خالق فیلم «مادر!» ( 2017)، آرنوفسکی، شرایط پیش از ظهور منجی را تنها در
یک خانواده روایت کرده. فیلم در واقع آخرالزمانی است. شاعری که میخواهد خوب باشد و
از صافی قضاوت خوانندگان آثارش، با شرافت تصفیه شود.شاعر میخواهد جهان را به سوی نیکی
و خیر ببرد در حالی که از وضعیت جاری خانه و خانوادهاش غافل مانده. حکایتاش همان
است که سعدی گفته:« منجمی به خانه در آمد. یکی مرد بیگانه را دید با زن او بههم نشسته.
دشنام و سقط گفت و فتنه و آشوب خاست. صاحبدلی که بر این واقف بود گفت: تو بر اوج فلک چه دانى چیست؟ که ندانى که در سرایت کیست!». همسر جوان آقای شاعر، با سختی و عسرت، فضای درونی خانه را آماده میکند
تا ایدهها و سوژههای آقای شاعر از ذهنش سر برآورند و ساخته شوند. اتاق کارش هم برای
همسر، تبدیل شده به مکانی مقدس؛ به تابو؛ کاملاً خصوصی؛ به حریمی که به جز شاعر، کسی
را راه بدان نیست؛ حتی آن زمان که شاعر به چیزی چون وحی یا الهام یا خلق شعر میرسد،
باید اتاق مقدس، خالی از هر غریبهای باشد؛ خواه همسر، خواه دوست، خواه مهمان، خواه
دوستدار و هوادار. خطکشی و مرزبندی «خودِ» محرم با «غیرخودیِ» نامحرم باید به تحکم
و تشدد اجرا شود. جز شاعر که محور نیکیها و خوبیهاست، بقیه غریبه میشوند؛ حتی زنی
که اندکی پیشتر، در رختخواب، جسم و روانش را با او ممزوج کرده بود. شاعر
حتی از مهمترین نیاز همسرش ( نیاز جنسی و میل به مادر شدن) غافل است؛ اما سودای سربالا
دارد. میخواهد جهان از او راضی باشد و تخم نیکی بیفشاند. چشمهایش را بر شر ( به عنوان
بخش مهم زندگی انسان و واقعیت ِ جهان) میبندد و با جهان واقع ارتباطی ندارد. اتاق
کارش، رصدخانهای است که در آن، نقشۀ خوشبختی جهان طراحی میشود. چنان آدم شریفی مینماید
که «قربانی» به پیشگاه وضعیت آرمانیاش میبرد. بدون اینکه خود آسیبی ببیند، نتیجۀ سختیها و جانکندنهای
همسرش را «قربانی» شرایط برساختهٔ ذهنیت کلیشهگرایاش میکند تا جهان خوب انگاشته
شود. اما همسرش بیآنکه در این مورد ادعایی داشته باشد، دست به آفرینش میزند. هم ساختمان
زندگی را میسازد؛ هم واقعیت را چنان که هست میبیند؛ هم شرایط آفرینش را برای شوهرش
مهیا میکند و هم در تلاش است تا خالق یک کودک شود و در همۀ این موارد نیز موفق است. با این همه موفقیت اما ناکام میماند. زیرا که شوهرش، در جهان ایدهها زندگی
میکند؛ جهانی بریده از واقعیات موجود. آقای شاعر – همسر،
هم مسبب ویرانی ساختمان منزل میشود؛ هم حریم خصوصی خانواده را به روی دیگران میگشاید؛
و هم آفرینشگری زن به عنوان مادر را ویران میکند. اگر بخواهم کلمۀ مناسبی برای عملکرد
آقای آخرالزمانی بنویسم، همین «ویرانگری» است. ایدههای بدون ارتباط با زندگی واقعی
( فردی و اجتماعی) اگر با هر عامل دیگری ( مانند انساندوستی، نجات مظلومان، برچیدن
شر، مبارزه با اهریمن و قهرمانگری) تشدید و تغلیظ بشود، سر از بنیادگرایی در میآورد
که خشونت و آدمکشی را کانون وجود چیزی چون
مذهب و ادبیات و شعر میکند؛ و آقای شاعر گرچه در ظاهر مهربان و انساندوست مینماید،
اما در ویرانگری، یک بنیادگراست. دست آخر هم کودکِ مخلوق همسرش را به دست دوستداران
و هوادرانش میدهد تا آنان به کمک کشیش ( نمادی دیگر از انساندوستی مخدّرانه) مثلهاش
کنند. همۀ این خشونت عملی و تخریب دستآوردهایی که دیگریای چون همسرش خلق کردهاند،
در نظر شاعر هیچاند. این همه هزیمت و هزینه
و نابودی ِ همه چیز، کافی نیستند تا شاعر ِ مستغرق در ایدههای خیالی و خالی و توهمآلوده
را به دنیای واقعیت برگرداند. هنوز هم در میان خاکستر زندگی، در کنار زنی شکستخورده
و ناکامیاب، سخن از ساختن دوباره میراند. واقعاً آن تلّ خاکستر، آن تکههای بدن کودک،
آن جسم ناتوان همسر، آن دوستداران غارتگر، آن...، شاعر را از مقدسنمایی، از آدم
شریفنمایی، از ایدهپردازی، از توهم، از تخیل نمیرهاند. به راستی، کسی که متحمل زحمتی
برای آفرینش و ساختن نشده، هم آفرینشگری را ناچیز و ساده میداند، و هم ویرانگری
و آتشزدن به آرزوها و خواستنهای دیگران را. تنها در این میان شاید معجزهای از عشق
شعله برکشد. اگر همسر، آقای شاعرِ تخریبچی را ترک نمیکند، کورسوی امیدی به عشق دارد؛
که با عشقورزیدن بتواند پردههای ایدهآلیسم ویرانیگرا را از چشم و ذهن شاعر به کناری
بزند. این که چنین رسالت سنگینی از عشق برمیآید یا نه، را میتوان در تاریخ جستجو
کرد. جهان ما سیاستمدارانی از جنس آقای شاعر کم ندارد. توتالیترهای که تمامی
امکانات را در خدمت هدف خود میخواهند؛ تجسم پُر و پیمان ِ یک آدم تمامیتگرا. ایدئولوژیستها،
بنیادگرایان، متوهمان، مقدسنماها، مدعیان مبارزه با شر و شیطان و اهریمن، منجیگراهای
آخرالزمانی و آدمهای خوبِ سناریوی نجات انسان و جهان، که کشور تحت حاکمیت خود را
( چون منزل آقای شاعر) به روی مجنونان علاقهمند به خود میگشایند و برای ساختن چیزی
جدید اما موهوم، خانه را از پایبست ویران میکنند و با تمامی این انهدامها و انهزامها،
هنوز از ساختن و آینده میگویند. صدام و قذافی و پوتین و اردوغان، ملاعمر و ابوبکر
بغدادی و بنلادن، از شاعرانِ توتالیتر زمانۀ ما نیستند مگر؟. یادداشت را با طرح یک پرسش تمام کنم. چه نیرویی میتواند چنین حاکمانی را
از این ذهنیات خوابزده و توهمی برهاند؟. به نظرم رهانیدن توتالیتری اینچنین از شر
چنین بیماری خطرناک و ویرانکنندهای، بزرگترین خدمت در حق انسان امروزی است.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها