مجله اندیشه پویا در دو شماره اخیر کوشیده تا بخشی از
فضای حاکم بر دانشگاه ها مانند نوشتن پایان
نامه و یا صنعت پایان نامه نویسی و نیز روابط غیر رسمی حاکم بر نحوه ی تخصیص نمره
به دانشجویان را بررسی کند. دکتر رضا منصوری، دکتر عباس کاظمی و دکتر حسن محدثی از
زوایای مختلفی وضعیت بحرانی و فاجعه بار نظام آموزشی دانشگاهها را بررسی کردند.
امید می رود که استادان دانشگاه که بی شک تجربه های زیسته ای از نوع تجربه ی سه
نویسنده نامیرده را دارند، مجله اندیشه پویا را یاری کنند تا در نتیجه این بررسی
ها، شاید مسئولین و سیاستگزاران آموزشی متوجه مصیبتی که بر دانشگاه های کشور می
رود بشوند و بیاموزند و نیز تجربه کنند که بهره گیری از آرا و نظرات استادان و
نخبگان دانشگاه، در نهایت می تواند مسیر رو به سقوط فرهنگ در کل و نظام
آموزشی به طور خاص را تغییر بدهد. چندسال پیش در دانشگاه تهران در معیت یکی از استادان
بنام جامعه شناسی بودم. هنگام خروج از دانشگاه، پیشنهاد دادم که سری به کتابفروشی
های خیابان انقلاب بزنیم. استاد، نپذیرفت. در پاسخ چرای من، گفت نمی توانم صحنه
حراجی علم و مقاله و رساله را ببینم؛ حالم بد می شود. گمان می کردم که سیاستگزاران نظام آموزشی مانند شورای
عالی انقلاب فرهنگی در همان سالهای شروع این حراجی بزرگ متوجه می شوند و مانع این
مصیبت عظما می شوند اما نشدند و این دیوار کج قرار است تا ثریا کج برود. بی شک در شکل گیری این وضعیت عوامل زیادی دخالت دارند
که یکی از این لیست هم عملکرد درصد قابل توجهی از استادان است. این را گفتم تا از ابتدا تکلیف
خودمان را مشخص کرده باشم. آنچه که در مجله اندیشه پویا آمده و بسیاری از ما هم
با آن درگیر هستیم هیهات که در هفتاد و دو تن!! مثنوی بگنجد.آخر به کجا می رویم با
این تعداد دانشجوی تحصیلات تکمیلی که به تنها چیزی که فکر نمی کنند، مطالعه است؟. به پیشنهاد یکی از استادان پیشین ام، می خواستم نوشتاری
را برای درج در مجله آماده کنم ولی نتوانستم از کجا شروع کنم. من صدها مورد را
تجربه کرده ام که دانشجو با راههای مختلف، درخواست نمره داشته است. برخی از این
موارد، در واقع، عین باج گیری بودند که هر گاه به خاطر می آورمشان، به اشتباه محرزم
در انتخاب شغل معلمی بیشتر پی می برم. عمری که به بطالت رفت. اما گفتن آخرینش بی شک لطف خاصی دارد.: در یکی از ترم های گذشته، یکی از دانشجویانم در یکی
از دانشگاهها – به آزاد یا دولتی بودن یا علمی،کاربردی
بودن یا خصوصی بودنش کاری نداشته باشید، گویی که فرداروز طلبکار هم بشوند و باز
روز از نو و... – تنها سه جلسه در کلاس حضور داشت
و بنابراین از حضور در جلسه آزمون پایان ترم محروم شد دقیقا" مطابق بر آیین
نامه آموزشی دانشگاه. لیست دانشجویان حذفی را تحویل آموزش دادم. فرداروز،
یکی از کارمندان بخش آموزش که نسبت فامیلی و نسبی با رئیس دانشگاه هم داشت، تلفن
کرد و از قول رئیس دانشگاه در خواست کرد که همان دانشجو را از لیست حذفی در بیاورد. یعنی، در
واقع، رئیس محترم دانشگاه، در شأن اجل و اعظم خود هم نمی دید که خودش به طور
غیررسمی و مستقیم چنین تقاضایی را مطرح کند. من اما پاسخم منفی بود. آن دانشجوی محترم که به هر راهی – و پیداست
که به واسطه ی کارمند آموزش – شماره تلفنم را
به دست آورده بود، با دو پیامک، کمی محترمانه تهدیدم کرد. نادیده گرفتم. چند روز بعد، همان دانشجو حضوری مراجعه کرد. پاسخ این
دانشجو را – که کارمند
یکی از ادارات هم بود – به مدیر گروه
واگذاشتم و خودم چون متهمی بی یار و یاور در کنجی نشستم.استدلال مدیر گروه هم آقای
دانشجو را قانع نکرد و بنابراین و دست آخر من سیبل توهین هایش شدم. و چه می
توانستم بگویم در برابر آن همه تهدید و توهین.؟ نکته ی جالب این بود که دانشجو روایت می کرد: که
برای رئیس دانشگاه کاری انجام داده ام و ایشان قول همکاری!! به من داده است. اما بشنوید از عملکرد کارمند آموزش که از رد کردن
درخواستش، از من بسیار عصبانی بود. در امتحان بعدی که حضور نداشتم، از یکی از
همکارانم خواهش کردم که ورقه های امتحانی ام را از مخزن تحویل بگیرد.همان کارمند
محترم نیز رئیس برگزاری امتحانات دانشکده ما بود. ازتحویل ورقه ها امتناع کرده بود
با این استدلال که چون فلانی توصیه رئیس دانشگاه را نپذیرفته، پس بایستی این غیبت
را برایش گزارش بکنم و کرد. از من نپرسید چه واکنشی داشتی؟. می گویم هیچ. حتی در همان روز، راهکار مدیر آموزش
دانشگاه هم چاره ساز نشد. کارمند آموزش، به همین جرم و البته با اتکا به روابط
فامیلی با رئیس دانشگاه،کمترین اقدامش این کارشکنی کوچک بود.تخریب من که هنوز در
دستور کارش قرار دارد و البته اگر فکر می کنید که کسی از مسئولین درصدد حتی دلجویی
از من بر آمده باشد، کاملا در اشتباه هستید. با وجودی که چندنفر از آنان، در ظاهر
کار قانونی مرا می ستودند. هنوز هم ماجرا پایان نگرفته و بی شک مشکلات بیشتری را
متحمل خواهم شد. چشم در برابر چشم، دست در برابر دست؛ و این گونه است که فکر می
کنم در ابتدای تاریخ قرار داریم. این مورد، یکی از صدها مورد جزئی و شاید کم اهمیت است
که البته در دفتر یادداشتهای روزانه ام یادداشت شده اند شاید روزی سامانی برای چاپ
و انتشار به خود دیدند؛.چرا که این تجربه ها و دیگر مواردی که همکارانم در
دانشگاههای دیگر دارند، بخشی مهم از عناصر سیستم آموزشی کشور است که حتما برای آیندگان
خواندنی خواهند بود.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها