شنبه هفدهم اسفندماه سال 1392  11:40 بعد از ظهر

سارا اسکوایر

مترجم: محسن محمودی

یکی بود، یکی نبود. یک موش و یک پرنده و یک سوسیس بودند که با هم زندگی می‌کردند. آنها مدت زیادی در صلح و صفا، خوبی و خوشی با هم در یک خانه به‌سر می‌بردند و هر روز به مال و منال‌شان افزوده می‌شد. کار پرنده این بود که هر روز به جنگل پرواز کند و چوب و هیزم جمع کند. وظیفه موش این بود که آب بیاورد و آتش را رو به راه کند و میز غذا را بچیند. کار سوسیس هم پخت‌و‌پز بود.”

قصه‌ها و داستان‌های عامیانه‌ای که برداران گریم (یاکوب لودویک کارل گریم، ویلهلم کارل گریم) گردآوری نموده‌اند، عموماً شرحی حائزِ اهمیت از طرز تفکر اقتصادی در نظر گرفته نمی‌شوند. با این همه، صرف نظر از شخصیت ثابت (و اغلب نمادین) پادشاهان و ملکه‌های ثروتمند، در این داستان‌ها قرار است ثروت در بافت ماوراء طبیعی و کمدی نشان داده شوند- مانند دختر طلسم‌شده‌ای که هر وقت صحبت می‌کنداز دهانش طلا می‌ریزد، کیسه‌ی پولی که هرچقدر از آن خرج کنید خالی نمی‌شود، غازی که تخم طلا می‌گذراد یا قصه‌ی ایتالیایی الاغی که از هر جایی طلا می‌آورد. اما این مثال‌های جادویی درباره‌ی پول مانند پول [واقعی] عمل نمی‌کنند. هیچ‌کس هرگز تخم‌های طلایی غاز یا طلاهایی که از دهان دختر طلسم‌شده بیرون می‌افتد را خرج نمی‌کند. کیسه‌ی جادویی و الاغ در اکثرِ داستان‌ها برای این در قصه هستند که دزدیده شوند و به یک فرد شرور اجازه داده شود تا جای قهرمان داستان را بگیرد تا زمانی که همه‌چیز به خوبی و خوشی پایان یابد.

وقتی به خاطر بیاوریم که طرز تفکر اقتصادی تنها تبادل پولی نیست بلکه در مورد همه نوع تبادل و انتخاب است، این داستان‌ها اندکی متفاوت به چشم می‌آیند. داستان «موش، پرنده و سوسیس» مثالی جالب توجه است.

سه دوستْ این داستان کوتاه را با یک شراکت که معقول و زیباست، آغاز می‌کنند. هر یک از اعضای گروه سه‌نفره وظیفه‌ای دارد، آن را به خوبی انجام می‌دهد و از نتیجه‌ی کار خود و همکارانش بهره می‌برد. همه چیز آن گونه که برادران گریم به ما می‌گویند در «در صلح و صفا ، خوبی و خوشی» پیش می‌رود. تا این که پرنده شروع به غر‌ولند میکند.

او ناراضی است و تقسیم کار داوطلبانه خود را گونه‌ای از (بسته به تفسیر شما) «بردگی» یا «بیگاری» توصیف می‌کند. پرنده اصرار می‌کند که توافق فعلی ناعادلانه است و آنها باید وظایف خود را جابه‌جا کنند. او وظایف جدید تعیین می‌کند و سوسیس برای جمع‌آوری چوب بیرون فرستاده می‌شود، موش باید پخت‌و‌پز کند و پرنده مسئول رسیدگی به آب، آتش و خانه میشود.

به بیان دیگر پرنده تلاش میکند «عدالت» را سر و ته برقرار کند و مزیت‌هایی را نادیده بگیرد که هر یک از اعضای این گروه سه‌نفره طی زمان به دست آورده‌اند و در نقش خود جا افتاده‌اند و نمونه‌ای خوب و عملی از همکاری اجتماعی از راه تقسیم کار را شکل داده‌اند. پرنده گروه سه‌نفره را مجبور می‌کند تا ایده‌ی مزیت نسبی را رها کنند، [ایده‌ای] که در کتاب «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات‌ستانی» (۱۸۱۷) اثر دیوید ریکاردو و در فصل ۸ کتاب «کنش انسان» اثر میزس بیان شده است. مزیت نسبی نظریه‌ای است که می‌گوید هرکس کاری دارد که با کمترین هزینه فرصت برای خودش انجام می‌دهد. این کاری است که اگر می‌خواهند خودشان و دیگران بیشترین بهره را از طریق مبادله ببرند، باید آن کار را انجام دهند.

احتمالا سوسیس واضح‌ترین نمونه‌ی مزیت نسبی در این داستان است. پرنده و موش ممکن است به خوبی بتوانند وظایف خود را با هم جابه‌جا کنند (گرچه که گمان می‌کنم تیزبینی پرنده، توانایی پرواز و تجربه‌اش در پیدا کردن شاخه برای ساخت آشیانه او را بهترین فرد برای جمع‌آوری چوب در میان این گروه سه نفره می‌کند) اما سوسیس هر شب با یک هدف مشخص آشپزی میکند. «زمانی که وقت صرف غذا نزدیک می‌شود، او در حلیم یا سبزیجات می‌غلتد و در نتیجه همه‌چیز چرب و خوش نمک و آماده خوردن می‌شود.» چاشنی زدن به غذا به وسیله تن‌اش، هزینه‌ی فرصت اندکی برای سوسیس محسوب می‌شود (حتی برای موجود ذی‌شعور) اما هزینه فرصتی زیاد برای پرنده یا موش است- به‌ویژه با توجه به این که آنان بهتر از سوسیس می‌توانند خانه‌داری کنند یا چوب جمع کنند، صرف‌نظر از این که چقدر شعور داشته باشند.

پیامدهای فاجعه‌انگیز انکار حقیقت مزیت نسبی در این داستان به سرعت روشن می‌شود. سوسیس را که برای جمع کردن چوب فرستاده می‌شود، سگی می‌خورد. موش تلاش می‌کند تا با بدن خود به سبزیجات توی ظرف آب جوش چاشنی بزند، اما درجا بر اثر سوختگی می‌میرد. و پرنده که عصبانی است و هول کرده، شروع میکند چوب‌ها را به اطراف خانه پرت کند. اما چوب توی اجاق می‌افتد و خانه آتش میگیرد. پرنده که میرود تا از چاه آب بکشد و آتش را خاموش کند، سطل توی چاه میافتد و او همراهش پایین میافتد و غرق می‌شود.

آدام اسمیت به ما می‌گوید: «به نظر می‌رسد که عظیم‌ترین پیشرفت و تحول در نیرویِ مولد کار، قسمت اعظم مهارت، چیره‌دستی و قوه‌ی تشخیصی که به‌موجبِ آن نیروی کار به هر طرف هدایت یا اعمال ‌می‌‌شود، از محلِ تقسیم کار بوده است

اما ریکاردو و میزس مضافاً به ما متذکر می‌شود که نمیتوان کار را تنها به روش‌های سنتی تقسیم کرد. وقتی چنین کاری می‌کنیمزمانی که مفهوم مزیت نسبی و روشی را که پیش پای ما می‌گذارد تا به بهترین و کارآمدترین نحو همکاری کنیم، نادیده می‌گیریمعاقبت‌مان شبیه پرنده، موش و سوسیس می‌شود. و قطعاً آن‌ها خوب و خوش تا پایانِ عمر در کنار هم زندگی نکردند.

 توضیح بورژوا: برادران گریم در شهر هاناو متولد شده‌اند و بیشتر آلمانی‌ها با داستان‌های شنل قرمزی، سفید برفی و هنسل و گرتل آنهارا می‌شناسند. «ویلهلم گریم» و «یاکوب گریم» که به ترتیب از سال ۱۷۸۵ تا۱۸۶۳ و از سال ۱۷۸۶تا ۱۸۵۹ ‌زیسته‌اند، به عنوان محقق زبان و ادبیات نیزخدماتی را در زمینه علمی از خود برجای گذاشته‌اند که از جمله آن‌هامی‌توان به کتاب فرهنگ لغت آلمانی و کتاب زبان‌شناسی آلمانی اشاره کرد. فهرست کتاب‌های ایشان را در آدینه‌بوک در اینجا می‌یابید


  • آخرین ویرایش:شنبه هفدهم اسفندماه سال 1392
نظرات()   
   
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
آخرین پست ها

مرگ در سال‌های دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399

علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399

انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399

دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399

زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399

زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399

سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399

رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399

عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399

کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399

لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399

خش‌خش ِ خنده‌های اشک‌آمیز برگ‌های پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399

شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399

دروغ‌زن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399

سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399

تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399

داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399

با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399

سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399

کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399

خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399

سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399

تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399

ما در کدامین جهان زندگی می‌کنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399

دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398

تعریضی بر واکنش آیت‌الله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398

دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398

مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398

«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی می‌شوند؟».‏..........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398

جامعه‌شناس تحمل‌ناپذیر است!‏..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398

همه پستها

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات