کتاب « رابطۀ ننگین»، کتابی اعتراضیاست از بیانکا لمبلین که توسط احسان شاهقاسمی ترجمه شده است.
لمبلین با سیموندوبووار آشنا و سپس وارد رابطهای مثلثی با سارتر میشود. او زنی معترض است که خود را قربانی سارتر و دوبووار میداند. میگوید این دو نویسنده از ابتدای آشنایی و انعقاد ازدواج سفیدشان، قراردادی هم در مورد عشقهای فرعی داشتند. این نکته را قبلاً زندگینامهنویسان سارتر و دوبووار گفته بودند و تازگی ندارد که هر دو آزاد بودند ( بر اساس قرارداد فیمابین) تا عشقهای دیگری را تجربه کنند اما با این شرط و قید مهم که ماجراهای عاشقانۀ خارج از روابط دوجانبه را پنهان نکنند و به صورت شفاف، آن یکی را مطلع سازند.
لمبلین آورده که هم سارتر و هم دوبووار، عشقهای فرعی ِ زیادی داشتند. در مورد این عشقهای فرعی، دیگرانی پیشتر حتی آورده بودند که دوبووار، گرایش همجنسخواهانه هم داشته و از جمله زمانی که سارتر توسط نیروهای آلمانی دستگیر و زندانی میشود، این عشق های ِ فرعی بوده که دوبووار را کامیاب میکرده؛ یعنی دستکم تا اینجا، لمبلین، حرف تازهای از زندگی خصوصی هر دو نویسنده علنی نکرده است. نویسنده میگوید که سارتر با او رابطۀ فیزیکی ( جنسی) داشته؛ پیش از او با دختران دیگری هم چنین رابطهای را تجربه کرده و در یک مورد به لمبلین گفته که متصدی هتل محل اقامتشان میداند که هفتۀ پیش، بکارت دختری را برداشته است.
یک اعتراض لمبلین به دوبووار برمیگردد به با پا پسزدن و با دست پیشکشیدن ِ این رابطۀ مثلثی. یعنی روزگاری که فرانسه به اشغال نازیها در میآید، دوبووار، پشت لملین را خالی میکند و این رفتار نویسندۀ فمینیست را به تفکر یهودیستیزی او نسبت میدهد؛ یعنی آشکارا مدعیاست دوبووار یهودیستیز بوده.
بر اساس روایت لمبلین، دوبووار با حسادت زنانه، در ارتباط میان او و سارتر کارشکنی میکرده تا جایی که سارتر به صورت یکطرفه، لمبلین را پس میزند و این میشود آغاز درهم شکستن شخصیت او و بیمار شدناش که سالها درگیر بهبودیاش بوده تا یک عشق واقعی او را نجات میدهد.
بهندرت میتوان مطلب دندانگیری از فلسفۀ سارتر یا تفکرات دوبووار در این کتاب یافت. گویی لمبلین چنان به تسخیر زوج اگزیستیانسالیست در آمده و چنان توسط آنان مسخ شده که هیچ اراده و اختیاری برای مدیریت رفتار و کردار خود نداشته و به تمامی در برابر آنان تسلیم بوده است.
واقعیت اینکه من بعد از مطالعۀ کتاب، سعی کردم دریابم هدف نویسنده از نوشتن کتاب و افشای روابط خصوصی سهگانه – که خود رابطۀ ننگین مینامدش – چه بوده و چه نقاط تاریکی از زندگی و تفکر سارتر – دوبووار را روشن کرده؛ اما مطلب تازهای دستگیرم نشد.
لمبلین به عنوان دوست دوبووار و معشوقۀ سارتر که سالهای درازی با هر دو ارتباط نزدیک داشته، میتوانست ناگفتههایی جدید از آن دو به دست خواننده برساند اما در این مورد کاملاً ناموفق بوده است.
میماند دو نکته. اول اینکه برای من روشن نیست هنوز که چه نسبتی میتوان برقرار کرد بین زندگی خصوصی یک نویسنده یا فیلسوف و محکوم کردن یا بیمحتوا دانستن آثاری که از او - آنان به جا مانده است؟. در این مورد لمبلین معتقد است که این زوج، به آنچه مینوشتند و میگفتند، تعهد و پایبندی نداشتهاند.
دوم این که در مجموع، کتاب ِ «رابطۀ ننگین»، نوعی انتقامگیریاست. لمبلینی که به مخیلهاش هم راه نمیداده که روزی حتی برای یکجلسه، همنشین این دو نویسنده بشود، به موقعیت دوستی با دوبووار و معشوقه برای سارتر می رسد و از دست دادن چنین موقعیتی – بهخصوص از دست دادن عاشقی چون سارتر – برایاش سخت سنگین بوده است.
به نظرم میرسد تلاش لمبلین، تخریب دوبووار و سارتر با احساس کینتوزی ناشی از شکست عشقی و حسادت زنانه نسبت به زنی انحصارگرا در موقعیت یک رقیب پیروز است. لمبلین، مدتی هم تحت مداوای لاکان بوده و اگر تحلیل لاکان در مورد ادعای او در کتاب میآمد، کتاب را خواندنیتر میکرد. اما ماجرا، بیشتر دعوایی زنانه بر سر تملک عاشقی به نام ژانپلسارتر بوده تا متنی در مورد فلسفۀ او یا ناگقتههای زندگی فلسفی سارتر و دووبوار.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها