پیر بوردیو، در ایران شهرتی متناسب با جایگاه علمیاش دارد و آثارش به فارسی ترجمه شدهاند. او سختنویس است و بهرهگیریاش از صنایع ادبی زبان فرانسه ( مانند ایهام، استعاره، کنایه و..)، آثارش را سختفهم و کژترجمه کردهاست.
امسال، کتاب «جامعهشناس و مورخ» توسط انور محمدی و نشر گلآذین ترجمه و منتشر شده است.کتاب شامل مجموع پنج مصاحبه رادیویی میشود که روژه شارتی ِ مورخ با بوردیو، با هدف ایضاح فعالیت آکادمیک و برخی از مفاهیم نظام اندیشگانیاش در فضای روشنفکری و دانشگاهی فرانسه انجام دادهاست. این مصاحبهها حتی برای کسانی که آثار مهم بوردیو را خواندهاند نکات خُرد جامعهشناختی بسیاری دارد. بوردیو گفته که در شهرهشدن، بیش از مخالفان، مدیون دشمنانش هست و در توصیف نحوۀ عملکرد جامعهشناسان بر آن است که « جامعهشناس نه تنها برای دیگران بلکه برای خودش نیز تحملناپذیر است، زیرا خود در اجتماعی واقع شده که تحلیلش میکند» و زندگی کردن با چنین آدمهایی همیشه آسان نیست. این سنخ از جامعهشناسان را بوردیو دارای «اسکیزوفرنی دردناک» میداند؛ کسانی که روی زغال داغ راه میروند تا سخنانشان فهمیده شوند. تحملناپذیرند چون تصویری از افراد را مقابل دیدگان آنها میگذارند که تمایل به تحمل آن ندارند. به نظر بوردیو، «حقیقت جامعهشناسی» پر از خشونت است؛ چنان پر، که به مردم لطمه میزند. «حقیقت جامعهشناسی» اسباب رنجیدن مردم است؛ پس مردم با برگرداندن آن خشونتها به جامعهشناس، خود را از این رنج میرهانند. بوردیو بر خلاف روایت تاریخ جامعهشناسی، کنت را بنیانگزار جامعهشناسی نمیداند، بلکه با اساسنهادن همین گزندگی و نقدی که جامعهشناس به جامعه وارد میکند، با دست و پا کردن یک شجرهنامه با شکوه، سقراط را اولین جامعهشناس مینامد.
بوردیو در این مصاحبهها نمایی کلی از فعالیت دانش جامعهشناسی نیز ارائه دادهاست. معتقد است که در انکار کردن پدیدهای به نام «روشنفکر کلی» با فوکو هم داستان است؛«روشنفکر کلی» مانند سارتر که در نقش پیامبری خزیده بود. رسالت جامعهشناس، پاسخ به پرسشهای جزئیاست نه ( چنان که وبر قبلا گفته ) چون پیامبران به پرسشهای کلی، پاسخ کلی بدهد یا مانند فیلسوف، در جستجوی پاسخهای جهانشمول برای مسائل وجودی باشد.
روشنفکری مانند سارتر، بدونشک در پی آزادی و آزادسازی مردم از چیزی بود که بوردیو آن را «سلطه نمادین» مینامد. اما واقعیت این است که زندگی ما دچار محدودیتهایی است که ما را له میکنند و اجازه نمیدهند که «مالکیت بر خویش را دوباره به چنگ» بیاوریم؛ مالکیتی که در بدو تولد و حتی پیش از تولد، توسط ساختارهای کلان و نیروهای سلطهگر از ما ستانده شدهاست. «تولد ما تعیینیافته است و شانس کمی برای پایان دادن آزادانه به آن داریم؛ ما در وضعیتی نااندیشیده به دنیا میآییم و شانس کمی برای سوژهشدن داریم». به عقیدۀ بوردیو، این سخن نقد کسانی است که همیشه در طلب آزادی و سوژهشدن هستند و عاملان اجتماعی را به «توهم آزادی» مبتلا میکنند؛ یعنی روشنفکران؛چنین کسانی که دچار توهم «آگاهی از خود» هم هستند. این دسته از روشنفکران، فرهنگ را مقدس میکنند؛ فرهنگ چون مذهب؛ فرهنگ بهمثابه مذهبی مقدس که قابل نقد نیست؛ که نقد آن ممنوع و گناه محسوب میشود. نحوۀ عملکرد چنین کسانی را بوردیو در مفهوم «داگزوسوفیست» تحلیل میکند؛ یعنی «دانانمایان»؛ آنهایی که « در همان حال که محققانی هستند که ظاهر را مورد تحقیق قرار میدهند، خود نیز محققان ظاهری هستند». اما کار دانایان واقعی نقد است؛ داشتن روحیه و بینش انتقادی تا راه را برای تحولات باز کنند. به زعم بوردیو، مسیانیزم و امید دینی، یکی از موانع جدی و بزرگ تحولات محسوب میشود و کار جامعهشناس این است که مسیانیزم و توهم دینی را با امید عقلانی کاملا معتدل جایگزین کند.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها