2. اینک
ماییم و آثار دکتر فیرحی. زندگی متفکر و نویسنده یا هنرمند و به طور کلی هر خالقی
( در هر حوزهای) با مرگ جسمانی به پایان نمیرسد. سلطانالعلما در جدال با حاکمیت
زمانهاش به درستی گفته که زندگی برخی از انسانها، اتفاقاً پس از موتشان آغاز میشود.
آنچه فیرحی و دیگرانی مانند او را زندۀ تاریخ نگه می دارد، میزان استقبالیاست که از
نقد آثارش میشود. از این زاویه که به چیستی مرگ یا بهنگامی و نابهنگامی آن نگریسته
شود، میتواند تشفی خاطری برای داغدیدگان و باقیماندگان ایشان باشد. 3. اندیشه و نیز نحوۀ
اندیشیدن و حوزۀ اندیشۀ فیرحی نیز مانند همۀ پیوستگان به قافلۀ رفتگان، موافقانی دارد
و مخالفانی. پرسشهای ما از فیرحی میتواند میزان توفیق او در دسترسی به هدف یا اهدافش
را مشخص و تعیین کند؛ بهویژه که جنس تفکر فیرحی اصلاً «فقهی و حوزوی» بود با این تفاوت مهم که «نوع روش» پژوهشیاش را
از علوم مدرن انسانی برگرفته است هر چند میتوان به حجت و استدلال مدعی شد که «فقه»،
علم نیست. به تعبیر غزالی نه علم دنیوی و نه علم اُخروی؛ نه علم تجربی است و نه علم
انسانی غیرتجربی؛ نه فلسفه است و نه امور ماوراءطبیعی؛ هم چنان که «عرفان» در هیچکدام
از این موارد نمیگنجد. فقه، دستورالعمل زندگی است برای جامعهای سراپا دینی و سنتی
بسته. چیزی نه حتی چون «گمیشنافت»؛ بلکه اوامر و نواهی برای تنظیم روابط و تدبیر منزل
و معیشت مردم در یک «قبیله» و «طایفه» است. علم وقتی به «موضوع» و « روش» و «هدف» یا اهداف، مقوم میشود؛ و وقتی ماهیتاش
به برسازی «مسأله» و « حل مسأله» و حل و تحلیل آن معطوف است، فقه در هر سه مورد با
«علم» بودن نسبت قریب و حتی بعیدی ندارد؛ در واقع هیچ نسبتی ندارد. گیرم طوایف و قبایل
در زندگی رومرۀ جمعیشان دچار مشکلاتی بشوند – که می
شوند – که بزرگان سنی و
فکریشان با تجربه و آزمون و خطا، میکوشند از مسائل و مشکلات مبتلابهشان بگذرند،
چنان که روند تاریخ جوامع نشان میدهد. اگر این «دستورالعملبودن زندگی» را اندکی توسعه بدهیم، تمام متولیان ادیان
و مذاهب – تأکید کنم تمام
ادیان و مذاهب - «فقه» دارند. و اینک می توان پرسید که در مسیر تاریخ جوامع مختلف تا
اینجای تاریخ که ما ایستادهایم، کدام دین و مذهب توانسته به وسیلۀ این دستورالعمل،
مسائل خُرد و کلان را حل کند یا ابتکار و اختراع
و اکتشاف و نوآوری داشته است؟. از دل کدام فقه، سنتشکنی، اندیشۀ رو به تکامل و پیشرفت
یا « بینش علمی» برون تراویده؟؛ و کدامین دین یا مذهبی مسیر دگرگونشدن فرماسیون یک
جماعت یا جامعه را فراهم کرده است؟. سادهتر بپرسم سهم ادیان و مذاهب از ابتدای تاریخ
تا قرن 21 در صیرورت فرهنگی و تمدنی جهان چه بوده است؟. زندهیاد دکتر فیرحی را با هر صفتی چون نواندیش دینی میتوان نامید و آثارش
را تحلیل کرد اما فراموش نباید کرد که دین و فقه شیعیای که فیرحی میکوشید مدرناش
کند، چارچوب بستهای دارند که نوآوری و نواندیشی در آن چارچوب نمیگنجد. آن که عزم
نوآوری میکند باید از این جزم رها و از آن چارچوب بیرون شود که در آن صورت دیگر موضوع
و محمل تفکرش، دین و مذهب و فقه نیست. خلاصه کنم، دین و مذهب و فقه، تن به مطالعۀ روشمند
علمی نمیدهند و به نظر می رسد هرگونه تلاشی برای بهرهگیری ازز روشهای علوم انسانی
و اجتماعی برای ایجاد تحرک در فقه، به بنبست میرسد. به این ترتیب میشود کمی پیشبینی کرد که با فرایند فزایندۀ سکولاریزاسیون
جهانی و پیچیدهترشدن لحظهای جوامع و به تبع آن، پیچیدگی مسائل جامعوی و تغییرات بسیار
سریع در ابعاد زندگی خُرد و کلان جهان و البته کشوری چون ایران، و نیز با توجه به صُلبیت
ماهیتی فقه شیعی، تفکر و مطالعه در این حوزه، چشمانداز روشنی ندارد و تلاشهای کسانی
مانند دکتر فیرحی، بسیار زود به حاشیۀ تاریخ روانه و سپس به فراموشی سپرده میشود.
جامعۀ مدرن غیردینی، چه نیازی به فقه دینی دارد و فقه دینی چه گرهی از کار سخت فروبستۀ
یک جامعۀ سکولار میتواند باز کند؟. آیا آثار فیرحی پاسخی برای همین یک پرسش دارد؟.
1. اغلب
مرگها، زندهها را غافلگیر میکنند چون در زمرۀ انتظاراتشان نیستند. ما برای درصد
کمی از مرگها آمادگی داریم. این نابهنگامی و دور از انتظار بودن، خود علت ایجاد مشکلات
روانی عمیق و شدیدیاست که دست کم و خوشبختانه در حوزۀ روانکاوی – به ویژه
در روانکاوی اگزیستانسیالیستی - به موضوعی برای تحلیل و مطالعه تبدیل شده و آثار ارزشمند
و فاخری در این مسیر خلق شدهاند. غمخواری و سوگواری و غصهداری ِ بسیاری از اهل فکر
و تفکر از مرگ دکتر فیرحی نیز ناشی از همین غیرقابلانتظاری این اتفاق نامیمون ناشی
میشود. این مرگ نابهنگام، فرصت خلق آثاری
را از دکتر فیرحی ستاند که از جمله ضروریات و نیازهای جامعۀ دانشگاهی و حوزوی ایران
امروز - و نه آینده- است. گرچه ما آگاهیم که
هر نفس که فرو میرود ممکن است برنیاید؛ و گرچه یکی از ویژگیهای جامعه و فرهنگ ما،
تاریخ مرگاندیشانه است و پشت پا زدن به دنیای فانی؛ و گرچه در دورترهای تاریخ – بهخصوص
در تفکر دینی و عرفانی، و نیز در همین نزدیکی، شاعری چون سهراب به ترکۀ تنبیه هشدارمان
داده که مرگ در سایه است و به ما مینگرد؛ اما واقعیت این است که رویکرد ما به تعویقانداختن
آن است و بر اساس ذهنیتی عادتزده، دوستتر داریم کامروا و کامیاب تسلیم فنا بشویم
هرچند میدانیم »کاسۀ چشم حریصان پر نشد» و « چشم تنگ دنیادوست را یا قناعت پر کند
یا خاک گور».
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها