهاد با نفس است.
چنین جهادی تنها راه پیروزی و رستگاری است چون شیطان و هوای نفس مانع وصول به حق و حقیقت است.
در
حدیث آمده است كه رسول خدا(ص) هنگامی كه آیة قد أفلح من زكّاها را تلاوت
می فرمود توقف می كرد و دعا می نمود: اللّهمّ آتِ نفسی تقواها أنت ولّیها و
مولاها و زكّها أنت خیر من زكّاها؛ پروردگارا! به نَفْس من تقوایش را
مرحمت كن! تو ولیّ و مولای آن هستی و آن را تزكیه فرما كه تو بهترین تزكیه
كنندگانی.
این سخن نشان می دهد پیمودن این راه بر پیچ و خم و گذشتن از این گردونةصعب العبور حتی برای پیامبر جز به توفیق الهی ممكن نیست.
محسن رضایی:اگر شیوه مناظره اصلاح نشود در آن شرکت نمی کنم
برنامه "اقتصادی" و "اصلاح ساختار اجرایی" جلیلی منتشر شد
بهگزارش خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری تسنیم، برنامههای اقتصادی و اصلاح ساختار اجرایی سعید جلیلی از کاندیداهای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برای اداره دولت یازدهم در صورت پیروزی در انتخابات منتشر شد.
برنامه اقتصاد مقاومتی در دولت یازدهم سعید جلیلی با عنوان "بهسوی تحقق حیات طیّبه" منتشر شد. این برنامه را از اینجا دانلود کنید.
برنامه اصلاح ساختار اجرایی در دولت یازدهم سعید جلیلی را نیز میتوانید از اینجا دانلود کنید.
انتهای پیام/*
تصویری که مجری مناظرهها امروز برای کاندیداهای ریاست جمهوری به نمایش گذاشت، در کجا قرار دارد؟