پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399  08:50 بعد از ظهر

 مگر تمامی دارد لذت هم‌گامی‌اش؟. مگر زنجیر از پای‌ات وا می‌کند که روی از قبله‌اش به پشت کنی؟. عاشق اگر باشد  همین است. جفا هم ببیند از خیل فراموشی ِ وفا نیست. ارچه زرد است و خشک است و  به نوازش هم می‌گسلد از هم تار و پودش؛ ار چه به نسیمی دلنواز از شاخه جدا افتاده؛ ارچه نفس ِ نفس‌سوز ِ  خزان به گونه‌اش رسیده؛ اما جان دارد. جان دارد و هم می‌بخشد. جذبه دارد. ناز نگاه دارد، ناز از آن نیم‌نگاه‌های عاشقانه که در صباوت و کهولت، دل‌ات را از هر چه هست هُرّی مغموم و مهجور می‌کند تا یکی شاهیّ و آبادانی کند. در دلِ زمینی به قدّ یک خیابان، زنجیر به پای دلت می‌نهد. سنگ‌دلی اگر کنی و قدم برداری، به زبان می‌آید. به کلام می‌آید. باید که جسم و جان سکوت باشی و سکون. در محضر پاییز و نواهای خش‌خشی‌اش چشم باید بود و گوش. این معشوق، کار ِ خود می‌داند. بی که حرفی بگویی، نقش ضمیر‌ات را خوانده و دانسته از کدام قبیله‌ای. به هر زبانی می‌گوید. آن خش‌خش، زبان مشترک میان اوست و همۀ عاشقانِ هر کجای ِ جهان. خش‌،خش صدایی‌است تنها به گوشِ سر هُشیاران، ور نه گوش جان اگر شنوا کنی، هم ندایِ دعوت به ضیافتِ عاشقانه‌گی است این خش‌خش؛ هم نوای دل ِ دل‌دادگی؛ هم حدیث دل‌بُردگی؛ هم روایت وصال و هم حکایت زوال.

 

 با چیرگیِ خستگی و واماندگی و درماندگی هم رهایت نمی‌کند؛ چه آن گاهی که بوی عطر بهارِ نارنج می‌خلاند به جان‌ات و این عاشقی است سبزگون؛ چه پسین‌های زمستانی که باید چانه به سینه فرو کنی و سر به گریبان ببریّ و این شده قربانیِ باز آمدنِ زمستان؛ چه حالا که فرشِ زرّینِ پیاده‌رویِ باغ ارم شیراز و زینت و زیور گام‌هایِ دل‌شدگانِ گلستان ارم چون سفره‌ای زردِ یک‌دست شده، چه به هنگام گشودن ِ آغوش داغ تابستانی برای قناری‌ها و بلبلکانِ معشوقه‌باز؛ باز اختیارِ رفتن از کف‌ات می‌ربابد. عاشق‌ات می‌کند هنگامی که جرعۀ آرامش به کام و جانِ پریشان ِ زادۀ اضطراب‌ات می‌ریزد. اراده به رفتن نداری چون بی‌خود شده‌ای، که پرسند عشق چیست بگو سلب اختیار. خش‌خشِ این برگ‌های زرد، شعرِ خوش‌آمدِ کدام عاشق ِ بازگشته از سفر است؟؛ هق‌هق گریۀ اشتیاقِ  زیارت کدام معشوقِ بختیار است؟. پاییز جان! خوشا عاشقی که معشوقش تو باشی. پاییز، رخ‌زعفرانیِ هجران کدام یار است؟. نبوَد کسی بی‌درد دل رخ‌زعفران رخ‌زعفران.

 

خش‌خش برگ پاییزی که تنها صدای برگ نیست. در هم‌نشینی‌اش گام که بر می‌داری، حواست پراکندۀ هیچ دیار و دیّاری نیست. روح و تن از تو نیست. می‌کِشد آن جا که خاطرخواهِ اوست. نه صدای شهرِ شلوغ و مزخرف، نه غریو و غوغای بی‌هدف، نه بی سریّ و بی سامانی هجرزدگان، نه شورِ غمِ عشقِ از پا فتادگان، نه ناشکیبایی عاشق، نه مستوری و مستی معشوق، نه اسیران لشگر غم، نه دل‌های ِ خراب از شور ِ شرابِ پروردۀ سعدی، نه اشک‌های سریده بر رخسارهای برافروخته و سوزِ جگرهای غم زده و سوخته و نه خونِ کشته‌گانِ زارِ معشوقه‌هایِ حافظ و حافظیان، هیچ یک دلت را از هوای این عاشقان پُر تواضع، راهی هوای دیگری نمی‌کند. عشق خوبان همین است؛ چیزی چون خش‌خش برگ‌های پاییزی باغ ارمِ شیراز، که مهمان عشق‌ات می‌کند، که عاشق‌ات می‌کند و عقل را با عشق خوبان طاقت سر پنجه نیست.


  • آخرین ویرایش:پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
نظرات()   
   
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
آخرین پست ها

مرگ در سال‌های دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399

علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399

انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399

دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399

زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399

زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399

سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399

رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399

عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399

کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399

لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399

خش‌خش ِ خنده‌های اشک‌آمیز برگ‌های پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399

شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399

دروغ‌زن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399

سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399

تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399

داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399

با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399

سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399

کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399

خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399

سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399

تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399

ما در کدامین جهان زندگی می‌کنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399

دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398

تعریضی بر واکنش آیت‌الله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398

دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398

مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398

«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی می‌شوند؟».‏..........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398

جامعه‌شناس تحمل‌ناپذیر است!‏..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398

همه پستها

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات