آنچه
در پی می آید، مروری شتابزده است بر ناگفته ها. نشستن در کنار امور زندگی روزمره
یا آنچه که زیمل . لوکاچ و... پروبلماتیک زندگی روزمره می نامندش. بالاخره باید
وارد این حوزه شد.می دانم سخن گفتن از حوزه ای به نام ....؟؟؟؟ هنوز هم در بخشی از
بدنه دانشگاه ما جایی ندارد. یا دست کم، پتانسیل آن را دارد که تبدیل به زونکنی
بشود در پستوی اتاق توبیخ و ممنوع التدریسی و اخراجی برای تسویه حسابهای شخصی و
مذهبی و غیره.اما باور کنید این بحث صرفا جامعه شناختی است امیرهوشنگ افتخاری راد در سایت تز یازدهم بحثی را در باب جنیستی کردن سیاست باز
کرده است وگمان می کنم این موضوع، از آن
موضوعاتی است که تا به قدر عالی کاویده نشود، نباید رهایش کرد.بهانه افتخاری راد، مطلبی
است که در مجله اندیشه پویا آمده است.روشی برای شکست دادن دشمن با هر ابزاری؛ همان
روشی که دوستان اخلاق گرا، به خاطرش سرزنشها نثار لنین کردند. تا دیروز نه لنین،
که برادران خودی را – که بعدا بر همین اساس غیرخودی شدند- با چوب مخلمین خشونت
فروکوبیدند و خیال خود و دنیا را آسوده ساختند. مارکس را ریمون آرون بزرگترین پیغمبر اجتماعی ما می شناسد. در احوال زندگی
مارکس آمده که از انگلستان به فرانسه و از آنجا به پروس اخراج شد. سردبیر روزنامه
ای هم بود که بخاطر شفاف و بلکه رسوا کردنهای نظام سیاسی، تعطیلش کردند.وسایل
منزلش را صاحبخانه به خاطر ناداری اش، توقیف کرد.دوتا از دخترانش از شدت بیماری و
گرسنگی پیش چشمان پدر و مادر مردند.بقیه
اهل منزل هم به ضعف شدیدی دچار گشتند که قدمی با مرگ فاصله داشتند. 6 ماه از سال
را سیب زمینی می خوردند؛ چون ارزان ترین ماده غذایی بود. تلاشهای مارکس در مبارزه با استثمار کنندگان یعنی بورژواها، و تدوین مقالات و
کتابهایی که هنوز هم خوانندگان زیادی در میان انسانهای بزرگ دارد، نشان می دهد که
مارکس، کوچک نبوده است.میراث فکری و سیاسی وی هم چندان «عظیم» است که کمتر انسانی
را در قرن 20 و 21 تحت تأثیر قرار نداده باشد.برپایی حکومتهای موفق و ناموفق در
چندقاره دنیا هم نشان دادند که مارکس بزرگ است و نمی توان به پایش پیچید مانند
گفتگوی کدو با چنار در یکی از قصاید پروین اعتصامی.جماعتی که سراغ زندگی مارکس
رفتند، نرفتند که زندگی و زمانه یک نابغه را تحلیل کنند، رفتند در پستوهای خانه
مارکس بگردند تا بپرسند حالا که مارکس از کاندوم! استفاده می کرده، پس چرا خدمتکار
یا کلفتش به طور ناشرعی از او باردار
شد؟!.نتیجه اینگونه پژوهشهایی با هزینه های سنگین و اعتبارات میلیاردی، هیچ بود به
اضافه یک کشف بزرگ: اینکه مؤسس مکتب عدالتخواه، کنش جنسی غیرمشروع داشته و
بنابراین به کلی باید اندیشه وی را از جهان اذهان و اعیان سترد.این گروه که خودشان
را پیامبران اخلاق می دانستند مدعی بودند که کنشگر یا مبارز سیاسی یا تئوریسین
سیاست و اقتصاد باید کاملا عدالتی – معدلتی باشد آنهم با استانداردهای
ما. اندیشه ی یک مبارز در سر اوست و بنابر قانون و عرف نقادان،مبارز نبایست فعالیت
سکسی داشته باشد.عقل حجت موجه ماست آن هم تا به جایی که با عصای ما لی لی کند، عقل اگر قرار باشد بی محابا از
روی خطوط قرمز شلنگ تخته کند به سرپنجه
رستمین سنت و با گرز گران تعطیل می شود.و بدین گونه حق نسیان فرض اولی تری را که
خود باید ادا می کردند، به طاق دموکراسی مذهبی کوبیدند و همین گام اول بی اعتباری
بنیانهای اخلاقی مورد اتکای آنها بود.سیاست چون اژدها وارد شد. دین و مذهب را تا
مرز بی اعتباری در ارواح آدمیان سنتی پس راند، و آنگاه به اسلحه قلع و قمع مخالفان
بدلش کرد؛ میدان فرهنگ هم باید یکسره پاکسازی می شد تا ایدئولوژی در حداکثر توان
بتواند در روزنامه ها و شبکه های تلویزیون و مدارس، مشروعیت به دست بیاورد؛ میدان
جامعه هم با نمادهای نظامی و پادگانی قبلا تسخیر شده بود.در مراکز عالی هم ابزار مدرنِ
یک دست سازی یا سراسربینی اورولی – فوکویی با سرعت نصب شدند و ابزار
اتهام و جرم تراشی که قبلا صدایی بود، تصویری هم شد- زنده و همیشه در دسترس - تا
کسی را یارای انکار هم نباشد. اما اینها کافی نبود. سکس، حتی در محدوده و چارچوب دین باید مرز داشته
باشد.انسانی که تنها در یک وجه با حیوان فرق دارد، اجازه بهره گیری از این لذت را
ندارد چون لذتی کمتر انسانی بیشترحیوانی است. شروعش معادل غرق شدن در آن است.این
تئوریسین های وطنی، تا بدانجا پیش رفتند که اوقات بچه سازی را هم تعیین کردند و
رختخوابها را باز یشتر در گاز انبر سیاست قرار دادند...- ادامه دارد-
آخرین پست هامرگ در سالهای دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399
علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399
انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399
دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399
زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399
زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399
سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399
رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399
عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399
کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399
لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399
خشخش ِ خندههای اشکآمیز برگهای پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399
شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399
دروغزن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399
سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399
تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399
داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399
با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399
سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399
کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399
خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399
سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399
تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399
ما در کدامین جهان زندگی میکنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399
دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398
تعریضی بر واکنش آیتالله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398
دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398
مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398
«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی میشوند؟»...........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398
جامعهشناس تحملناپذیر است!..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398
همه پستها