شنبه دهم خردادماه سال 1393  11:23 قبل از ظهر


ما را بخاطر فضیلت های بیشتر کیفر می دهند...

نیچه

نزدیک دو قرن از زمانی سپری شده كه ماركس، در بحبوحه صنعتی شدن اروپا و به خصوص انگلستان، متوجه شد كه نظام سرمایه­ داری، غیر از دیگر عوارض ، " ازخودبیگانگی"را هم با خود به همراه آورده است. به  بیان ماركس، وقتی كه مصنوعات كه نتیجه و محصول " كار" انسانی هستند، به چنان درجه ­ای از استقلال از خالق خود می­ رسند كه به مثابه یك " پدیده" ( در معنای دورکیمی آن) در برابر انسان قرار می‌گیرند و در نتیجه، خالق به درجه ناتوانی و استیصلال می­رسد، الیناسیون اتفاق افتاده است . ماركس البته وجوهی برای این پدیده نوظهور برشمرد.

تقریباً، همزمان با ماركس، وبر نیز به تحلیل و نقد نظام جدید- صنعتی شدن و سرمایه ­داری- پرداخت و مجموع این نقادی­ها باعث شدند كه وضعیت انسان در دوره موسوم به مدرنیسم به طور بنیانی بررسی شود تا از پیامدهای منفی آن كاسته؛ و به تعبیر گیدنز، زندگی انسان در زیر چرخهای "گردونه خُردكننده" نابود نشود.

نظام سرمایه ­داری، روز به روز توسعه یافته­ تر می­ شود. اینك در آغاز قرن 21 میلادی، جامعه و كشوری را نمی ­توان نشان داد كه در نقشه نظام كاپیتالیسم قرار نگرفته باشد. به همان سرعت كه " جهانی شدن" مرزهای جغرافیایی را در می­ نوردد و فرآورده­ های نظام صنعتی غالب بر جهان را می­گستراند، به همان سرعت نیز، جوامع- به خصوص جوامع پیرامونی در معرض انواع پیامدهای مثبت و منفی این پدیده قرار می­ گیرند.

كشور ایران به عنوان عاملی (Agent) اثرگذار وارد حوزه نظام سرمایه­داری شده؛ و پیش از آن، فرآیند صنعتی شدن را نیز آغاز نموده است. جامعه امروزین كه نه سنتی تمام و نه صنعتی تمام نام نمی­ گیرد، به مشكلات عدیده اجتماعی مبتلا شده كه این مشكلات به سبب ورود ایران به نظام جهانی و پروسه صنعتی شدن به وجود آمده­ اند. این مسائل و مشكلات، بالطبع از یك جنس نیستند؛ ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و ... آن­ها را نمی­ توان نادیده انگاشت، لیكن، علل موجبه آن­ها را هم نمی­ توان انكار كرد.

پدیده­ ی ازخودبیگانگی برخلاف معنی محدودی که مارکس به آن داده، تنها ناشی از ساختار اقتصادی نیست، بلکه جهت­گیری ذهنی و عینی گسترده ای است که در کمین آدمی است و ساختار اقتصادی تنها جزئی از آن محسوب می ­شود. در چند دهه­ ی گذشته به ویژه دهه چهل که دگرگونی­های سریع اجتماعی باعث تضعیف نظام ارزشی و هنجارهای سنتی شد، نوگرایی در برخورد با سنت­گرایی بدون اینکه قادر به ایجاد مفاهیم و هویت فرهنگی جدیدی باشد، وضعیت دوگانه­ ای را در جامعه ایجاد کرد که نتیجه­ ی آن را می توان بیگانگی اجتماعی دانست(ایمان و قائدی، 1383، ص 80).

علاوه بر این رشد برون­زا، افزایش مهاجرت از روستا به شهر، تحولات سریع اقتصادی سیاسی و فرهنگی جامعه ­ی ایران، نوسازی پرشتاب در دهه­ های اخیر در ابعاد فوق ­الذکر و پیامد آن (یعنی وجود دوگانگی در ابعاد مختلف زیست اجتماعی) و حالت گذار (بر اثر برخورد ارزش­ها و هنجارهای سنتی با ارزش­ها و هنجارهای نوین) باعث شده است که این دوگانگی در قالب تضاد، بحران و تنش، در ابعاد گوناگون بروز نماید و می­ تواند عامل و محور اساسی و به وجود آورنده ­ی بیگانگی باشد (پیران، 1367 برگرفته از کلدی، 1381، ص 150).

همچنین شکل­ گیری نظام بوروکراسی در همه­ ی ابعاد مختلف جامعه، از جمله در امور آموزشی و دانشگاهی، نتیجه ­ی طبیعی چنین شرایطی بوده است. بدین­ ترتیب نظام دیوانسالاری غیرفعال و ناهمگون یکی از بزرگترین موانع هرگونه توسعه و تحول در بعد فردی و نیز در بعد اقتصادی اجتماعی و فرهنگی جامعه است. به عبارت دیگر، ساختارهای اجتماعی موجود با افراد و گروه­های اجتماعی، از جمله با دانشجویان، تعاملاتی دارد که باعث می­ شود دانشجویان،  نسبت به سایر گروه­های اجتماعی در خود تعلق واحدی نبینند؛ و این با پدیده­ ی از خودبیگانگی ملازم است (کلدی، 1381،ص 150).

در همین راستا باید بخشی از تلاش جامعه­ شناسان صرف بررسی و تبیین ناسازگاری­های حاكم بر روابط فرد و جامعه، كاركردهای گسل نهادها و سازمان­های اجتماعی و عدم درونی شدن قواعد اخلاقی باشد. تا بتوانند یكی از آثار و نتایج مهم و بارز جامعه ­پذیری ناموفق درسطح افراد و اجتماعی كردن نامطلوب و غیركارآمد درسطح نهادهای اجتماعی­ كننده، یعنی بیگانگی اجتماعی و فرهنگی را كه مترادف با بی­هنجاری به كاررفته و مبین انفصال فرد از نظام باورها، ارزش­ها، هنجارها و الگوهای عمل، اهداف فرهنگی و انتظارات جمعی است را شناسایی کنند(زکی، 1388،ص 26).

گرچه واژه ­ی بیگانگی در تاریخ تفکر اجتماعی واژه­ ای شاخص و ناظر است، مع­ هذا متفکران در تاریخ و قدمت آن اختلاف­ نظر دارند. برخی چون آدورنو، اتزیونی، لاکس، و میلز معتقدند که الیناسیون پدیده‌ای خاص جوامع صنعتی و فوق‌صنعتی است. اتزیونی می‌گوید: «جامعه‌ی صنعتی نمونه‌ی بارزی از جامعه‌ی بیگانه است». لاکس معتقد است که «بیگانگی مرضی است مدرن و نوظهور که تا قبل از قرن ۱۹ ناشناخته بود». سی رایت میلز نیز بر آن است که «بیگانگی مهم‌ترین پدیده‌ی بارز و تم اصلی در متن جامعه‌ی معاصر است». گروهی دیگر از متفکران نیز چون فیوتر، فروم، مزاروش، مارکوس، پاپنهایم و کافمن آن را نه به عنوان ابداعی نو و واژه‌ای جدید بلکه به‌صورت پدیده‌ای کهن و تاریخی فرض کرده‌اند. به نظر این متفکران ریشه‌های بیگانگی به نخستین دوره‌های تاریخ منظوم بر می‌گردد (محسنی تبریزی، 1370:ص 27).

نخستین مسیحیان، بیگانگی را به مفهوم جدایی انسان از معبود خود (یعنی خدا) می‌پنداشتند. انجیل با اشاره به قصه‌ی هبوط آدم از بهشت و انفصال وی از درگاه الهی تصویری از بشر سرگردان و متعجب در سرزمینی غریب ترسیم می‌کند. چنین تصویری از انسان رانده‌شده از درگاه الهی را می‌توان در اکثر ادیان و مذاهب و نیز گرایش‌های عقیدتی نظیر یهودیت، اسلام و تصوف یافت. اریش فروم معتقد است که تاریخ بیگانگی به دوره‌ی پیامبران عهد عتیق برمی‌گردد، دوره‌ای که در آن صحبت از پرستش بت‌هاست. انسان‌های بت‌پرست در مقابل چیزی کرنش می‌کنند که خود ساخته­ اند (فروم، 1969، ص 122).

در دوره‌های بعد از رنسانس نیز واژه‌ی الیناسیون مورد توجه و تأمل بسیاری از فلاسفه و متفکران اجتماعی، ادبا، شعرا و نویسندگان قرار گرفت. شاید گسترده‌ترین کاربرد این واژه از طرف فلاسفه‌ی قبل از هگل به وسیله واضعان مکتب قرارداد اجتماعی یعنی توماس هابز، جان لاک و ژان ژاک روسو  باشد. این فلاسفه به‌رغم اعتقاد راسخ فلاسفه‌ی عصر روشنگری به پیشرفت و تعالی و عقل‌گرایی و باورهای خوش‌بینانه، از جامعه و انسان به گونه‌ای دیگر یاد کردند (محسنی تبریزی، 1370:ص 27).

اصطلاح «الیناسیون» که از آن به «ازخودبیگانگی» تعبیر شده، از قرن ۱۷ به بعد در حقوق، سپس در روان‌شناسی و فلسفه به کار رفته است. معادل آلمانی آن «Entausserung» است که به معنای «جدایی از خود» با رسیدن به «ناخود» (non, moi) است که مترادف آن «بی‌خود» است.

 اما نخستین متفکری که مبحث ازخود بیگانگی انسان را در فلسفه‌ی غرب پیش آورده و تعریفی منسجم از آن ارائه داده هگل است. هر چه دیگران در غرب پس از هگل در این‌باره گرفته و نوشته‌اند یا تفسیری بر عقیده‌ی اوست و یا شکل پرداخته و پیچیده‌تر آن است. هگل از خودبیگانگی یا به تعبیری بی‌خویشتنی را «عینیت یافتن اندیشه‌ی ازلی» در جهان جسمانی، یا تجسم روح متناهی در جهان متناهی تعریف می‌کند، وی نماینده‌ی این را آگاهی انسان می‌داند، آن هم نه آگاهی یک فرد یا همه‌ی افراد در یک زمان، بلکه آگاهی همه‌ی افراد انسانی در سراسر زمان مد نظر هگل است (کون، 1969). تعریف موضوع از خودبیگانگی بعداز هگل از مقوله‌های مهم در مباحث متفکران جامعه‌شناختی، انسان‌شناختی، روانشناسی اجتماعی و فلسفی جهان امروز شده است که پیرامون آن عقاید گوناگون وجود دارد. هر کدام از این متفکران با توجه به دیدگاه‌های علمی و تخصصی خود و بر اساس مکاتب فکری که به آن وابستگی بیش‌تری داشته‌اند، به ارائه‌ی نظریه‌هایی درباره‌ی این مفهوم پرداخته‌اند. تا دهه‌ی ۱۹۴۰ بیگانگی در سه معنای:

۱- انتقال دادن، حواله کردن و واگذاری حقوق یا مایملک ؛

2- تنفر یا بیزاری در احساس و نیز احساس انفصال، جدایی و دور افتادن فرد از خود، دیگران، جامعه، کار؛

 ۳- جنون، بلاهت و دیوانگی، شیدایی و شوریدگی و اختلال و بی‌نظمی در قوای دماغی به کار می‌رفت که به ترتیب در مفهوم حقوقی، مفهوم جامعه شناختی و مفهوم روانی و روان- درمانی کاربرد داشت، لکن بعد از جنگ جهانی دوم این پدیده دستخوش تحول گردید به‌طوری‌که به‌عنوان مفهومی محوری مورد توجه فلاسفه، ادبا، شعرا، جامعه‌شناسان، روانشناسان و منتقدان اجتماعی قرار گرفت و به انحای مختلف تعریف و تفسیر شد و در طرق مختلف به‌کار رفت. یکی از عواملی که سبب اشتهار ازخودبیگانگی و جلب توجه صاحب‌نظران به آن شد، چاپ آرای فلسفی و اقتصادی مارکس جوان در سال ۱۹۳۲ بود

 

 


  • آخرین ویرایش:شنبه دهم خردادماه سال 1393
نظرات()   
   
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
آخرین پست ها

مرگ در سال‌های دیگر کُشی..........شنبه پانزدهم آذرماه سال 1399

علم و مذهب..........چهارشنبه دوازدهم آذرماه سال 1399

انتظار زندگی در سودای بهشت..........دوشنبه سوم آذرماه سال 1399

دکتر فیرحی و یک پرسش..........دوشنبه بیست و ششم آبانماه سال 1399

زندگی، میعاد در لجن..........یکشنبه هجدهم آبانماه سال 1399

زندگی را تخیل و سپس تکرار کنید..........شنبه هفدهم آبانماه سال 1399

سیاستمدارانی چون شاعر در فیلم مادر آرنوفسکی..........شنبه سوم آبانماه سال 1399

رابطۀ ننگین..........شنبه بیست و ششم مهرماه سال 1399

عزادار خویشتنیم نه شجریان..........جمعه هجدهم مهرماه سال 1399

کشیش و پزشک در زمانۀ بیماری..........دوشنبه چهاردهم مهرماه سال 1399

لذت مشترک دیکتاتور و عاشق..........یکشنبه سیزدهم مهرماه سال 1399

خش‌خش ِ خنده‌های اشک‌آمیز برگ‌های پاییزی..........پنجشنبه دهم مهرماه سال 1399

شهر از عاقل تهی خواهد شدن به مناسبت روز مولانا..........سه شنبه هشتم مهرماه سال 1399

دروغ‌زن قضای مسلمانان را نشاید ..........سه شنبه بیست و پنجم شهریورماه سال 1399

سوغاتی..........سه شنبه هجدهم شهریورماه سال 1399

تحفه ای چون مرگ..........دوشنبه دهم شهریورماه سال 1399

داستانک..........یکشنبه دوم شهریورماه سال 1399

با یادی از مورّخ مشروطیت..........شنبه هجدهم مردادماه سال 1399

سارتر و نویسنده..........یکشنبه دوازدهم مردادماه سال 1399

کاش از تاریخ بیاموزیم..........یکشنبه بیست و نهم تیرماه سال 1399

خشونتی که بر ما می رود..........پنجشنبه بیست و دوم خردادماه سال 1399

سقف تزویر بر ستون ضدتبعیضی..........سه شنبه بیستم خردادماه سال 1399

تأملی در قتل رومینا اشرفی..........شنبه دهم خردادماه سال 1399

ما در کدامین جهان زندگی می‌کنیم؟..........دوشنبه بیست و پنجم فروردینماه سال 1399

دموکراسی آیینی..........شنبه سوم اسفندماه سال 1398

تعریضی بر واکنش آیت‌الله سبحانی به سخنان دکتر حسن محدثی..........جمعه بیست و پنجم بهمنماه سال 1398

دیکتاتوری، استالین و هنرمند غیرحکومتی..........جمعه بیست و هفتم دیماه سال 1398

مشترک میان دیکتاتورها..........دوشنبه بیست و هفتم آبانماه سال 1398

«چگونه است که استثمارشدگان به ادامۀ استثمار راضی می‌شوند؟».‏..........یکشنبه دوازدهم آبانماه سال 1398

جامعه‌شناس تحمل‌ناپذیر است!‏..........شنبه بیست و هفتم مهرماه سال 1398

همه پستها

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات