دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399  06:39 قبل از ظهر

کافکا در «نامه به پدر» جزئیاتی از رابطۀ پدر – فرزندی و در واقع ابعاد هویتی و ‏شخصیتی پدرش را افشا کرده که درست در حال توصیف روابط میان یک حاکم ‏دیکتاتور و مردمی‌است به گفتۀ خودش با «روح برّه‌ای». نامۀ کافکا به پدر زمانی ‏انشاء شده که تحلیل‌های روانکاوانه لاکان شکل نگرفته بودند. اینک می‌‌توان فهمید که پدر در زندگی ‏کافکا، «ارباب» لاکانی است؛ اربابی که قدرت و قامت‌اش در حد خانواده است. وقتی ‏تعداد جمعیت بیش‌تر، و حوزۀ جغرافیایی گسترده‌تر و عرصۀ قدرتمندی وسیع‌تر ‏شود؛ مانند مردمی در مرزهای یک کشور؛ آن‌گاه قدرت و زورگویی و اندازۀ ارباب ‏نیز بزرگ‌تر می‌شود. پدر در خانه برای مادر و فرزندان؛ لات برای کوچه و محله؛ ‏معلم و مدیر برای دانش‌آموز؛ کارفرما برای کارگر؛ رئیس برای مرئوس؛فرمانده ‏برای سرباز؛ پلیس برای عابر؛ بازجو و قاضی و میکروفن برای مخالف* و این دانه‌های تسبیح ‏متصل‌اند به هم تا به برسند «شیخ» یا ارباب اصلی.‏
کافی‌است متن «نامه به پدر» را تنها با چند کلمه تغییر داد و دید که خاطرات ‏کودکی کافکا، تاریخ یک ملت است که در مورد حاکم دیکتاتورش داد سخن می‌دهد.‏
پدر کافکا، به همۀ هنرهای دیکتاتوری بزرگ آراسته بوده. فرانتس آورده که قوانین ‌‏– مثلاً هنگام غذا خوردن – باید به شدت اجرا می‌شدند اما خود قانون‌گزار ‏معاف از اجرا بود.استخوان‌ها را نباید گاز زد؛ سرکه را نباید هورت کشید؛ وقت ‏جویدن غذا نباید حرف زد؛ خرده‌غذا نباید ریخته شود؛ ناخن سر سفره نباید ‏چیده شود؛ و لیستی از این بایدها و نبایدهایی که تنها برای دیگران بود و پدر ‏معاف از آنها(:خودت به فرمان‌هایی که می‌دادی عمل نمی‌کردی). سختی ماجرا ‏برای مخاطب پدر یا ارباب یا دیکتاتور  (یعنی برای کودک، برای متهم، برای ملت) اینجاست که او خود را معیار می‌داند؛ ‏معیاری که دیگران بایستی ذهن، شخصیت، درون و بیرون و حتی انتخاب ‏دوست،همسر، نوع روابطش با دیگران، آرزوها و آمال و آیندۀ خود را با او  میزان ‏کنند.‏
کافکا می‌گوید در  فضایی که پدر فکر می‌کند مصلحت زندگی فرزند را بهتر از ‏خودش می‌داند، کودک جهان را به سه بخش تقسیم می‌کند:‏
‏1.‏  جهانی که من برده در آن زندگی می‌کنم. در این بخش، قوانینی برای کودک ‏تعیین شده اما کودک تن به اجرای آنها نمی‌دهد مگر با زور.‏
‏2.‏  دنیای پدر؛ دنیای دستور دادن، حکومت کردن، دنیای ارعاب و تنبیه، دنیای ‏عصبانیت پدر از اجرا نشدن فرامین‌اش.‏
‏3.‏  دنیایی که باقی مردم در آن زندگی می‌کنند، دنیایی آزاد از اوامر و نواهی با ‏احساس خوشبختی.‏
کافی‌است این تحلیل را کمی گسترده‌تر کنیم به خصوص در جوامعی با ‏حاکمیت استبداد دینی که حکومت توتالیتر است. (بر اساس نامۀ ‏کافکا،)در این وضعیت، امکان انتخاب و دست‌چین کردن نیست بلکه مردم ناگزیرند که ‏تمامش را بپذیرند.‏
کافکا در کودکی توان مقابله با پدر یا حتی بیان چنین اعتراضی را نداشت. ‏زمان اما به فرمان پدر( دیکتاتور، ارباب) نبود و نماند. کافکا «بزرگ» شد و ‏پدر، پیر و ناتوان و فرتوت؛ و اینک در جایگاه فردی مجرم.‏
و ما در این روزگار، هرسه دنیایی را که کافکا در کودکی و در محیط ‏خانواده تجربه کرده، در سطح جامعه تجربه می‌کنیم. دنیای ما بردگان؛ دنیای ‏حکام و دنیایی در آن سوی مرزهای جغرافیا و تاریخ که رؤیای ماست؛ ‏رؤیای تاریخی یک ملت. البته جهان سه‌گانه ما با جهان کافکا تفاوت ‏بزرگی هم دارد.اینکه ما به جز ارباب‌های کوچک و اربابی بزرگ، اربابی در ‏حد بزرگ‌ترین ( اکبر) نیز داریم که نمی‌دانیم در روز محاکمه چگونه برای ‏رعیت‌هایش تصمیم می‌گیرد؛گویی زندگی ما به صعود اجباری از پله‌هایی ‏تبدیل شده که در هر پله، ناگزیریم یک عضو از بدن‌مان را در پیشگاه ‏ارباب آن پله قربانی کنیم و البته که تا پلۀ نهایی پی‌پاره‌استخوانی هم باقی نمی‌ماند. با این توصیف، «ارباب اکبر» در مورد «که» و «چه» قرار است داوری ‏کند و حکمیت کند؟.‏



*‌‎ ‌‏ پاسترناک به دوستانش گفته بود – برای ثبت در تاریخ – که هرگاه وارد خانه‌اش می‌شده، اول ‏به مأمور پنهانی ارباب اظهار ادب می‌کرد: « میکروفن سلام». عرف حکومت استالین بوده که در ‏منازل مخالفانش میکروفن جاسوسی بکارد. در بسیاری از خاطرات آن روزگار آمده که مردم متکا و ‏پشتی روی گوشی تلفن می‌گذاشتند و سپس در آشپزخانه به آرامی در مورد سیاست حرف می‌‏زدند؛«تحلیل آشپزخانه‌ای»‌‎.


  • آخرین ویرایش:دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
نظرات()   
   
آخرین پست ها

مرگ در سال‌های دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399

علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399

انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399

دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399

زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399

زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399

سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399

رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399

عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399

کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399

لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399

خش‌خش ِ خنده‌های اشک‌آمیز برگ‌های پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399

شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399

دروغ‌زن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399

سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399

تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399

داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399

با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399

سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399

کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399

خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399

سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399

تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399

ما در کدامین جهان زندگی می‌کنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399

دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398

تعریضی بر واکنش آیت‌الله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398

دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398

مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398

«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی می‌شوند؟».‏..........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398

جامعه‌شناس تحمل‌ناپذیر است!‏..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398

همه پستها

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات