شکاف زمانی نسبت به جهان در ایران پس از بین دو انقلاب به طور مستمرّ عمیقتر و گستردهتر میشود اما به نظر میرسد با برآورد بین هزینه و دستآورد با منطق تئوری مبادله، هزینههایی که نیروهای ترقیخواه به مرتجعین و نیروهای استبدادخواه باختهاند نسبت به دستآوردهای نهضت مشروطیت و پس از آن، خیلی بیشتر است. هرچند تفاوت ایران امروز با ایران عهد قاجار کم نیست؛ گیریم این تفاوت اجبار و اقتضای جهانی داشته نه اراده حکومتی و وطنی.
در صفحات آغازین «ایدئولوژی نهضت مشروطیت» دو نکته از کتاب برایم جلب توجه داشت. پرسش اول ممکن است برای تاریخدانان و تاریخخوانان ابتدایی و دبستانی باشد، اما از زاویهای غیرتاریخی «پرسش» است و محتاج به پاسخ.
اول اینکه هم مورّخان قابلی مانند آدمیت و هم جامعهشناسان تاریخگرا، سخن از طبقات اجتماعی راندهاند؛ نه تنها در عهد قجرها که قرنها پیش از آن. مثلاً آدمیت از نارضایتی و اعتراض طبقۀ تجار در واقعۀ رژی گفته. در این اعتراض، آدمیت از «حرکت جمعی طبقات مختلف شهرنشین در پایتخت و برخی ولایات» نوشته است. این تحلیل آیا به این معناست که طبقات اجتماعی در معنا و مفهوم جامعهشناختی آن در جامعه شکل گرفته بودند؟؛ یا پیش از آن شکل گرفته بودند؟؛ اگر بودند آیا تضاد طبقاتی صرفاً میان طبقۀ حاکم بود با طبقات اجتماعی تحت حاکمیت، یا میان خودِ طبقات اجتماعی هم تضاد وجود داشت؟. وقتی سخن از طبقات میرود، آیا یک مورّخ به مؤلفههای تکوین یک طبقۀ اجتماعی توجه دارد یا صِرفاً فعالیت اقتصادی و معیشتیِ مشترک را مد نظر دارد؟.
دوم،این نکته را برای تنبیه خود و دیگر دانشجوانی گوشزد میکنم که ممکن است میدان شناخت محدودی داشته و به روایات تاریخی ایدئولوژیک اعتماد کرده باشیم. آدمیت در این کتاب بر علل شکلگیری نهضت مشروطیت متمرکز شده است. در همان واقعۀ رژی، تاریخ رسمیِ پس از انقلاب تنها علت تحریم تنباکو توسط مردم و واپسنشینی حکومت را فتوای میرزای شیرازی معرفی کردهاست. اما کاوشها و یافتههای تاریخی آدمیت، درست مقابل این روایت حاکمیتی است.
پیش از صدور آن فتوا، به گفتۀ آدمیت، جمال اسدآبادی (افغانی) در نامهای به میرزای شیرازی، از اوضاع اسفناک کشور گفته و از او خواسته بود تا از ناصرالدینشاه اصلاح آن امور را بخواهد. میرزا به توصیهٔ سیدجمال چنین میکند. شاه هم در نامهای خطاب به نایبالسلطنه، پاسخ دور از انتظاری به میرزا میدهد که « حقیقتاً حالت این علما و مردم محل تعجب است که چقدر در جهالت هستند، و هیچ نمیفهمند که حالا در دنیا چه حالت و چه وضع است» و دخالت علما در زمان فتحعلیشاه را به یاد میآورد که فتوای جنگ دادند و آنهمه خسارت که به بار آمد نتیجۀ نصایح علمای کربلا و نجف بود که ملت ایران هنوز هم از آن فتواها میکِشد. در این دستخط، برای خوانندۀ مبتدی تاریخ (چون من) تحکم و ایستادگی ناصرالدینشاه بهتآور است: « حاجیمیرزا حسن البته اعلم علماست، لکن اگر ساعتسازی و نجاری نداند، عیب او نیست. اگر از کارها و رموز امور دولتی، عاری و عاطل است، بحثی ندارد.». این همان شاهیاست که در تاریخ رسمی به سستعنصری و جبونی شهرتش دادهاند.
آدمیت به همین اکتفا نمیکند و آن فتوا را یک سره دروغ سیاسی میداند که ملای آشتیانی به نام میرزای شیرازی سکه زد و انتشار داد البته خود ِ این ملای آشتیانی هم هدف ملیگرایانه نداشته؛ همچنان که «رشوۀ ظاهر و آشکار» گرفتن را هم او بدعت نهاده. حرف آدمیت این است که این صنف کاسب و بازرگان بود که اعتراض علیه امتیاز تنباکو را شروع کرد «پس از آن مرجع تشیع مسئولیت حکم ساختگی را به گردن گرفت و انحصارنامه را مردود اعلام کرد».
گاهی قهرمان تحمیل شده به تاریخ با تلنگر علم فرو میریزد.
https://t.me/khayyamabbasee
سارتر
انسان را به مثابه «طرح» فرض میکرد. مسئولیت انجام و
اجرای این طرح یا پروژه، خودِ
انسان است؛ موجود
شناساگری که به علت داشتن«مسئولیت»، دچار اضطراب و دلهره است. کی یر که گور، این
حالت را «اضطراب ابراهیم» نامیده است؛ مفاهیمی که نویسندگان
اگزیستانسیالیست با طرح آنها در قرن 20م نشان دادند نحوهۀ تفکر جدیدی در مورد انسان، روابطش
با هم نوعان خود و سرنوشت او در جهان شکل گرفته است. در رمان «تهوع»، آنتوان
روکانتین (شخصیت داستان)، هرچند در ظاهر آزاد و بی قید است اما سارتر
میکوشد نشان دهد که روکانتین آزاد نیست ؛ شخص و شخصیتی است غیرمتعهد و فارغ از
التزام. فقدان
تعهد و التزام، نزد
سارتر، استهزای
آزادی است و فرار از آزادی حقیقی، و مشکل روکانتین هم، جدایی او از حقیقت و
آزادی واقعی است و همین است که موجبات دلآشوبی و تهوع را در او به وجود میآوَرَد
و چندان انسان و تهوع در هم ممزوج میشوند که روکانتین اعتراف میکند: «گویی
به جای این که من در او باشم، او در من است». سارتر با انتخاب تحلیل و تفسیرِ خلقِ اثر ادبی با رهیافت فلسفی، هم تضادهای انسان
با خویشتنِ خویش را به تصویر میکشد و هم کشمکش انسان با جهان پیرامون را. در
واقع، رگههایی
از بدبینی مندرج در تفکر شوپنهاور و نیچه در ادبیات فلسفی و رمان سارتر وجود دارد
هرچند که زاویۀ نگاه و بینش سارتر با آنها متفاوت است. در
اگزیستانسیالیسم سارتر، به دست آوردن آزادی جز از راه کوششی بر
مبانی تضاد و کشمکش میسر نیست: «آزادیِ معلوم وجود ندارد؛ باید در مقابله با
شهوات، با
نژاد، با طبقه و با ملت آزادی خود را مطالبه و تسخیر کرد. با تسخیر آزادیِ خود، آزادی
دیگران را هم تحصیل کرد.». در واقع نویسنده به زعم سارتر، وقتی که ملتزم و
متعهد است، «میکوشد
تا از درگیری و التزام، روشنترین و کاملترین آگاهی را حاصل
کند، یعنی
هنگامی که هم برای خود و هم برای دیگران التزام را از مرحله خودبه خودی و بی واسطه
به مرحله تفکر انعکاس برساند. نویسنده بهترین واسطه است و التزام او، واسطۀ
شدن است».
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها