دوم. در این جهنم، در این شرارههای آتش، اندکی از خداوندان هنر، ساقیصفت، شرابِ جانفزا و طربفزا بر سر و روی جگرسوختگان میریزند.آب شادمانی و زندگانی به لب و جان تشنگان میزنند. لطف سقایی و نفس ِ میکدهای دارند؛ مهوش مستیآورند؛ داروی دردِ خستگان و مومیای شکستگاناند؛ همراه ِ از راه ماندگاناند، هاتف صبحاند؛ نوای عیش و عشرتاند؛ پنجرهای گشوده به هوای فرحبخشاند؛ آبی به آتشاند؛ نوازش ِنفس مُشکبیز اند؛ تجسم امید و منادیِ آغاز صبح سپید اند، نوری از دور، جانی از هر مهجور، آبی ِ آسمانی، زعفران ِ خراسانی، شکّرستان ِ خوزستانی، و سیاووش بیدکانیاند.
سوم. ما عزادار خویشتنایم. قافلهای استیم غارتشده و ماتمزده در بیابان. پدر ِتاریخمان را از چهره و چرخ فرّهایی انداختند و فرهنگ مادر را عقیم کردند. طفلانی شدیم تحت تحکم ناپدری و حرمانزدۀ بیمادری. ما سالهاست بیپناهیم و اینک سائل و گمگشته و بیپناهتر. تنها صدایی بود که هاتف ِ صبح امید و راهبر چشمۀ خورشید بود. حنجرهمان برای غزل زخمی شده و راه فریادمان بغضی و خشمی است. ما تنها صدا داشتیم و اینک نداریم. ما سوگوار خویشتنایم. ما جامهدران درماندگی و آوارگی و غریبانهگی خود ایم. سوگ شجریان بهانۀ ماست. اگرنه این سپهدار هنرسوار که زنده است. پس عزا بر خود کنیم ما مردگان. ورنه سیاووش، خون ِ جوشان چهار فصل ماست. زنده است که در عزای او هم به او پناه میبریم.
چهارم. فراموشی شجریان به عنوان یک عنصر مهم فرهنگی نباید و نشاید که مویه باید کرد بر ملت و مردم کمحافظه. امروز که شجریان وجه مهمی از حافظۀ تاریخی ادبیات و فرهنگ پارسی را سهم خود کرده؛ ضروریاست در پاسخ به این پرسشها بکوشیم که: شجریان که بود؟؛ از او برای بازماندگان – که ما هستیم- چه میراثی برجای مانده؟؛ ما و شجریان در پیوند با هم، چگونه هویتی داشتیم؟؛ شجریان چه ارزشی برای ما داشت؟؛ ما چه ارزشی برای شجریان داشتیم؟؛ جایگاه و وضعیت ما بدون شجریان چیست و کجاست؟ و اینک بدون زندگیِ زیستیِ شجریان، چه باید کرد؟.
یکم. ما به زمانۀ تعسر و تحسر و تنگدستی و تهیدستی افتادهایم. ما نبودیم. ما تقاضامان نبود. اما ساکنان چاه ارژنگ شدیم. که بد بود افراسیاب آن بد اندیش مرد . روزگار ما، صبحیاست بیسپیده و شامیاست بیخضاب. نماز شام غریبانهایم. که شام آمد و روزگاری بماند. سیاست جاهلانه به دست اهل جور زمانه، هزار خانه به تاخت و تاراج برد. غول مغول بیدار شد و کو فرزانهای که نشکست؟، کو میخانهای که نبست؟، کو اهل دلی که نخست؟، کو پیمانهای که نشکست؟. اینجا دیوار شهر روی تو آوار میشود که نغمۀ داوودی و الحان زمرّدی را هم به ساطور ِ سانسور مثله خواستند. بوالعجب زمانهایاست.
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها